من زن درونگرای رنجوری بودم که میخواستم سه ماهه به برونگرایی شاد تبدیل شوم
روانپزشکی کلاسیک معتقد بود که شخصیت چیزی نیست که بتوانیم تغییرش دهیم، خصوصیات اصلی روانی ما، یا از بدو تولد با ما هستند، یا در همان ماهها و سالهای اولیۀ زندگی ساخته میشوند و برای همیشه ثابت میمانند. اما امروزه روانشناسان هر چه بیشتر به این نتیجه رسیدهاند که شخصیت ما ممکن است تغییر کند. اگر چنین باشد، آیا میتوانیم با تمرین، رواندرمانی، یا دارو خودمان را عوض کنیم؟ الگا کازان تصمیم گرفت این موضوع را روی خودش آزمایش کند.
روانشناسان میگویند شخصیت از پنج خصلت تشکیل شده است: برونگرایی یا اجتماعیبودن؛ وظیفهشناسی یا منظم و منضبطبودن؛ سازگاری یا خونگرمی و همدلی؛ تجربهپذیری یا پذیرابودن در برابر ایدهها و فعالیتهای تازه؛ و روانرنجوری یا افسردگی یا اضطراب. کسانی که در چهار صفتِ اول امتیازِ بیشتر و در آخری امتیازِ کمتری داشته باشند شادترند.
برایان لیتل در کتاب تو واقعاً که هستی؟
مینویسد آدمهای روانرنجور، که عصبی و شکاک هستند، غالباً «چیزهایی به چشمشان میآید که اگر کسی آنقدرها حساس نباشد حتی متوجهشان هم نمیشود. این ویژگی در زندگی راحت و آرام برایشان نمیگذارد». روانرنجورها، بهجای اینکه از تشویقشدن انگیزه بگیرند، از مخاطرات و مکافات واهمه دارند.
علایق کاریِ ما هم از شخصیتمان پایدارترند، هرچند که شغلمان میتواند ما را متحول کند: در پژوهشی مشخص شد افرادی که شغل پُرتَنشی داشتهاند طیِ پنج سال درونگراتر و روانرنجورتر شدهاند.
با کمی تمرین میتوانید شخصیت خودتان را به سمتوسوی مثبتتری هدایت کنید. پژوهشهای متعددی دریافتهاند که اگر فرد مانند کسانی رفتار کند که میخواهد شبیهشان شود، میتواند شخصیتش را بهشکلی قابلتوجه، و گاه فقط طی چند هفته، تغییر دهد. دانشآموزانی که برای انجام تکالیفشان بیشتر تلاش میکنند وظیفهشناستر میشوند.
در پژوهشی مشخص شد شهروندان سالمندی که بازیهای فکری انجام دادهاند و جدول و سودوکو حل کردهاند راحتتر از قبل با تجربههای جدید روبهرو میشوند. بیشترِ مطالعاتی که دربارۀ تغییر شخصیت انجام شدهاند فقط چند ماه یا یک سال افراد را ردگیری کردهاند، بااینحال به نظر میرسد که تغییراتشان حداقل به همان مدت پایدار مانده است.
وقتی پژوهشگران از افراد میپرسند که خواهان چه خصلتهایی هستند معمولاً جواب این است: خصلتهایی که به موفقیت بینجامند، یعنی برونگرایی و وظیفهشناسیِ بیشتر، و روانرنجوریِ کمتر.
شاید راهحل این نیست که مدام بین دو سوی طیفِ شخصیت در نوسان باشیم، بلکه شاید میبایست تعادلی بین این دو پیدا کنیم، یا شخصیتمان را متناسب با هر موقعیت خاصی تنظیم کنیم. هاردن، کارشناس ژنتیک رفتاری، میگوید «آنچه باعث میشود یک خصلتِ شخصیتی صورت ناسازگارانهای به خود بگیرد کم یا زیادبودنِ آن نیست، بلکه ثابتماندنش در تمام موقعیتهاست»