امروز، زمین آرامتر میچرخد تا صدای گامهایی شنیده شود که شاید کمتر دیده میشوند؛ گامهایی که با عصای سپیدشان مسیر تاریکی را میکاوند و به روشنی میرسانند. روز جهانی عصای سفید فقط یادآور نابینایی نیست، یادآور بینایی حقیقی است — بیناییِ دل، بیناییِ درک و انسانیت.
عصای سفید، تنها یک وسیله نیست؛ روایتی است از استقلال، از ارادهی انسان برای ایستادن بر پای خویش. آن عصای سپید در دست نابینا، مثل پرچم صلحی است در برابر ناآگاهی ما. با هر ضربهاش بر زمین، پیامی شنیده میشود: «من اینجا هستم؛ قوی، مستقل، و با دنیایی از امید.»
گاهی باید چشمها را بست تا جهان را بهتر دید. باید در تاریکی قدم زد تا روشنایی را فهمید. نابینایان به ما یاد دادهاند که دیدن، همیشه با نگاه نیست. گاهی شنیدن صدای باد، لمس گرمای خورشید، یا احساس مهربانی دست کسی، معنای دیگری از دیدن است.
در این روز، بیایید جهان را از نگاه آنان ببینیم؛ جهانی که هنوز پر از پلههای بیرمپ، خیابانهای بیعلائم گویا و دلهایی است که باید آگاهتر شوند. احترام به عصای سفید یعنی احترام به حق انتخاب، حق حرکت، و حق زیستن بیمانع.
و چه زیباست لحظهای که یک نابینا با اعتماد به صدای شهر، گام برمیدارد و ما نیز، بیآنکه دلسوزی کنیم، فقط تحسینش میکنیم. چون او چیزی را دارد که بسیاری از ما فراموش کردهایم: شجاعت دیدن با دل.
پس امروز، در کنار همهی عصاهای سپید، چراغی درون خود روشن کنیم؛ چراغ فهم، همدلی و مسئولیت. شاید جهان هنوز به اندازهی کافی روشن نباشد، اما تا وقتی امید در دل انسانهاست، نور در راه است.