جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

موسیقی عشق و تلاش ، گوش نوازترین نوا

اشتراک‌گذاری در:

رامین رحیمی، هنرمند نوازنده ویولن، و مبتلا به بیماری پوکی استخوان ، طی مصاحبه‌ ی اختصاصی با پایگاه خبری پهنه پرواز، در معرفی خود چنین گفت :

من ٢٧ اسفند ١٣۶۴، در کرمان به دنیا آمدم. بیماری‌ام OA یا استخوان شکننده(پوکی استخوان شدید) است؛ که استخوان‌های بدنم به شدت آسیب‌پذیر و شکننده هستند؛ به طوری که با کوچکترین صدمه‌ای، می‌شکنند. با شنیدن و دیدن ترانه‌ها و آهنگ‌هایی که در آنها از ویولن استفاده شده بود، به مرور زمان، اشتیاق و علاقه شدیدی به این ساز موسیقی در خودم احساس کردم؛ که همین موضوع، مرا به سمت موسیقی و این ساز کشاند.  بعدها یکی از دوستانم برایم ساز کیبورد نیز خرید.

این هنرمند موزیسین، در مورد شروع آموزش‌های موسیقی افزود: ساز ویولن را از کتاب‌ دوجلدی آموزش ویولون، اثر استاد روح الله خالقی، آموختم؛ و یادگیری ساز کیبورد را هم از دو سال پیش، نزد استاد عدنان خالقی شروع کرده‌ام؛ که ایشان نیز مانند استاد مرحومم در ساز ویولن، به من رایگان آموزش می‌دهند.

رامین رحیمی در مورد تحصیلات خود، اهدافش و افتخاراتی که در زمینه موسیقی کسب کرده است، شرح داد: تحصیلات من تا مقطع راهنمایی است، ولی زبان انگلیسی و کارهای کامپیوتری مثل ورد و فتوشاپ را بلدم. در رشته موسیقی و نوازندگی، در جشنواره کامکار لوح تقدیر گرفته‌ام؛ و از بهزیستی هم در سال ١۴٠٠، لوح تقدیر دریافت کرده‌ام.

رحیمی اضافه کرد: هدفم این است که در فضای مجازی، مشوق خیلی از عزیزانی که مانند من، دارای بیماری‌ سختی هستند، باشم؛ و دل آنها را شاد کنم. چون به عقیده من، زندگی با تمام سختی‌ها و محرومیت‌هایش می‌گذرد. هم می‌توانیم با بهترین غذا سیر بشویم، هم با نان و پنیر.

این هنرمند در مورد مشکلات و سختی‌های زندگی خود، به عنوان فردی که مبتلا به یک بیماری سخت است، اضافه کرد: دشواری‌های خیلی زیادی در زندگی‌ام بوده و هست. در گذشته، وضعیت اقتصادی خانواده ما خیلی خوب بود. ولی در دوران نوجوانی‌ام، متاسفانه پدرم ورشکسته شد؛ و از آن پس، اجاره‌نشین شدیم. در حال حاضر، خانواده، برای تأمین هزینه‌های دارویی‌ام(که بسیار سرسام‌آور هستند) در خانه نان می‌پزند. پدر و مادرم از هیچ کمکی دریغ نکرده‌اند؛ همواره در زندگی خود، مرا اولویت اولشان قرار داده‌اند و برای آرامش و آسایش من تلاش کرده‌اند.

او در مورد آرزوی خود گفت: آرزویم این است که سازمان بهزیستی، بعد از هزار و یک وعده، به من خانه یا زمین بدهد، تا پدر و مادرم مجبور نباشند برای تأمین کرایه خانه و مخارج درمانی‌ام، همچنان با وجود سنی از آنها گذشته، سخت کار کنند. حتی از کارمندان این سازمان درخواست کرده‌ام که اگر خانه‌ای در اختیارم قرار می‌دهند، سند آن را به نام خودشان بگیرند؛ و فقط به ما اجازه بدهند در آنجا راحت زندگی کنیم. ولی تا حالا کوچکترین همکاری از این سازمان ندیده‌ایم.

رامین رحیمی، به عنوان سخن پایانی، چنین گفت:
بزرگترین آرزوی من این است که به جامعه‌ای تبدیل شویم، که همگی با صداقت و درستی زندگی کنند. و همانی که هستند، باشند. از دیدگاه من بدترین چیز، دروغ است. دروغ آفتی است که به جان جامعه ما افتاده؛ و ما، تا هنگامی که این آفت را از بین نبریم، رنگ خوشبختی را نمی‌بینیم.

کد خبر:357

نظرات ارزشمند شما

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *