عباس دولتی، طراح، نقاش و گرافیستِ دارای معلولیت جسمی-حرکتی در مصاحبه اختصاصی با پایگاه خبری پهنه پرواز، از دستاوردها ، موفقیت ها ، مسائل و مشکلات خود می گوید:
من عباس دولتی، متولد ١٣۵٨ در بندرعباس هستم. چند ماه از تولدم میگذشت، که بر اثر تشنج و تب بالا، دچار معلولیت شدید شدم. من در یک خانواده پر جمعیت به دنیا آمدم؛ و فرزند هشتم، از این خانواده سیزده نفری هستم.
پس از این که در سن «زیر یک سالگی» دچار این معلولیت شدم، چندین و چند عمل جراحی بر روی پاهایم انجام شد؛ و جلسات فیوتراپی متعددی داشتم. در آن سالها (١٣۵٨) شهر بندرعباس، مرکز فیزیوتراپی نداشت؛ و خانواده من، به ناچار، برای هر کدام از جلسات فیوتراپی، مرا تا شیراز میبردند.
دولتی، در مورد دوران تحصیل و شروع فعالیتهای هنری خود افزود:
من تا سن ٨ سالگی به مدرسه نمیرفتم؛ چون خانواده تصور میکردند که نمیتوانم تحصیل کنم. در سن هشت سالگی، بنا به توصیه اکید پزشک معالجم، به مدرسه رفتم. ایشان بعد از کمی تحقیق و مطالعه بر روی من، تشخیص دادند که هوش و استعداد بالایی دارم. و میتوانم درس بخوانم.
این هنرمند نقاش با اشاره به مشکلات تحصیل خود گفت: در ابتدا، مدارس عادی مرا نمیپذیرفتند؛ زیرا تصور میکردند تواناییهای لازم برای درس خواندن را ندارم. زیر نظر دایی خود ، که مدیر کل آموزش و پرورش استثنایی استان هرمزگان بود، از من تستهای هوش گرفته شد؛ و متوجه شدند که من هوش کافی، برای حضور در مدرسه را دارم. با این وجود، باز هم مدارس عادی، از پذیرش من سر باز میزدند؛ تا این که با اصرار خانواده و دادن تعهد، بالاخره توانستم به مدرسه بروم؛ و اتفاقا در دوران دبستان، شاگرد ممتاز مدرسه بودم.
این هنرمند اضافه کرد: دبستان که تمام شد، خانواده، به من اجازه ادامه تحصیل نمیدادند؛ به دلیل این که رفت و آمد به مدرسه و خانه، برایم بسیار دشوار و طاقتفرسا بود. در آن دوران، حتی سازمان بهزیستی، به ما ویلچر هم نمیداد. و وسایل حمل و نقل همگانی نیز بشدت کم بود. بطوری که گاهی اوقات، حتی تاکسی هم برای رفت و آمد پیدا نمیکردیم!
عباس دولتی با اشاره به اشتیاق خود به هنر گفت : من به دور از چشم خانواده در مقطع راهنمایی ثبتنام کردم. از همان دوران ابتدایی علاقه زیادی به طراحی و نقاشی داشتم؛ ولی در مقطع راهنمایی، این اشتیاق و علاقه، رنگ تازهای به خود گرفت. سال سوم راهنمایی که بودم، تصمیم خود را برای ادامه تحصیل در زمینه نقاشی و هنر، گرفته بودم.
دولتی مشوق خود برای رفتن به هنرستان فرزند دایی خود می داند و اضافه کرد: بلافاصله پس از دوران راهنمایی، وارد هنرستان شدم. در دوران هنرستان، بشدت از نظر رفت و آمد و ادامه تحصیل، سختی میکشیدم؛ ولی ادامه دادم. و حتی پیش از دریافت دیپلم، با همان شرایطی که داشتم، در یک شرکت تبلیغاتی، مشغول به کار شدم.
این هنرمند گرافیست ، در ادامه مصاحبه، از فعالیتها و اهداف هنری، کاری و اجتماعی خود گفت:
در حال حاضر، هم در یک مجتمع تجاری مشغول به کار هستم و هم در یک مرکز مشاوره، بعنوان منشی حضور دارم. در آن مجتمع تجاری، در بخش روابط عمومی (اطلاعات)، از صدای بنده استفاده میشود. علاقه خیلی زیادی به ارتباط با مردم دارم؛ و برخورد اجتماعی و دوستانه با مردم، حالم را به شدت خوب میکند.
او در ادامه از اهداف خود گفت: یکی از اهدافم این است که شاهنامهخوانی را یاد بگیرم؛ و در این زمینه، مشغول تمرین هستم؛ تا هم شاهنامه را روایت کنم، هم آن را به کودکان یاد بدهم. هدف دیگرم این است که روی فن بیانم کار کنم؛ چون به گویندگی، مجریگری و دوبلوری، علاقه زیادی دارم. به کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان نیز خیلی علاقه دارم.
در دو نمایشگاه هنری، در زمینه نقاشی، حضور داشتهام؛ در یکی از شهرستانهای استان هرمزگان، به نام پارسیان، و همینطور، در سال ١٣٨١، در نمایشگاهی در شهرستان تنکابن (استان مازندران)
عباس دولتی به عنوان کلام پایانی گفت: در تمام روزهای سختی که در زندگی داشتم، همیشه تلاش و پشتکار و امید به موفقیت را سرلوحه کارم قرار دادم؛ و اکنون، تمام کارهایم را شخصاً انجام میدهم. به ندرت پیش میآید که از عهده کاری بر نیایم؛ و دوست دارم این پیام را به تمام نوجوان و جوانان، و تمام کسانی که دارای معلولیت، یا بیماری خاص هستند، برسانم، که هرگز دست از کوشش و تلاش برندارند. دوست دارم دخترم نیز مانند من باشد؛ و همیشه در حال یادگیری و انجام کار و بالا بردن تواناییهای خودش باشد.
امیدوارم جامعه ما شیوه برخورد با فرد معلول را بیاموزد. متاسفانه نه بستر جامعه، نه شرایط زیرساختها و نه باور عمومی مردم از معلولین، هیچکدام آن چیزی که باید باشد، نیست. حتی بارها برای من پیش آمده، که هنگام عبور از خیابان، ماشینها به من فرصت نمیدادند؛ و حق تقدم عبور را حق مسلم خودشان میدانستند!
باید جامعه به جایی برسد، که فرد معلول نیز در آن، یک شهروند مهم و تأثیرگذار باشد.