برخی از آموزههای رایج روانشناسی — مانند اهمیت «خودآگاهی»، «خودباوری» و «خودبهبوددهی» — در نگاه نخست مثبت و سازنده به نظر میرسند. اما «پارادوکس روانشناسی مدرن» نشان میدهد که این ویژگیها همیشه هم سودمند نیستند.
به گزارش عصر ایران، مشکل وقتی آغاز میشود که خواسته میشود با صداقت کامل نقاط ضعف، محدودیتها و خطاهای ذهنی خود را ببینیم. در عین حال، تأکید میشود بر خودباوری، اعتماد به نفس، خوشبینی و تلاش برای تبدیل شدن به «بهترین نسخهٔ خود». این ترکیب — خودآگاهی از یک سو و خودباوری از سوی دیگر — گاهی در تضاد با هم قرار میگیرند.
از یک طرف، خودآگاهی به معنای دیدن دقیق خود است؛ دیدن نقصها، ضعفها، سوگیریها. اما خودباوری برای حفظ امید و انگیزه نیازمند نادیده گرفتن یا کمرنگ کردن برخی از همین واقعیتهاست.
در روانشناسی شخصیت و مطالعات سازمانی ثابت شده است که تقریباً هر ویژگی مثبت — اگر «بیش از حد» پرورده شود — میتواند به نقطهٔ زوال یا ناکارآمدی برسد. مثلاً اعتماد به نفس زیاد میتواند به غرور بدل شود؛ فروتنی افراطی به خودکمبینی؛ اصالت بیحد به تکانشگری؛ و هوش هیجانی بیشازاندازه به مهارت در دستکاری دیگران. بنابراین آنچه مهم است «تعادل» و «موقعیت مناسب» برای بهکارگیری این ویژگیهاست، نه پرورش مطلق و بیقید آنها.
در این دیدگاه، خودآگاهی لزوماً مترادف با کارآمدی یا سلامت روان نیست؛ بلکه اگر فرد نتواند تعادلی در نگاه به خود و خودباوری برقرار کند، این خودآگاهی ممکن است بار روانی، شک و تردید یا بیثباتی در اعتماد به نفس ایجاد کند.
منبع: عصر ایران — «پارادوکسهای روانشناسی مدرن؛ چرا خودآگاهی همیشه مفید نیست؟»
برچسبها: روانشناسی مدرن · خودآگاهی · خودباوری · سلامت روان · روانشناسی شخصیت · تعادل روانی · پارادوکس روانشناختی · خودشناسی . پایگاه خبری پهنه پرواز





