به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز، بدن زن تنها یک ساختار زیستی نیست، بلکه همانند دفتری قدیمی است که هر تجربه خطی تازه بر صفحات آن مینویسد. بسیاری از زنان پس از تجربه آزار یا مواجهه با موقعیتهای ناامن، پیش از آنکه بتوانند آنچه رخ داده را به زبان بیاورند، تغییرات را در سکوت و در عمق بدن خود احساس میکنند؛ گویی نقشه درونی بدن بهآرامی تغییر شکل میدهد و بدن وارد حالتی از هشیاری مداوم میشود. این هشیاری نه اضطراب لحظهای، بلکه واکنشی ریشهدار به پیامهای جنسیتزدهای است که جامعه در طول سالها به زنان منتقل کرده است.
در چنین شرایطی، بخشی از بدن ممکن است از حس بیفتد یا کمرنگتر شود؛ ارتباط میان ذهن و جسم در برخی نقاط سست میشود. این تجربهها در روایتهای بالینی به شکل تنگی نفس، سنگینی سینه یا حالتی میان درد و بیحسی ظاهر میشوند؛ انجمادی آرام که نه بیماری نام دارد و نه قابل انکار است. این واکنشها تنها پاسخ به یک واقعه نیست، بلکه پژواک سالها فرهنگی است که بدن زن را به جای خانه امن، محل قضاوت و محدودیت تعریف کرده است.
تکرار طولانیمدت این الگوها میتواند مغز را نیز تحتتأثیر قرار دهد. شبکههای عصبی که باید پیامهای درونی بدن را ردیابی کنند، بهتدریج به نظارت بر نگاه و قضاوت دیگران مشغول میشوند. بدن به جای پاسخ به نیازهایی چون خستگی، گرسنگی یا آرامش، نشانههای خود را گم میکند. برخی حسها بیش از حد تقویت میشوند و برخی دیگر به حاشیه میروند. به همین دلیل تجربه بدن زنانه چیزی فراتر از واکنشهای فیزیولوژیک است؛ میدانی اجتماعی که کوچکترین واکنشهای بدنی نیز از آن تأثیر میپذیرند.
در نهایت، بدن زن به نقطه تلاقی تاریخ، فرهنگ و تروما تبدیل میشود. پاسخهای جسمانی نهتنها بازتاب تجربههای فردی، بلکه نشاندهنده ساختارهای قدرت و فشارهای اجتماعیاند که همچنان در زندگی زنان حضور دارند. با این حال، همین بدن میتواند مسیر تازهای برای ترمیم پیدا کند؛ گاهی با یک لمس امن، گاهی با نفسی که تا عمق ریهها میرسد و گاهی با لحظهای کوتاه از حضور در اکنون. این لحظات کوچک میتوانند همان صفحه سفید تازهای باشند که در آن زن نقشه بدنش را دوباره و اینبار به اراده خود بازنویسی میکند.
منبع: بازنویسی تحلیلی
بدن زنانه #تروما #فرهنگ #روانشناسی #بدنمندی #زن #تحلیل اجتماعی





