در داستان «ناتور دشت»، پسری شانزده ساله به نام «هولدن کالفیلد» به شکل پیوسته با آدم ها و موقعیت هایی روبهرو می شود که به نظرش، «تقلبی» هستند.
به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز به نقل از ایران کتاب شباهت های متعددی میان «هولدن کالفیلد»، پروتاگونیست کتاب «ناطور دشت»، و «جی. دی. سلینجر» وجود دارد: آن ها هر دو در شهر نیویورک بزرگ شدند، در مدرسه به خاطر کسب نمره های ضعیف مردود شدند، و غیره. به همین خاطر غافلگیرکننده نیست که تجارب شخصی «سلینجر»، بهخصوص در طول «جنگ جهانی دوم»، بر نظرات و تجربه های «هولدن» در داستان «ناطور دشت» تأثیر گذاشت. «جنگ جهانی دوم»، معصومیت و جوانیِ تعدادی بیشمار از مردان و زنان را از آن ها ربود، و خود «سلینجر» شاهد کشتار هزاران نفر در «نبرد نورماندی» (یکی از خونینترین نبردهای جنگ جهانی دوم) بود.
در رمان «ناطور دشت»، می توانیم تأثیرگذاری های تجارب «سلینجر» در «جنگ جهانی دوم» را در در قالب نگرش بدبینانهی «هولدن» نسبت به جامعهی بزرگسالان ببینیم. «هولدن» بزرگ شدن را نوعی تسلیم شدنِ تدریجی در مقابل مسئولیت های «تقلبی» و سطحیِ زندگی بزرگسالان در نظر می گیرد، مانند پیدا کردن شغل، خدمت در ارتش، و حفظ روابط نزدیک با اطرافیان.
چندان مشخص نیست که «سلینجر» برای خلق رمان «ناطور دشت»، از چه آثاری تأثیر پذیرفت. می دانیم که «سلینجر» در طول «جنگ جهانی دوم»، در پاریس با «ارنست همینگوی» دیدار کرد، که احتمالا نشانگرِ این موضوع است که او آثار «همینگوی» را تحسین می کرده است. حتی اگر این نکته واقعیت داشته باشد، به راحتی نمی توان تأثیراتِ نویسندگان دیگر را در داستان «ناطور دشت» مشاهده کرد، چون این رمان، لحن و صدایی آنقدر بدیع، منحصربهفرد، بیپرده، و بدون تعارف را ارائه کرد که نظیرش پیش از این در داستان های آمریکایی دیده نشده بود.
با این حال، تم هایی مشابه در آثار سایر نویسندگان به چشم می خورد، از جمله کتاب «آسوده از جنگ» اثر «جان نولز» که درست مانند داستان «ناتور دشت»، رمانی دربارهی مفهوم «بلوغ» است و در محیط یک مدرسه رقم می خورد. همچنین کتاب «ناطور دشت» در کنار سایر آثار برجستهی مربوط به تمِ «بلوغ» قرار می گیرد، از جمله کتاب «چهره مرد هنرمند در جوانی» اثر «جیمز جویس» و کتاب «همه اسب های زیبا» اثر «کورمک مککارتی».
اگرچه کتاب «ناتور دشت» در ابتدا برای مخاطبین بزرگسال در نظر گرفته شد، اما به خاطر پروتاگونیستِ نوجوان خود و پرداختن به تم های «احساس بیگانگی»، «هویت»، «سلامت روان»، و «بلوغ جسمانی و روانی»، به یکی از آثار نمادین و کلاسیک برای مخاطبین نوجوان تبدیل شد. داستان جذاب «سلینجر»، منبع الهام تعداد زیادی از آثار در «ادبیات نوجوان» بوده است—از جمله کتاب «در جستوجوی آلاسکا» اثر «جان گرین» که دربارهی نوجوانی در یک مدرسهی شبانهروزی است؛ کتاب «این داستان یکجورهایی بامزهست» اثر «ند ویزینی» که جوانی با افکار خودکشی را به تصویر می کشد؛ و البته کتاب «مزایای منزوی بودن» اثر «استوین چباسکی» که پروتاگونیست آن، مانند «هولدن»، دانشآموزی دبیرستانی است که رویدادهای منجر به فروپاشی روانی خود را روایت می کند.
طوری تبلیغ می کنند که هرکس نداند خیال می کند هر روز توی «پنسی» چوگان بازی می کنیم! باور کنید تا حالا یک دانه کرهاسب هم آنطرفها ندیدهام. همیشه هم زیر عکس یارو که دارد با اسب می پرد، می نویسند: «افتخار این را داشتهایم که از سال 1888 تا به امروز، از پسرانتان مردان جوان خوشفکر و ستودنی بسازیم.» مزخرف محض است.
اصلا هم از این خبرها نیست، کارشان هیچ فرقی با مدرسه های دیگر ندارد. باور کن بین بچه ها حتی یک نفر را ندیدهام که ستودنی و خوشفکر و از این حرف ها باشد. شاید کلا دو نفر اینطوری باشند، که آن ها هم آدمحسابی بودنشان ربطی به مدرسهی این ها ندارد و لابد قبل از آمدن به «پنسی» آدمحسابی بودهاند.—از کتاب «ناطور دشت» اثر «جی. دی. سلینجر»