بد نیست بدانیم که اصطلاح «ضریب هوش» یا IQ را اولین بار ویلیام استرن روانشناس آلمانی در اوایل قرن بیستم و اولین تستهای هوش را برای کمک به دولت فرانسه به منظور شناسایی دانشآموزان مدرسهای طراحی کرد که به کمک تحصیلی نیاز دارند.
به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز به نقل از سایت فرارو، هاوارد گاردنر روانشناس برجسته معاصر هوش را با بالقوه زیستی – روانشناختی برای پردازش اطلاعات میداند که در شرایط اجتماعی و فرهنگی مختلف میتواند محصولاتی را تولید کند و بر اساس این تعریف ۱۰ نوع هوش انسانی را معرفی کند.
به گزارش همشهری آنلاین، هاوارد گاردنر (Howard Gardner) روانشناس مطرح معاصر در حوزه روانشناسی رشد و استاد دانشگاه هاروارد بیشتر به نظریه هوش چندگانه شناخته شده است. از نظر او، هوش یک بالقوه از جنس زیستی – روانشناختی (Biopsychologic) برای پردازش اطلاعاتی است که در شرایط اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی مختلف میتواند مؤثر باشد و به تولید محصولاتی کمک کند که در آن شرایط بسیار ارزشمند است.
با توجه به این تعریف، گاردنر را صرفاً به هوش ریاضی یا همان هوش آیکیو IQ) محدود نمیداند و بر همین اساس است که هوش چندگانه (Multiple Intelligences) را مطرح کرده است.
بد نیست بدانیم که اصطلاح «ضریب هوش» یا IQ را اولین بار ویلیام استرن روانشناس آلمانی در اوایل قرن بیستم و اولین تستهای هوش را برای کمک به دولت فرانسه به منظور شناسایی دانشآموزان مدرسهای طراحی کرد که به کمک تحصیلی نیاز دارند.
نظریه گاردنر اولین بار در سال ۱۹۸۳ در کتاب Frames of Mind: Theory of Multiple Intelligences بیان و ۸ هوش را معرفی کرد که بعدها ۲ نوع هوش دیگر را به آنها اضافه کرد. بر اساس این، یک فرد، در حالی که ممکن است در زمینه خاصیت – مثلاً موسیقی – قوی باشد، میتوان از نظریههای متفاوتی استفاده کرد.
همچنین، نوع هوش غالب فرد است که او را در مسیر شغلی هدایت میکند و میکند او چه کاره شود یا میتواند بشود. پس داشتن آیکیوی بالا لزوما به معنی موفقیت در یک شغل نیست، بلکه هوش غالب فرد باید با آن شغل همخوانی داشته باشد. به عبارت دیگر، هوشها میتوانند تقویت شوند یا نادیده گرفته شوند و تضعیف شوند.
نظریه گاردنر اولین بار در سال ۱۹۸۳ در کتاب Frames of Mind: Theory of Multiple Intelligences بیان و ۸ هوش را معرفی کرد که بعدها ۲ نوع هوش دیگر را به آنها اضافه کرد. بر اساس این، یک فرد، در حالی که ممکن است در زمینه خاصیت – مثلاً موسیقی – قوی باشد، میتوان از نظریههای متفاوتی استفاده کرد.
همچنین، نوع هوش غالب فرد است که او را در مسیر شغلی هدایت میکند و میکند او چه کاره شود یا میتواند بشود. پس داشتن آیکیوی بالا لزوما به معنی موفقیت در یک شغل نیست، بلکه هوش غالب فرد باید با آن شغل همخوانی داشته باشد. به عبارت دیگر، هوشها میتوانند تقویت شوند یا نادیده گرفته شوند و تضعیف شوند.