محمد علی شاهمرادی هنرمند کم شنوا، با تحصیلات مهندسی معدن ، طراح فرش و بافندهی گلیم است که به «فرزند گلیم سیرجان» شناخته میشود . پایگاه خبری «پهنه پرواز» با هدف ارج نهادن به تلاشهای بیوقفه و بیادعای انسانهایی که با وجود محدودیتها، به مرزهای موفقیت دست یافتهاند، به معرفی چهرههایی میپردازد که با ارادهای مثالزدنی، مسیر زندگی خود را از نو طراحی کردهاند. امروز، با محمدعلی شاهمرادی، هنرمند کمشنوا به گفتگو نشستهایم تا داستان زندگیاش را از زبان خود او بشنویم.
من محمدعلی شاهمرادی هستم؛ یک پسر کمشنوا؛ و لقب من «فرزند گلیم سیرجان» است. سال ۱۳۷۶ در روستای کهنمور ، واقع در شهرستان سیرجان، استان کرمان، در یک خانواده ٩ نفره به دنیا آمدم. ۵ برادر و ۲ خواهر دارم؛ که ۲ نفر از برادرانم، ناشنوا هستند. پدرم از کارافتاده است و بیمه ندارد؛ و مادرم ناراحتی قلبی و دیابت دارد.
از وقتی به دنیا آمدم، کمشنوا بودهام؛ در حالی که نه در اقوام ما کسی ناشنوا است و نه پدر و مادرم ازدواج فامیلی داشتهاند. بنابراین، این موضوع، ارثی نیست.
من آموختن گلیمبافی را از ۷ سالگی، نزد مادرم، و به صورت حرفهای، شروع کردم؛ و از همان سن، به بافت گلیم مشغول شدم. به واسطهی همین هنر و حرفه، توانستهام بخش زیادی از مخارج زندگی را تامین کنم. ۲۰ سال است که گلیم میبافم. کار طراحی فرش و گلیم را نیز انجام میدهم؛ و همینطور کارهای هنری دیگری مانند: بافت گلیمچه، جادستمالی، دور قندان، فرش، گلیم چهره، آرم لوگو و…
گمان میکنم تنها مردی در سیرجان باشم، که گلیم میبافد! البته در کنار گلیمبافی، درس هم خواندهام؛ و فارغالتحصیل کارشناسی مهندسی معدن هستم. از سال ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ کاردانی صنایع چوب؛ و از سال ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۳ کارشناسی مهندسی معدن خواندم. باید بگویم همیشه قدردان مادرم هستم؛ چون او بود که این هنر را به من یاد داد.
شاهمرادی، در ادامه مصاحبه، از رویدادهایی که شرکت کرده است گفت و افتخاراتی که در این هنر کسب نموده را برشمرد:
-کسب رتبه اول، در مرحله ملی جشنواره رویش (بخش آثار فردی صنایع دستی).
-دریافت سیمرغ نقره، در رشته گلیمبافی، در دومین جشنواره ملی هنری همام.
-دریافت سیمرغ طلایی و دیپلم افتخار، در رشته صنایع دستی، در سومین جشنواره بین المللی همام.
-کسب رتبه برتر دانشکده فنی و حرفهای، در نمایشگاه دستاوردهای پژوهش فناوری کشور.
-کسب رتبه سوم کشوری، در رشته گلیمبافی، در مسابقات کشوری مهارتی آزاد.
-کسب رتبه اول مسابقات المپیاد استانی.
-کسب رتبه سوم ادبیات فارسی، در جشنواره استانی «نغمهای در دنیای سکوت».
-کسب رتبه سوم احکام مسابقات استانی قرآن،احکام ،نهج ابلاغه.
و شرکت در ۲۰ نمایشگاه دیگر.
در ادامه، این هنرمند، از مشکلات جسمی ناشی از کار زیاد بر روی گلیم، افزود:
من به جز گلیمبافی، به آشپزی، طراحی فرش، پختن کیک، کار با چوب و عکاسی با دوربین موبایل علاقه دارم؛ و در اوقات فراغتم به این کارها میپردازم. در اثر بافت گلیم، چشمانم ضعیف شدهاند؛ و به ناچار، از عینک استفاده میکنم. کمر، پاها و زانوهایم نیز بر اثر بافت گلیم و ساعتها کار بر روی آن، دچار مشکل شدهاند؛ با این وجود، همه این مشکلات جسمی را تحمل میکنم؛ چون خرج زندگی و خانوادهام را از این راه تامین میکنم. اما حدود ۶ سال است که به نوعی حساسیت پوستی دچار شدهام؛ که دکترهای مختلف، همگی این نظر را داشتهاند، که نباید گلیم ببافم. گفتنش در حرف راحت است؛ اما من منبع درآمد دیگری ندارم؛ و شرایط هم به شکلی است، که من به همین در آمد اندک نیاز دارم.
وی در ادامه، از مشکلات کاری خود گفت و از مسئولین، چنین درخواست کرد:
از مسئولین درخواست دارم شرایط کاری برایم مهیا کنند، تا بتوانم شغلی مرتبط با مدرک تحصیلیام داشته باشم؛ و به گلیمبافی، به عنوان منبع کسب درآمد نگاه نکنم. گلیمبافی برایم بسیار سخت شده است و متاسفانه در آمد خوبی برایم ندارد. من میتوانم در شرکت معدنی و صنعتی گل گهر سیرجان یا شرکت معدنی و صنعتی گهرزمین کار کنم تا بتوانم زندگی خود را تشکیل بدهم. مهمترین درخواست من از مسئولین، راهاندازی بزرگترین کارگاه تولید نخ، شت، پود و نخ رنگی، کارگاه گلیمبافی، هنرستان و رشته دانشگاهی گلیمبافی، ایجاد کارگاههای رنگرزی و همینطور موزه و بازارچه گلیم است. سیرجان با اینکه عنوان شهر جهانی گلیم را دارا است، کارگاه مناسب برای رنگرزی ندارد؛ و منِ بافنده، مجبورم از مشهد، تبریز یا شیراز، نخ و رنگهای مورد نیازم را تهیه کنم؛ که هزینه تمامشده را برایم بسیار زیاد میکند.
متاسفانه به عنوان یک هنرمند بافنده گلیم، داشتن امنیت شغلی و بیمه درمانی و… که ابتداییترین شرایط کاری است، برایم تبدیل به آرزو شده است! توجه به بافندگان، آنطور که شایسته است، صورت نمیگیرد. گلیمبافی در سیرجان، مشکلات زیادی دارد؛ و بافندگان، هنوز نتوانستهاند به صورت مستقل کار کنند. هنوز به دلالان وابستهاند؛ و این، آسیب زیادی به آنها زده است. چون حق بافندگان ضایع میشود؛ و بیشتر درآمد آنها به جیب دلالان میرود.
من به عنوان یک بافنده، ساعت ۵ صبح بیدار میشوم و تا ۷ شب روی دار گلیم کار میکنم، اما درآمدی مختصر، از بافت گلیم، به من میرسد؛ در صورتی که تمام فشار کاری و مشکلات جسمی این کار، برای من میماند. امیدوارم مسئولین اقدامی کنند، که بافندگان گلیم، از دلالان بازار، بینیاز شوند.
شاهمرادی، به عنوان کلام پایانی، از آرزوی خود گفتند و همچنین سخنی با خوانندگان این مطلب داشتند:
دوست دارم به همه عزیزانی که این مطلب را میخوانند بگویم: من و شما برابریم؛ من حتی اگر نبینم، حرف نزنم و نشنوم، ولی باز هم برابریم.
البته سکوت من از رضایت نیست؛ ولی چون تقدیر اینچنین است، از روزگار شکایتی نمیکنم. زیرا اگر معلولیتی وجود دارد، در ازای آن، استعداد و توانایی هم هست؛ که خداوند بزرگ به ما داده است. که این استعدادها، فراتر از حواس پنجگانه ما است. بنابراین، تو هم میتوانی دوست خوبم! اگر واقعا بخواهی در کاری موفق بشوی، باید از درونت بخواهی. اگر از درون و با تمام وجود نخواهی، یا شک و تردید داشته باشی، به موفقیت نمیرسی. اعتماد به نفست را بالا ببر؛ خودت را بشناس و خودباوری داشته باش.
در زندگی من، اول خدای متعال اثرگذار بوده است و دوم همراهی خوب مادرم؛ و در نهایت، پشتکار خودم.
از سرکار خانم سعیده نجمالدینی بسیار سپاسگزارم، که باعث راهیابی من به سی و پنجمین دوره مسابقات کشوری و کسب رتبه اول شدند. چون همین مسابقه و کسب رتبه نخست، باعث شد که امروز، به عنوان «فرزند گلیم سیرجان» شناخته بشوم.
آرزوی من این است:
رهبر عزیز، من ۲۷ سال سن دارم. من از بچگی همیشه آرزو داشتم که شما را از نزدیک ببینم؛ ولی هیچوقت این سعادت نصیب من نشد. اما گاهی در خوابم شما را میبینم، که در محضر شریف امام زمان (عج) هستید؛ و یک انگشتر سبز یشمی به من هدیه میدهید. امیدوارم بتوانم روزی شما را از نزدیک ببینم.
پایگاه خبری «پهنه پرواز» با معرفی افراد موفق دارای معلولیت، تلاش دارد تا صدای این قهرمانان خاموش را به گوش همگان برساند. داستان زندگی محمدعلی شاهمرادی، به ما نشان میدهد که اراده و پشتکار، حتی در مواجهه با دشوارترین شرایط، میتواند راهگشای موفقیت باشد. این روایتها نه تنها الهامبخشند، بلکه یادآور این حقیقت هستند که هر محدودیتی، فرصتی برای شکوفایی استعدادهای نهفته است.
همانطور که شاهمرادی در پایان سخنانش گفت: «ما برابر هستیم، حتی اگر چشمانمان نبینند و گوشهایمان نشنوند؛ زیرا نیروی اراده، فراتر از هر حسی است.» امیدواریم این روایتها بتوانند نوری باشند بر زندگی کسانی که به دنبال انگیزه و امید هستند.