چگونه وارد بازی روانی نشویم؟

اشتراک‌گذاری در:

بازی‌های روانی، الگوهای ارتباطی پیچیده‌ای هستند که در آن‌ها افراد به طور ناخودآگاه یا آگاهانه از تکنیک‌های خاصی برای کنترل و بهره‌برداری از دیگران استفاده می‌کنند. این رفتارها که اغلب ریشه در نیازهای ارضا نشده یا الگوهای کودکی دارند، می‌توانند به روابط عاطفی و اجتماعی آسیب جدی وارد کنند. از گس‌لایتینگ و تحریف واقعیت گرفته تا مثلث کارپمن و نقش‌های قربانی، ظالم و ناجی، هر یک از این بازی‌ها با هدف و روش‌های خاصی اجرا می‌شوند و می‌توانند افراد را در چرخه‌ای معیوب از ارتباطات ناسالم گرفتار کنند. شناخت نشانه‌های هشدار، مانند احساس ناراحتی و سردرگمی، اجبار به انجام کارهایی که نمی‌خواهید، و تکرار بحث‌های بی‌نتیجه، می‌تواند به افراد کمک کند تا از ورود به این بازی‌ها جلوگیری کنند.
با این حال، گاهی اوقات تشخیص و خروج از این الگوهای مخرب به تنهایی دشوار است. اگر احساس می‌کنید که در یک بازی روانی گرفتار شده‌اید یا به طور مداوم در روابط خود با الگوهای ناسالم مواجه می‌شوید، توصیه می‌شود که به یک تراپیست متخصص و مشاور روابط در تهران مراجعه کنید. یک تراپیست می‌تواند به شما کمک کند تا الگوهای رفتاری خود و دیگران را بهتر بشناسید، مهارت‌های ارتباطی خود را تقویت کنید،
راهکارهای مناسبی برای مقابله با رفتارهای دستکاری‌کننده پیدا کنید، عزت نفس و اعتماد به نفس خود را تقویت کنید و روابط سالم و سازنده را جایگزین بازی‌های روانی کنید. کمک گرفتن از یک متخصص، می‌تواند به شما دیدگاه وسیع‌تری بدهد و به شما در بهبود کیفیت روابط و سلامت روانتان کمک کند.

مکانیسم‌های ورود به بازی‌های روانی

ورود به بازی‌های روانی می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی باشد. یکی از مهم‌ترین عوامل، نیازهای ارضا نشده است. افرادی که نیازهای عاطفی یا روانی خود را به درستی برآورده نمی‌کنند، ممکن است به دنبال راه‌های ناسالم برای کسب توجه و تأیید باشند. برای مثال، فردی که احساس تنهایی می‌کند، ممکن است با بازی نقش قربانی، سعی در جلب توجه و دلسوزی دیگران داشته باشد.
علاوه بر این، الگوهای کودکی نیز می‌توانند نقش مهمی در ورود به بازی‌های روانی ایفا کنند. افرادی که در دوران کودکی با رفتارهای دستکاری‌کننده مواجه شده‌اند، ممکن است این الگوها را در روابط بزرگسالی خود تکرار کنند. برای مثال، فردی که در خانواده‌ای با ارتباطات ناسالم بزرگ شده است، ممکن است به طور ناخودآگاه الگوهای مشابهی را در روابط خود اعمال کند.

همچنین، ضعف اعتماد به نفس و تاییدطلبی نیز می‌توانند افراد را مستعد ورود به بازی‌های روانی کنند. افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است به راحتی تحت تأثیر دیگران قرار بگیرند و به خواسته‌های آن‌ها تن دهند. این افراد ممکن است برای کسب تأیید و پذیرش، به رفتارهای دستکاری‌کننده متوسل شوند.

چه زمانی در حال بازی کردن هستید؟

شناخت نشانه‌های هشدار می‌تواند به افراد کمک کند تا از ورود به بازی‌های روانی جلوگیری کنند. یکی از مهم‌ترین نشانه‌ها، احساس ناراحتی و سردرگمی است. افرادی که در یک بازی روانی گرفتار شده‌اند، اغلب احساس ناامنی و سردرگمی می‌کنند و نمی‌توانند به درستی تصمیم‌گیری کنند.
علاوه بر این، احساس اجبار به انجام کاری که نمی‌خواهید، می‌تواند نشانه‌ای از ورود به بازی روانی باشد. افرادی که تحت تأثیر دستکاری قرار می‌گیرند، ممکن است احساس کنند که مجبور به انجام کارهایی هستند که با ارزش‌ها و خواسته‌های آن‌ها مغایرت دارد.

همچنین، تکرار بحث‌های بی نتیجه و شک به خود نیز از دیگر نشانه‌های هشدار هستند. افرادی که درگیر بازی‌های روانی هستند، اغلب در بحث‌های بی نتیجه و تکراری گرفتار می‌شوند و به تدریج به قضاوت و احساسات خود شک می‌کنند.
برای مطالعه بیشتر در این حوزه, مقاله ی “How to Recognize the Sings and Types of Manipulative Behavior” را بخوانید.

گس‌لایتینگ (Gaslighting): تحریف واقعیت

گس‌لایتینگ یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاری‌کننده واقعیت را تحریف می‌کند تا قربانی به حافظه، ادراک و قضاوت خود شک کند. این روش معمولاً شامل انکار مداوم حقایق، تحریف وقایع و القای حس جنون در قربانی است. فرد دستکاری‌کننده با استفاده از عباراتی مانند “تو اشتباه می‌کنی”، “این اتفاق نیفتاده” و “تو خیلی حساسی”، قربانی را متقاعد می‌کند که مشکلات از جانب اوست. این تکنیک می‌تواند به مرور زمان باعث کاهش شدید اعتماد به نفس و استقلال قربانی شود. گس لایتینگ یکی از پیچیده‌ترین انواع دستکاری های روانی محسوب میشود. طبق منبع سایت verywellmind اثرات آن میتواند بسیار مخرب باشد.

مثلث کارپمن: نقش‌های قربانی، ظالم و ناجی

مثلث کارپمن یک مدل تعامل ناسالم است که در آن، افراد به طور متناوب نقش‌های قربانی، ظالم و ناجی را ایفا می‌کنند. این بازی معمولاً به صورت ناخودآگاه انجام می‌شود و می‌تواند روابط را بسیار پیچیده و آسیب‌زا کند. در نقش قربانی، فرد احساس درماندگی و ناتوانی می‌کند و به دنبال نجات‌دهنده می‌گردد. در نقش ظالم، فرد به سرزنش و تحقیر دیگران می‌پردازد و در نقش ناجی، فرد سعی می‌کند با دخالت در مشکلات دیگران، احساس ارزشمندی کند. این الگو می‌تواند در روابط خانوادگی، عاطفی و کاری تکرار شود و باعث ایجاد حس نارضایتی و ناامنی در افراد درگیر شود.

بازی قدرت و کنترل: تحقیر و سرزنش

بازی‌های قدرت و کنترل شامل رفتارهایی است که با هدف کسب برتری و تسلط بر دیگران انجام می‌شود. در این بازی‌ها، فرد دستکاری‌کننده با تحقیر، سرزنش و تهدید، قربانی را وادار به اطاعت می‌کند. این رفتارها می‌توانند به صورت آشکار یا پنهان انجام شوند و معمولاً با هدف کسب کنترل بر منابع، تصمیمات و احساسات قربانی صورت می‌گیرند. فرد دستکاری‌کننده ممکن است از عباراتی مانند “تو نمی‌توانی بدون من کاری انجام دهی” یا “من همیشه درست می‌گویم

استفاده کند. این تکنیک می‌تواند باعث کاهش شدید اعتماد به نفس و استقلال قربانی شود.

بازی قربانی: جلب توجه و دلسوزی

در بازی قربانی، فرد دستکاری‌کننده با نشان دادن خود به عنوان یک قربانی، سعی در جلب توجه و دلسوزی دیگران دارد. این رفتار معمولاً به منظور کسب حمایت، کمک یا جلوگیری از مسئولیت‌پذیری انجام می‌شود. فرد قربانی ممکن است از عباراتی مانند “من همیشه بدشانس هستم” یا “هیچ‌کس مرا درک نمی‌کند” استفاده کند. این تکنیک می‌تواند باعث شود دیگران احساس کنند که باید همیشه مراقب او باشند و از خواسته‌های خود بگذرند.

بازی ناجی: احساس ارزشمندی از طریق کمک

بازی ناجی شامل رفتارهایی است که با هدف کسب احساس ارزشمندی از طریق کمک به دیگران انجام می‌شود. در این بازی، فرد دستکاری‌کننده سعی می‌کند با دخالت در مشکلات دیگران و ارائه راه حل‌های غیرضروری، احساس قدرت و اهمیت کند. این رفتار معمولاً به منظور کسب تأیید و تحسین دیگران انجام می‌شود و می‌تواند باعث وابستگی قربانی به فرد ناجی شود. فرد ناجی ممکن است از عباراتی مانند “من تنها کسی هستم که می‌تواند به تو کمک کند” استفاده کند.

بازی سکوت: تنبیه با بی‌توجهی

بازی سکوت یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاری‌کننده با سکوت کردن و بی‌توجهی، قربانی را تنبیه می‌کند. این رفتار معمولاً به منظور ایجاد احساس گناه، اضطراب یا ترس در قربانی انجام می‌شود و می‌تواند باعث شود قربانی برای جلب توجه فرد دستکاری‌کننده، به خواسته‌های او تن دهد. طبق منبع سایت Psychology Today سکوت افراد، میتواند مخرب تر از خشونت کلامی باشد.

بازی گناه: القای حس پشیمانی

القای احساس گناه، یکی از تکنیک‌های رایج دستکاری روانی است. در این روش، فرد دستکاری‌کننده با متهم کردن قربانی به بی‌توجهی یا کم‌توجهی، او را وادار به انجام خواسته‌های خود می‌کند. او با ایجاد حس پشیمانی در فرد مقابل، از وجدان او برای رسیدن به اهداف خود بهره‌برداری می‌کند. برای مثال، فرد ممکن است بگوید: “بعد از تمام کمک‌هایی که بهت کردم، واقعاً این‌طوری جبران می‌کنی؟” این عبارات، فرد مقابل را در موقعیتی قرار می‌دهد که احساس می‌کند باید برای جبران کوتاهی‌های خود، به خواسته‌های فرد دستکاری‌کننده تن دهد.

مظلوم‌نمایی و قربانی‌جلوه‌دادن خود: کسب حمایت و دلسوزی

در این تکنیک، فرد دستکاری‌کننده با نشان دادن خود به عنوان یک قربانی، سعی در جلب توجه و دلسوزی دیگران دارد. او با بیان مشکلات و رنج‌های خود، دیگران را وادار می‌کند که از او حمایت کنند. برای مثال، فرد ممکن است بگوید: “من خیلی بدبخت و تنها هستم و هیچ‌کس مرا درک نمی‌کند.” این عبارات، باعث می‌شود دیگران احساس کنند که باید همیشه مراقب او باشند و از خواسته‌های خود بگذرند. در واقع، این تکنیک به فرد امکان می‌دهد تا مسئولیت‌های خود را نادیده بگیرد و دیگران را وادار به انجام آن‌ها کند.

تهدیدهای غیرمستقیم: ایجاد ترس و ناامنی

تهدیدهای غیرمستقیم، شامل عباراتی است که به ظاهر دوستانه و عادی هستند، اما در واقع حاوی پیام‌های تهدیدآمیز هستند. فرد دستکاری‌کننده با استفاده از این تهدیدها، قربانی را وادار به انجام خواسته‌های خود می‌کند. برای مثال، فرد ممکن است بگوید: “اگه این‌طوری ادامه بدی، باید در مورد این رابطه تجدید نظر کنم.” این عبارات، باعث می‌شود قربانی احساس کند که در معرض از دست دادن رابطه یا امنیت خود قرار دارد و برای جلوگیری از آن، به خواسته‌های فرد دستکاری‌کننده تن دهد. استفاده از تهدیدهای نامحسوس، به فرد قدرت اعمال کنترل را بدون نشان دادن چهره ی خشن میدهد.

ایجاد وابستگی عاطفی: کنترل از طریق وابستگی

ایجاد وابستگی عاطفی، یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاری‌کننده سعی می‌کند قربانی را وابسته به خود کند. او با القای حس نیاز و ناتوانی در قربانی، او را وادار می‌کند که همیشه به او مراجعه کند.

برای مثال، فرد ممکن است بگوید: “من تنها کسی هستم که واقعاً تو رو درک می‌کنم.” این عبارات، باعث می‌شود قربانی احساس کند که بدون فرد دستکاری‌کننده نمی‌تواند زندگی کند و برای حفظ این رابطه، به خواسته‌های او تن دهد. ایجاد این نوع از وابستگی، بسیار پیچیده است. از این رو رهایی از آن، کار دشواری است.

نادیده‌گرفتن و سکوت: تنبیه با بی‌توجهی

نادیده‌گرفتن و سکوت، یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاری‌کننده با سکوت کردن و بی‌توجهی، قربانی را تنبیه می‌کند. این رفتار معمولاً به منظور ایجاد احساس گناه، اضطراب یا ترس در قربانی انجام می‌شود و می‌تواند باعث شود قربانی برای جلب توجه فرد دستکاری‌کننده، به خواسته‌های او تن دهد. برای مثال، فرد ممکن است به طور ناگهانی و بدون توضیح، صحبت کردن با قربانی را متوقف کند یا به او بی‌توجهی کند. این سکوت می‌تواند باعث شود قربانی احساس کند که خطایی مرتکب شده است و برای جبران آن، به خواسته‌های فرد دستکاری‌کننده تن دهد.

تغییر موضوع و فرار از مسئولیت: جلوگیری از پاسخگویی

تغییر موضوع و فرار از مسئولیت، یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاری‌کننده با تغییر جهت بحث، از پاسخگویی به سوالات یا اتهامات اجتناب می‌کند. او با طرح مسائل دیگر، سعی می‌کند توجه را از موضوع اصلی منحرف کند و از مسئولیت‌پذیری فرار کند. برای مثال، اگر فردی به خاطر نادیده‌گرفتن دیگری مورد انتقاد قرار گیرد، ممکن است بگوید: “تو هم همیشه منو نادیده می‌گیری!” این عبارات، باعث می‌شود فرد مقابل سردرگم شود و احساس کند که باید از خود دفاع کند. در نتیجه، موضوع اصلی فراموش می‌شود. این دستکاری، به افراد خاطی امکان میدهد از پاسخگویی فرار کنند.

کم‌اهمیت جلوه دادن احساسات شخص مقابل: بی‌اعتبار کردن احساسات

کم‌اهمیت جلوه دادن احساسات شخص مقابل، یک تکنیک دستکاری روانی است که در آن، فرد دستکاری‌کننده با کوچک شمردن یا بی‌اهمیت جلوه دادن احساسات قربانی، او را بی‌اعتبار می‌کند. او با استفاده از عباراتی مانند “تو خیلی حساسی” یا “دلیل خاصی برای این‌همه ناراحتی وجود نداره”، 

کد خبر:2067

نظرات ارزشمند شما

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *