تاریخ قشقاییها در ایران پُر از نقاط غرورانگیز و افتخارآفرین است. محمد بهمن بیگی، یکی از نقاط عطف این تاریخ است.
به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز بهمن بیگی نخستين مدرسة سيار عشايري را در سال 1330 آن هم در یک سیاه چادر عشایری برپا میکند و به رغم مشکلات و سختیهای فراوان، در راهانداری دیگر مکتبها و آموزش عشایر و تربیت معلمان و شاگردان توفیق مییابد و دیری نمیگذرد که کمیت و کیفیت کار وی مورد توجه و عنایت زمامداران و تصمیم گیرندگان در استان فارس و کشور قرار میگیرد و همین سبب می شود تا به وی فرصتی بیشتری داده شود تا نه تنها کودکان قشقایی، بلکه سایر کودکان عشایر ایران را نیز به پای درس و مشق بکشاند.
ثمره تلاش چندین و چند ساله بهمن بیگی، تربیت شاگردان و دانش آموزانی بود که اکنون بسیاری از آنها پزشکانی حاذق و استادانی توانا هستند که از افتخارات عشایرند. بهمن بیگی تنها به عشایر ایل قشقایی الفبای سواد آموزی نیاموخت، بلکه به آنها الفبای زندگی نیز یاد داد. مطالعه حیات اجتماعی و فکر آدمهایی شبیه بهمن بیگی، یادآور جمله معروف نیچه، فیلسوف آلمانی است که «آن که چرایی در زندگی دارد، با هر چگونهای خواهد ساخت». به همین خاطر در سال 1357 جایزه و نشان افتخار بین المللی ویژه پیکار با بیسوادی از سوی یونسکو به او اعطا میشود.
اگر بهمن بیگی نبود شاید کسی دیگر به این اندازه، ایل را نمیدید و آن را بخارای خویش فرض نمیکرد و به اجاقش قسم نمیخورد. اگر بهمن بیگی نبود، بعید نبود عشایر برای آنکه صدایشان شنیده شود، رنج و صبری مضاعف تحمل کنند. اگر بهمن بیگی نبود شاید صدای صفیر گلولههای بزرگترها خواب از چشم کودکان میگرفت و آنها را در حسرت خواندن شعر و قصههای شاد و بازی با گچ و قلم نگاه میداشت. اگر بهمن بیگی نبود، شاید کسی دیگر و البته به طور سفارشی و تکلیفی مامور سواد آموزشی عشایر میشد، اما قطعا نتیجه کارش چون از دل و ذوق و شوق برنیامده بود، این سان به دل نمینشست و ماندگار نمیشد …
و بالاخره اگر بهمن بیگی نبود، معلوم نبود حال و احوال اکنون ایل چگونه بود.