این کتاب مانیفستی است برای کسانی که در دل تاریکی به جرقهای ایمان دارند که شاید هنوز دیده نشده است
بهگزارش پایگاه خبری پهنه پرواز به نقل از خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «امید در تاریکی» (Hope in the Dark: Untold Histories, Wild Possibilities) نوشته ربکا سولنیت نویسنده، تاریخنگار و کنشگر اجتماعی آمریکایی، در ابتدا در سال ۲۰۰۴ و در واکنش به یأس عمومی پس از حمله آمریکا به عراق منتشر شد. این کتاب را نرگس حسنلی به فارسی ترجمه کرده و نشر مهرگان خرد منتشر کرده است. این کتاب، خیلی زود از شرایط زمانیاش فراتر رفت و به یکی از تأملبرانگیزترین آثار در دفاع از امید بهمثابه یک موضع اخلاقی، سیاسی و فلسفی بدل گشت.
سولنیت در این کتاب مینویسد: «امید، نه ایمان به اینکه همهچیز خوب خواهد شد، بلکه باور به این است که کنشها اهمیت دارند، حتی اگر نتیجه آنها بلافاصله آشکار نشود.» این جمله، خلاصه کل پروژه فکری کتاب است. ربکا سولنیت از همان آغاز، خود را از سنتهای عامهپسندانه «مثبتاندیشی» جدا میکند. به باور وی، امید حقیقی، نه این است که جهان بهطور حتم به سوی خیر میرود، بلکه این است که جهان باز است، و انسان میتواند در آن مداخله کند. امید، در این معنا، یک قمار روشنفکرانه نیست، بلکه نوعی تعهد اخلاقی به نادیدههاست؛ به آنچه هنوز روی نداده، اما ممکن است روی دهد. بههمین دلیل است که او بارها در کتاب بر اهمیت «امکان» تأکید میکند، بدان معنا آنچه ما نمیبینیم یا نمیدانیم، میتواند سرچشمه تغییر باشد.
یکی از تکنیکهای هوشمندانه سولنیت در این کتاب، رجوع مداوم به لحظات تاریخی است که بعدها نقطهعطفهایی تعیینکننده شدند، درحالیکه در لحظه وقوع، «شکست» به نظر میرسیدند. او به جنبشهای مدنی آمریکا، مقاومتهای بومی، کمپینهای محیطزیستی، و حتی فروپاشی دیوار برلین اشاره میکند. وی مینویسد: «ما تاریخ را چون رشتهای از فجایع و شکستها به یاد داریم، زیرا پیروزیها بیسروصدا اتفاق میافتند. آنها اغلب مثل بذرهایی هستند که بیسروصدا رشد میکنند تا روزی شکوفا شوند». در این نگاه، امید یعنی اعتماد به فرایندهایی که ممکن است دیده نشوند، اما در حال تغییر دادن بنیاد جهاناند.
یکی از استعارههای محوری کتاب، «تاریکی» است. اما تاریکی در نگاه سولنیت، چیزی منفی یا صرفاً نماد شر نیست. تاریکی یعنی نادانسته و ناشناخته. بر خلاف روشنایی مطلق که همهچیز را تعریفشده نشان میدهد، تاریکی ما را به «تصور» و «کاوش» فرا میخواند. به باور مولف: «تاریکی جایی است که آینده در آن زاده میشود. امید، پرهیز از این توهم است که ما آینده را کاملاً میشناسیم». بنابراین، امید نه در روشنایی امن، بلکه دقیقاً در دل تاریکی بیقطعیت معنا پیدا میکند.
ربکا سولنیت با پسزمینهای غنی در تاریخ، فلسفه و فمینیسم، به قدرت روایت توجه ویژه دارد. او تأکید میکند که یکی از ابزارهای سرکوب، کنترل داستانهاست: «چه چیزی گفته میشود، چه چیزی فراموش میشود، و چه چیزی هرگز شنیده نمیشود». او امید را نه فقط یک احساس، بلکه یک روایت جایگزین میداند: «وظیفه ما این است که داستانهای دیگری تعریف کنیم؛ داستانهایی درباره مقاومت، درباره مردمی که تغییری را آغاز کردند، درباره چیزهایی که به کار کردند». در واقع، امید یعنی بازپسگیری داستان از دست رسانههایی که فقط از فاجعهها و شکستها میگویند.
یکی از مهمترین دستاوردهای مفهومی کتاب، اتصال امید به کنش سیاسی رادیکال است. سولنیت هشدار میدهد که نومیدی، در بسیاری موارد، پوششی برای انفعال است؛ حال آنکه امید، نیازمند مشارکت، کار و ریسک است. او تأکید میکند که امیدوار بودن یعنی نوشتن و روایت کردن، تربیت کردن و آگاهی دادن، و کاشتن بذرهایی که شاید در زمان ما بار ندهند. امید در اینجا، دقیقاً نقطه مقابل «خنثی بودن» است.
سولنیت که در طول زندگی حرفهای خود از فعالان جدی حقوق زنان و محیطزیست بوده، در کتابش به کمپینهای متعدد اشاره میکند. او نشان میدهد که چگونه هر حرکت کوچک میتواند بخشی از موجی بزرگ باشد که در ابتدا دیده نمیشود. به گفته او: «اگر فقط در پی تغییرات فوری و قابل اندازهگیری باشید، ناامیدی محتوم است. اما اگر به تحولهای تدریجی، به انتقال تجربه و قدرت از نسلی به نسل دیگر توجه کنید، آنگاه امید قابل دفاع است».
کوتاه آنکه، کتاب «امید در تاریکی» نهتنها ما را به امید داشتن تشویق، بلکه مهمتر از آن، ما را به امیدورزی بهمثابه روش زیستن، نگرش به تاریخ، و موضع اخلاقی دعوت میکند. برای سولنیت، امید نه یک احساس لحظهای، بلکه یک مسئولیت تاریخی است. او در واپسین سطرهای کتابش مینویسد: «امید یعنی باور به اینکه آینده هنوز ننوشته شده، و شما یکی از کسانی هستید که آن را خواهند نوشت».