کارگران معدن زغال سنگ،فاتحان قله ایثار و تلاش

اشتراک‌گذاری در:

چند سال پیش،همراه با طراح صحنه یک فیلم تلویزیونی، برای دیدن لوکیشنی به یکی از معادن زغال سنگ رفتیم.به علت صعب العبور بودن منطقه،ماشین را کنار جاده پارک کرده و پیاده به سمت محل مورد نظر راه افتادیم.

در مسیر با مردانی سیاه چرده و خسته،اما قوی روبرو شدیم.از چهره های شان مشخص بود که شب تا صبح در معدن، تیشه به دیوارهای سخت زغال سنگ زده بودند تا تکه ای را از آن جدا کنند.

هرچه به معدن نزدیک تر می شدیم،تعدادشان بیشتر می شد.همه آنان، سوخته و خسته،ولی مغرور و دل گنده بودند.سلام که می دادیم،محکم و بدون احساس خستگی جواب می دادند.با دیدن شان،خودبه خود،عرق شرم بر پیشانی ما نشست.

به دهانه معدن رسیدیم.به غار بیشتر می مانست تا کان.ارتفاع دهانه آن حدود یک متر و نیم بود.هرکس می خواست وارد آن شود،باید قامت خم می کرد.

در دهانه معدن ایستاده و نگاهی به درون آن انداختم.تا چشم کار می کرد،سیاهی بود.به سیاهچال بیشتر می مانست تا معدن

قرار بود به درون آن رفته و از نزدیک محل را ببینیم.سپس شاهد کار سخت معدن چیان باشیم،اما نتوانستم قدم از قدم بردارم.به درون نرفته نفسم بند آمد و چند نفس عمیق کشیدم.هرچه دیگران اصرار کردند، نتوانستم قدم از قدم بردارم.

بارها اخباری از ریزش معدن در ایران و جهان،رسانه ای شده و می شود.هر بار نیز چند نفر از کارگران معدن زیر حجم خروارها زغال سنگ مدفون شده و خانواده های شان عزادار می شوند.

خدا می داند خانواده های این معدنچیان تلاشگر،در طول عمر خود چه زجری را متحمل شده و می شوند.هرگاه که زنان شوی خود را بدرقه می کنند،دلهره دارند تا برگردند.گاهی برمی گردند،اما گاهی نمی توانند برگردند!

دوباره حادثه ای سهمگین و سنگین در یکی از معادن زغال سنگ ایران اتفاق افتاده است.این بار در منطقه طبسی که هنوز داغ زلزله ای سنگین را بر جبین دارد.

حدود 50 مرد،آن هم مردانی تلاشگر،خستگی ناپذیر،مغرور و خانواده دوست، زیر خروارهاخروار زغال سنگ در سیاهچال معدن مدفون شده،از نفس افتاده یا زیر تکه های بزرگ زغال،له شدند.

دردناک تر از این حادثه،واقعه ای وجود دارد؟ده ها مرد شجاع که نان آور اهل و عیال خود بودند،بدون دفاع و بی حفاظ، با لبانی خشک و دیده ای زغال گرفته،در ظلمت و مظلومیت جان به جان آفرین تسلیم کردند.

چه شور و غوغایی در خانه این بزرگ مردان است.آیا همسر یا پدرشان دوباره کلید در قفل در خانه می چرخاند یا…

خدا صبرتان دهد که داده است.اگر شکیبا نبودید،این همه سال شکیبایی پیشه نمی کردید.

نمی دانم چگونه این اتفاق شوم افتاده است،اما می دانم با تجهیز معادن و معدن چیان، می شد جلوی این حوادث تلخ را گرفت یا آنها را به حداقل رساند.

شهادت حدود پنجاه جوانمرد شجاع و تلاشگر،کاری بس سترگ است. نمی توان پذیرفت که این افراد در امنیت کامل دچار این حادثه شده باشند.هرچه مسوولان امر بگویند،باز پذیرفتنی نیست.

با وجود تجهیزات کامل یا نیمه کامل،محال است از چنین حادثه ای،این حجم کشته و زخمی برجای بماند!

سخت تر از کار معدن،آن هم زغال سنگ وجود ندارد.تلاش و ایثاری که آنان به خرج می دهند،گاهی از سربازان مدافع وطن نیز بیشتر است.

کارگران معدن زغال سنگ،فاتحان قله تلاش و ایثار هستند،هرگز کسی به پای آنان نرسیده و نخواهد رسید. پرچم همیشه در دست این قهرمانان بوده و خواهد بود.

خداوند این شهدای عرصه کار و تلاش را بیامرزد و در بهشت برین جای دهد.مرهمی از شکیبایی نیز بر دل زخمی و سوخته خانواده های رنجدیده و بلادیده آنان بنهد تا این مصیبت سهمگین و سنگین را کمی تاب بیاورند.
خاطره به نقل از سید‌رضا اورنگ

کد خبر:1036

نظرات ارزشمند شما

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *