شمسه‌دوزی

اشتراک‌گذاری در:

شمسه، از نقوش بسیار دیرینه‌ی ایرانی است؛ كه ریشه عمیقی در تاریخ نقش و نگارهای ایرانی دارد. این کلمه، عربی‌شده‌ی واژه‌ی «خورشید» است، که بر اساس باورهای ایرانیان، در زمان‌های پیش از ظهور زرتشت، در اکثر هنرهای ایرانی دیده می‌شود.

خورشید اصلی‌ترین المان ایرانی، در هنرهای تجسمی است؛ و مبنای کار قرار دارد. این اندیشه ایرانی، حتی در دوران‌های هخامنشی، اشکانی و ساسانی، وارد هنرهای اروپایی و شرق آسیا نیز شده است؛ و آنان نیز در اکثر هنرهای خود، نقش خورشید را دارند.

در هزاره‌های سوم و چهارم پیش از میلاد، این نقش را بر روی سفال‌ها، فلزات و سایر آثار هنری به کار برده‌اند؛ كه یادی از میترا، الهه‌ ایران باستان بوده است؛ و مظهر روشنایی، بركت و وفور نعمت به شمار می‌رفته است. در آن دروان، نقش شمسه، درست بصورت قرص خورشیدی به کار می‌رفته؛ و شرفه‌های اطراف آن، خلاصه‌تر بوده‌اند.

در دوره هخامنشی و اشكانی، این نقش، کاملا رایج گردید؛ در دوره ساسانی نیز، اجرای شرفه، به شكل خاصی، در هنرهای ایرانی مطرح گردید. بدین صورت كه وسعت دایره مركزی بیشتر شد؛ و در اطراف آن خطوط موازی، منحنی، یا نقوش مختلف دیگر به كار می‌رفت.

در دوران‌های گوناگون تاریخی، قسمت مركزی شمسه، با توجه به محتوای داخل آن، به دو قسمت تقسیم می‌گردید:
١) شمسه خطی، ٢) شمسه نقشی.

در نوع اول (شمسه خطی)، معمولا در داخل شمسه، با استفاده از نخ گلابتون یا نخ ابریشم الوان، نام صاحب اثر، یا دوزنده، یا بافنده آن را دوخته و نقوش اطراف آن را نیز با استفاده از نخ گلابتون، ده-یک‌دوزی، دوردوزی و گاهی كنگره‌دوزی و شرفه‌دوزی می‌نمودند .

پس از دوران ساسانیان نیز، در هنری مانند تذهیب، درون شمسه، با مركب یا رنگهای الوان، یا طلا و نقره نوشته می‌شد؛ و وسط سطور، بیشتر به صورت مذهب (و گاهی مذهب مرصع) و اطراف و كناره‌ها نیز، با تزئینات مختلفی آرایش داده می‌شد. همچنین دور شمسه، شرفه اجرا می‌گردید.
 
در نوع دوم (شمسه نقشی)، قسمت میانی شمسه‌ها، معمولا با نقوش و طرح‌های اصیل ایرانی، مانند انواع اسلیمی‌ها، ختایی‌ها، ستارگان، و یا خطوط متقاطع، اشكال هندسی، گل‌های اناری، شاه عباسی، ابرچینی و گل و بته و… تزئین می‌یافت.

پس از دوران ساسانیان و پس از سلطه‌ی اعراب، با به کار آمدن سلسله‌های ایرانی مانند صفاریان و طاهریان، باز هم مانند ادوار گذشته، لباس‌های رسمی سران كشور، صاحب منصبان و نظامیان، همچنان با به کار بردن شمسه‌دوزی دوخته می‌شد؛ که تا حدودی، این دولت‌ها، تصمیم به احیای فرهنگ ایرانی داشتند. ولی پس از ورود ترکان سلجوقی، و حکومت‌های ترک‌تبار بعدی، رفته‌رفته پوشش‌های مبتنی بر شمسه، از رونق افتاد و فراموش شد.

در اوایل دوره صفوی، شمسه‌ها بیشتر بصورت مزدوج، یا كاسه و نیم‌كاسه‌هایی گردیدند، که هم‌مرکز بودند؛ و نمونه‌های بازمانده از این دوره، کاملا این موضوع را به طور شفاف، نشان می‌دهند. شمسه‌ی كتاب دیوان حافظ، كه تمام ابیات آن ابریشم‌دوزی شده است و در كتابخانه كابل نگهداری می‌شود، نمونه‌ای از آثار شمسه‌دوزی، در دوران صفویه است.

و اما شمسه‌سوزی را اگر به عنوان یک هنر رودوزی بررسی کنیم، عبارت است از دوختن نقش و نگارهای مبتنی بر طرح خورشید، كه با گلابتون بر روی جامه می‌دوزند. شمسه‌دوزی، به دوختی گفته می‌شود كه طرح و نمایی از خورشید را با قمرهای اطراف آن، یا همراه با ترنج‌ها و نیم ترنج‌ها تجسم بخشیده باشد؛ که البته از دیرباز با پارچه‌های و نخ‌های گوناگون (در اکثر مواقع، نخ و پارچه ابریشم) اجرا می‌شده است.

کد خبر:1251

نظرات ارزشمند شما

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *