جعفر احمدی در یادداشتی با عنوان «چه خوب شد که دریاچه ارومیه خشک شد» تأکید میکند که این عبارت نه نشانه خوشحالی، بلکه تلنگری تلخ از یک شکست بزرگ مدیریتی است. او مینویسد: امروز دیگر بحران دریاچه قابل انکار نیست و نمیتوان با آمارهای دستکاریشده یا پروژههای نمایشی آن را پنهان کرد. این فاجعه نشان میدهد مدیریت زیستمحیطی کشور ناکارآمد، غیرشفاف و سیاستزده است.
دریاچهای که زمانی دومین دریاچه شور بزرگ جهان و نماد تنوع زیستی بود، حالا به صحرایی نمکی و بیجان تبدیل شده است؛ نمادی از فساد نهادی و بیمسئولیتی در برابر طبیعت. احمدی هشدار میدهد که اگر این تجربه تلخ به نقطهای برای اصلاح تبدیل نشود، قربانیان بعدی میتوانند زایندهرود، هامون و دشتهای مرکزی باشند.
او با انتقاد از عملکرد ستاد احیای دریاچه ارومیه مینویسد: این ستاد بهجای اجرای برنامههای علمی و عملی، به محلی برای تولید سرمایه سیاسی بدل شد. میلیاردها تومان صرف تبلیغات و سفرهای نمایشی شد، در حالی که نیاز اصلی، مدیریت منابع آب و اصلاح حوزه آبریز بود.
به باور احمدی، خشک شدن دریاچه ارومیه یک حادثه طبیعی نیست، بلکه نتیجه مستقیم ضعف ساختاری در مدیریت محیط زیست کشور است. او راه برونرفت از این بحران را در شفافیت مالی، پرهیز از سیاستزدگی، تقویت نهادهای محلی و استفاده از خرد جمعی میداند.
منبع:
خبرگزاری کردپرس – لینک مطلب
برچسبها:
دریاچه ارومیه | بحران محیطزیست | مدیریت_نابسامان | فساد | سیاستزدگی | کردپرس