وقتی بدن سخن می‌گوید؛ نگاهی علمی به نقش مغز و جسم در تجربه‌های معنوی

اشتراک‌گذاری در:

گاهی در سکوت مراقبه، یا هنگام شنیدن موسیقی‌ای عمیق، لرز ظریفی در درون‌مان شکل می‌گیرد؛ سینه گرم می‌شود، نفس آرام‌تر جریان می‌یابد و حس می‌کنیم با چیزی بزرگ‌تر از خود یکی شده‌ایم؛ چه آن را خدا بنامیم، چه «جهان» یا فقط نوعی انرژی فراگیر. این تجربه فقط در ذهن باقی نمی‌ماند؛ بدن نیز به‌طور فعال در شکل‌گیری آن نقش دارد.

به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز پژوهش‌های نوروسایکولوژی نشان می‌دهند که در چنین لحظاتی، مغز الگوهای متفاوتی را فعال می‌کند. شبکه حالت پیش‌فرض (DMN) ــ شبکه‌ای که معمولاً درگیر گفت‌وگوی درونی و روایت شخصی ماست ــ کاهش فعالیت دارد؛ گویی ذهن از مرزهای سفت و سخت «خود» فاصله می‌گیرد و نوعی یکپارچگی با جهان پیرامون پدید می‌آید. هم‌زمان فعالیت ناحیه آهیانه‌ای که مسئول ترسیم مرزهای بدن در ذهن است، کمتر می‌شود و حس جدایی میان «من» و «جهان» کمرنگ خواهد شد.

این همان لحظه‌ای است که کسی می‌گوید: «احساس کردم با همه چیز یکی شدم». در دل جنگل، کنار دریا یا در خلوت دعا، وقتی مرزها حل می‌شوند، مغز در حال بازتعریف «خود» است. در این میان، اینسولا ــ ناحیه‌ای که حس‌های درونی بدن را رصد می‌کند ــ فعال‌تر می‌شود. به همین دلیل این تجربه‌ها با واکنش‌های جسمی همراه‌اند: گرما در قلب، لرز، اشک یا حس سبکی. این‌ها فقط هیجان نیستند؛ بدن در حال ساختن معناست.

در همین حال آمیگدال و قشر پیش‌پیشانی میانی وارد تعادل هوشمندانه‌ای از هیجان و آرامش می‌شوند؛ حالتی که علوم اعصاب آن را «آگاهی تغییر‌یافته» (ASC) می‌نامد. در این وضعیت، مغز و بدن با هم روایتی تازه خلق می‌کنند؛ روایتی از حضور، آرامش و اتصال.

شاید معنویت، سفری به بیرون نباشد؛ بلکه حرکتی ظریف به درون باشد. سفری که در آن ذهن، بدن و احساس حضور در حلقه‌ای هماهنگ، تجربه‌ای را می‌سازند که ما آن را «روحانی» می‌نامیم؛ لحظه‌ای که انسان در سکوت، دعا یا حتی اندوه، پیوندی عمیق با معنا و آرامش پیدا می‌کند.

منبع: کانال ابنورمال
برچسب‌ها: #معنویت #علوم اعصاب #تجربه روحانی #مغز #بدن #نوروساینس #آگاهی #مراقبه

کد خبر:3887

نظرات ارزشمند شما

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *