هنری

اشتراک‌گذاری در:

پیش گفتار

هنر به انسان کمک می کند تا احساسات و اندیشه های خود را به شکلی زیبا و تاثیرکذار بیان کند. هنر به انسان کمک می کند تا زیبایی را در زندگی ببیند و از آن لذت ببرد. هنر به انسان کمک می کند تا امید را در زندگی حفظ کند و به دیگران هدیه دهد. هنر به انسان کمک می کند با رویا های خود ایده پردازی کند و با نوآوری  آثاری منحصر به فرد خلق کند . خلق هنر انسان را به خالق خود نزدیکتر می کند.

پایگاه خبری پهنه پرواز با هدف اطلاع رسانی و معرفی فعالیت های هنری، بخش هنر را راه اندازی نموده است. این بخش با انتشار اخبار، مقالات، گزارش ها و رویدادهای هنری و معرفی هنرمندان و آثار هنری سعی می کند به مخاطبان خود در شناخت و بهره مندی از هنر کمک کند. بخش هنر به شناسایی و معرفی منابع هنری مانند استعدادهای افراد، محیط و فرهنگ خواهد پرداخت.

در بخش هنری پایگاه پهنه پرواز ، موضوعات مختلف از جمله هنرهای تجسمی، موسیقی، تاتر، سینما بررسی می شود. همچنین در این بخش به معرفی هنرمندان و آثار هنری پرداخته می شود و اطلاعات مفیدی در تاریخ هنر و توسعه فرهنگ و هنر ارایه می شود. در این بخش تلاش می شود به کارآفرینی و اشتغال زایی و کسب درآمد افراد کمک شود . امیدواریم با انتشار اخبار و اطلاعات مرتبط با هنردر بخش هنر پایگاه خبری پهنه پرواز بتوانیم به ارتقای فرهنگ و هنر در کشور بهبود ببخشیم.

دکتر فتانه امیری
مدیر مسول پایگاه خبری پهنه پرواز

شرفه‌دوزی

شرفه‌دوزی‌، یکی دیگر از هنرهای رودوزیِ ایرانی است، که درست همانند کمند‌دوزی، بیشتر به عنوان دوخت مکمل، برای بعضی از رودوزی‌ها، به کار برده می‌شود.

واژه‌ی شرفه، به معنی کنگره‌ی قصر و عمارت، و به طور خاص، به معنی طرح‌های هندسیِ مثلث و مربع است؛ که اینگونه طرح‌ها، نزدیک به یکدیگر و بالای کوشک‌‌ها و قلعه‌ها نصب می‌گشتند. امروزه، این هنر، برای آراستن هر چه بیشترِ رودوزی‌ها (به ویژه در حاشیه طرح‌ها) مورد استفاده قرار می‌گیرد.

با توجه به آثار به دست آمده و موجود در در موزه‌های ایران و جهان، و همچنین دیوار نگاره‌‌های دوره هخامنشی، می‌توان به این یقین رسید، که شرفه‌دوزی، در دوره‌های مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان، رواج داشته است؛ و به عنوان دوختی تکمیلی، برای تزئین بیشتر، بر روی لباس‌های سران کشوری و لشکری به کار می‌رفته است.

در دوره‌ی اشکانیان، به دلیل فراوانی نخ گلابتون، این نوع دوخت، رواج بیشتری پیدا کرد. و در دوره‌‌های پس از اسلام نیز این هنر، به تکامل خود ادامه داد؛ به خصوص در دوره‌ی سلجوقیان، که به علت توجه مردم و امرای کشوری، به امر کتابت و کتاب‌آرایی، و رواج انواع جدول‌ها در بافته‌ها، دوخت‌ها و کتاب‌ها، این هنر، بسیار رواج داشت.
پس از دوره‌‌ی سلجوقیان، دوخت‌هایی همچون: «گلابتون‌دوزی، ده-یک‌ دوزی، بخارا دوزی، شمسه‌دوزی، کمند دوزی، پته‌دوزی، قلاب‌دوزی، آجیده‌دوزی، نقش‌دوزی، گبر دوزی، منجوق‌دوزی، نقده‌دوزی، دوخت‌های قفقازی و …» به همراه این دوخت، به کار گرفته شد.

اگرچه این دوخت، بیشتر با نخ گلابتون اجرا می‌شود، ولی در دوره‌ی تیموری، بیشتر از ابریشم الوان (به خصوص رنگ آبی یا سرمه‌ایِ آن) استفاده می‌کردند. در میان تمامی این دوره‌های تاریخی، می‌توان دوره‌ی صفوی را نقطه اوج شرفه‌دوزی دانست.

هنر شرفه‌دوزی، از گستردگی بسیار زیادی برخودار است؛ ولی مهم‌ترین انواع آن عبارتند از: شرفه گلدسته‌ای، شرفه حلقه‌ای یا عدسی، شرفه دالبر یا زیگزاگی، شرفه شمشیری (تیغی یا پیکانی)، شرفه گل گلدانی و شرفه ماری.

این نوع از دوخت، به همراه دوخت‌های دیگر، در طرح‌های حاشیه‌ای و یا به تنهایی، برای تزئین لباس، بقچه، جای سوزنی، کوسن، رومیزی، پرده، پاچه شلوار، حاشیه دامن، سفره قند، کمربندها، تابلوهای تزئینی و … به کار می‌رود.

از مراکز رایج این دوخت نیز، می‌توان اصفهان، کاشان، یزد، کرمان، آذربایجان شرقی، کنبد کاووس، گرگان، خراسان، زاهدان و بندر عباس را نام برد.

برای اجرای شرفه‌دوزی، ابتدا طرح مورد نظر بر روی پارچه پیاده می‌شود؛ سپس نخ گلابتون را بر روی خطوط طرح، از پارچه بیرون آورده و با نخ همرنگ آن، یا از نوع گلابتون ظریف، بر روی گلابتون اصلی، به فاصله‌های معینی بست می‌زنند. طرح در قسمت‌های برگ و گلبرگ، به روش حلقه زدن گلابتون اصلی و بست با نخ ثانویه، شکل می‌گیرد .

شرفه‌دوزی، بیشتر بر روی پارچه‌های ابریشمی و براق اجرا می‌شود؛ و در اکثر مواقع، به رنگ‌های سبز پررنگ، ارغوانی، یشمی، مشکی، سرخ، و رنگ‌هایی که نخ گلابتون، روی آن‌ها جلوه داشته باشد، اجرا می‌شود.

نخ ثانویه، که برای بست بر روی نخ گلابتون اصلی مورد استفاده قرار می‌گیرد، ممکن است از نخ ابریشمِ همرنگِ گلابتون باشد.

نقش‌ها و طرح‌های رایج در این دوخت، بیشتر شامل گلدسته‌ها، خطوط اصلیِ صافی که طی آن، حلقه‌هایی ایجاد می‌شود و همچنین دالبرهای متوالی، که در تقاطع آن‌ها، سه حلقه به صورت گل در می‌آیند، می‌شود؛ و گاه نیز به صورت دسته گل‌هایی از یک گلدسته بیرون می‌آید.

طرح‌ها، گاهی ممکن است حاشیه بیرونی باشند و گاهی حاشیه درونی؛ در حاشیه بیرونی، طرح، از وسعت بیشتری برخوردار است.

امینه آزادی

شمسه‌دوزی

شمسه، از نقوش بسیار دیرینه‌ی ایرانی است؛ كه ریشه عمیقی در تاریخ نقش و نگارهای ایرانی دارد. این کلمه، عربی‌شده‌ی واژه‌ی «خورشید» است، که بر اساس باورهای ایرانیان، در زمان‌های پیش از ظهور زرتشت، در اکثر هنرهای ایرانی دیده می‌شود.

خورشید اصلی‌ترین المان ایرانی، در هنرهای تجسمی است؛ و مبنای کار قرار دارد. این اندیشه ایرانی، حتی در دوران‌های هخامنشی، اشکانی و ساسانی، وارد هنرهای اروپایی و شرق آسیا نیز شده است؛ و آنان نیز در اکثر هنرهای خود، نقش خورشید را دارند.

در هزاره‌های سوم و چهارم پیش از میلاد، این نقش را بر روی سفال‌ها، فلزات و سایر آثار هنری به کار برده‌اند؛ كه یادی از میترا، الهه‌ ایران باستان بوده است؛ و مظهر روشنایی، بركت و وفور نعمت به شمار می‌رفته است. در آن دروان، نقش شمسه، درست بصورت قرص خورشیدی به کار می‌رفته؛ و شرفه‌های اطراف آن، خلاصه‌تر بوده‌اند.

در دوره هخامنشی و اشكانی، این نقش، کاملا رایج گردید؛ در دوره ساسانی نیز، اجرای شرفه، به شكل خاصی، در هنرهای ایرانی مطرح گردید. بدین صورت كه وسعت دایره مركزی بیشتر شد؛ و در اطراف آن خطوط موازی، منحنی، یا نقوش مختلف دیگر به كار می‌رفت.

در دوران‌های گوناگون تاریخی، قسمت مركزی شمسه، با توجه به محتوای داخل آن، به دو قسمت تقسیم می‌گردید:
١) شمسه خطی، ٢) شمسه نقشی.

در نوع اول (شمسه خطی)، معمولا در داخل شمسه، با استفاده از نخ گلابتون یا نخ ابریشم الوان، نام صاحب اثر، یا دوزنده، یا بافنده آن را دوخته و نقوش اطراف آن را نیز با استفاده از نخ گلابتون، ده-یک‌دوزی، دوردوزی و گاهی كنگره‌دوزی و شرفه‌دوزی می‌نمودند .

پس از دوران ساسانیان نیز، در هنری مانند تذهیب، درون شمسه، با مركب یا رنگهای الوان، یا طلا و نقره نوشته می‌شد؛ و وسط سطور، بیشتر به صورت مذهب (و گاهی مذهب مرصع) و اطراف و كناره‌ها نیز، با تزئینات مختلفی آرایش داده می‌شد. همچنین دور شمسه، شرفه اجرا می‌گردید.

در نوع دوم (شمسه نقشی)، قسمت میانی شمسه‌ها، معمولا با نقوش و طرح‌های اصیل ایرانی، مانند انواع اسلیمی‌ها، ختایی‌ها، ستارگان، و یا خطوط متقاطع، اشكال هندسی، گل‌های اناری، شاه عباسی، ابرچینی و گل و بته و… تزئین می‌یافت.

پس از دوران ساسانیان و پس از سلطه‌ی اعراب، با به کار آمدن سلسله‌های ایرانی مانند صفاریان و طاهریان، باز هم مانند ادوار گذشته، لباس‌های رسمی سران كشور، صاحب منصبان و نظامیان، همچنان با به کار بردن شمسه‌دوزی دوخته می‌شد؛ که تا حدودی، این دولت‌ها، تصمیم به احیای فرهنگ ایرانی داشتند. ولی پس از ورود ترکان سلجوقی، و حکومت‌های ترک‌تبار بعدی، رفته‌رفته پوشش‌های مبتنی بر شمسه، از رونق افتاد و فراموش شد.

در اوایل دوره صفوی، شمسه‌ها بیشتر بصورت مزدوج، یا كاسه و نیم‌كاسه‌هایی گردیدند، که هم‌مرکز بودند؛ و نمونه‌های بازمانده از این دوره، کاملا این موضوع را به طور شفاف، نشان می‌دهند. شمسه‌ی كتاب دیوان حافظ، كه تمام ابیات آن ابریشم‌دوزی شده است و در كتابخانه كابل نگهداری می‌شود، نمونه‌ای از آثار شمسه‌دوزی، در دوران صفویه است.

و اما شمسه‌سوزی را اگر به عنوان یک هنر رودوزی بررسی کنیم، عبارت است از دوختن نقش و نگارهای مبتنی بر طرح خورشید، كه با گلابتون بر روی جامه می‌دوزند. شمسه‌دوزی، به دوختی گفته می‌شود كه طرح و نمایی از خورشید را با قمرهای اطراف آن، یا همراه با ترنج‌ها و نیم ترنج‌ها تجسم بخشیده باشد؛ که البته از دیرباز با پارچه‌های و نخ‌های گوناگون (در اکثر مواقع، نخ و پارچه ابریشم) اجرا می‌شده است.

امینه آزادی

هنر ممقان‌دوزی

ممقان‌دوزی، نوعی سوزن‌دوزیِ مخصوص خطه‌ی آذربایجان و شهر ممقان است. این هنر، مانند اکثر هنرهای رودوزی و سوزن‌دوزیِ بومی ایران‌زمین، نسل به نسل و از مادران به دختران، منتقل شده است؛ که البته، در تاریخ معاصر این رشته هنری چشم‌نواز، مردان زیادی نیز مشغول به فراگیری و اجرای آثار هنری گوناگون، در این رشته بوده‌اند.

تقریبا تمام بانوان ممقانی، این هنر زیبا را آموخته‌اند و می‌توانند به این سبک، رودوزی‌های بسیار زیبایی انجام بدهند؛ که چنانچه هنرشان به شکل عمومی دیده نشود، باز هم زینت‌بخش خانه و کاشانه آنها است.

مرحله اول اجرای این هنر، طراحی و تعیین ابعاد الگوی اولیه آن است. پس از طراحی و ترسیم الگوی دلخواه، در ابعاد دلخواه، آن طرح را با استفاده از چسب مخصوص خیاطی (لایی) به روی پارچه منتقل می‌کنند؛ تا کار، به مرحله اجرای سوزن‌دوزی برسد.

در مرحله بعدی، دوخت را با اجرای طرح آبراهه (به زبان ترکی: سوچَحماخ) شروع می‌کنند؛ که با نخ‌های سفید و مشکی دوخته می‌شود. در این مرحله، کار را با استفاده از دوخت‌های زنجیره‌‌ای منظم، دورگیری می‌کنند. پس از اتمام دوخت زنجیره، طرح‌های بعدی، به ترتیب و از مرکز کار، به سمت حاشیه، دوخته می‌شوند.

در مرکز کار، معمولا دایره‌ای دوخته می‌شود، که «شمسه» نام دارد. این طرح شمسه، طرحی مشترک بین بیشتر رشته‌های سوزن‌دوزی، در ایران است؛ و میتوان از اجرای این طرح، به این نتیجه رسید، که قدمت هنر ممقان‌دوزی نیز مانند باقی شاخه‌های سوزن‌دوزی ایرانی، به دورانی بازمی‌گردد، که آیین میتراییسم در ایران رواج داشته است.

این هنر نیز در اصل، با نخ ابریشم و بر روی پارچه‌های نمدین، یا ماهوتی، یا بافته شده از پشم، دوخته و اجرا می‌شود؛ که البته امروزه، با انواع جنس نخ‌ها، اجرا می‌شود.

پس از طرح شمسه، در مرکز، پیرامون شمسه، شعاع‌های نور دوخته می‌شود، که به مرور زمان، به عنوان «برگ» شناخته شده‌اند. طرح‌ها و نقش‌های دیگری که در این هنر به کار می‌روند، بیشتر اشکال هندسی دارند و انحنای خیلی کمی در آنها به کار می‌رود.

طرح‌هایی که دارای منحنی هستند و اجرا می‌شوند، طرح‌های «بوته» و «شمسه» هستند؛ و باقی طرح‌ها را مجموعه‌ای از مثلث‌ها، مربع‌ها، مستطیل‌ها، و در کل، نقوش زاویه‌دار، هندسی و منظم، تشکیل می‌دهند.

روش ایجاد بافت، در هنر ممقان‌دوزی، بستگی به طرح‌های اجرا شده، بر روی کار دارد. مثلا چنانچه پیشتر گفته شد، دوخت زنجیره‌ای (یا زنجیره)، برای ایجاد چهارچوب و به اصطلاح دورگیری کار استفاده می‌شود؛ و برای ایجاد بافت، بر روی طرحی مانند بوته (بته)، دوخت حصیری اجرا می‌شود. دوخت‌های زیادی اجرا می‌شوند، که نام برخی از آن‌ها: «کوک، زنجیره، زیگزاگ و دندان موشی» است.

در رنگ‌بندی طرح‌ها، در هنر ممقان‌دوزی، از اصول خاصی پیروی می‌شود؛ که باید در ترکیب رنگ‌های سرد و گرم، تعادل و هماهنگی ایجاد بشود. مثلا اگر برای یک طرح، رنگ قرمز انتخاب بشود، حتما برای زمینه آن، رنگ سبز را انتخاب می‌کنند. یا اگر در زمینه و متن یک طرح، رنگ آبی به کار برود، روی آن را با نخی به رنگ نارنجی می‌دوزند.

چنین اصول و قاعده‌ای، در رنگ‌بندی طرح‌های سنتی و آثاری که به شیوه‌ی کلاسیک دوخته می‌شوند، اجرا می‌شود؛ ولی در طرح‌های مدرن‌تر و امروزی‌تر، در هنر ممقان‌دوزی، هم نقوش جدیدتر و خلاقانه‌تری طراحی و اجرا می‌شوند، و هم رنگ‌های متنوع‌تری (بنا بر سلیقه هنرمند) به کار برده می‌شوند.

امروزه، این هنر ارزنده و باستانی، در حال احیا شدن است؛ و به همت هنرمندان جوان و سختکوش، بیشتر از پیش، از کنج خانه‌ها به بیرون آمده است و جلوه‌گری می‌کند. کاربرد این روش خاص از سوزن‌دوزی، بسیار متنوع است؛ مخصوصا در آثاری که اخیرا دوخته می‌شود، بر روی هر گونه پوشاک، و هر نوع وسیله‌ای که بتوان آن را با پارچه درست کرد، اجرا می‌شود. و نفیس‌ترین گونه‌ی این هنر، اجرای خاص‌ترین طرح‌ها، بر روی تابلو فرش است، که با نخ ابریشم دوخته می‌شود.

با امید به روزی که تمامی هنرهای این مرز و بوم، بیشتر از پیش شناخته شوند؛ و هنرمندان، جایگاه والای خود را بیابند.

امینه آزادی

هنر قلم‌زنی

قلم‌زنی هنری باستانی است؛ که به آراستن و حکاکی بر روی ظروف و ابزار فلزی (قیمتی و نیمه‌قیمتی) گفته می‌شود. به دلیل قدمت بسیار بالای فلز مس (کشف شده در دوران پیش از تاریخ) و همچنین فراوان بودن و در دسترس بودن آن، نسبت به آلیاژهایی مانند برنج و برنز، که بعدها ساخته شد، و همینطور ارزان‌تر بودن آن نسبت به طلا و نقره، بیشتر آثار باستانیِ قلم‌زنی، از جنس مس هستند. اما در میان آثار کشف شده باستانی، آثار قلم‌زنی، از جنس طلا نیز به چشم می‌خورد؛ که بیشتر در زمره دارایی‌های شاهنشاهی بوده‌اند. مانند: جام طلای حسنلو، که به دوره‌ی پیش از مادها تعلق دارد.

هنر و صنعتِ کار با فلزات و حکاکی و قلم‌زنی بر روی آن‌ها، به دوره‌های پیش از تاریخِ مکتوب باز می‌گردد. فلز مس، در فلات ایران، کاربردی چند هزار ساله داشته است. و هنوز هم عمده آثار هنری در زمینه قلم‌زنی، بر روی این فلز انجام می‌گیرد.

به روشنی مشخص نیست که هنر قلم‌زنی، از چه زمانی آغاز شده است. ولی موضوعی که کاملا روشن است، این است که این هنر، در ایران، دست‌کم ٣۵٠٠ سال پیشینه دارد؛ که نمونه‌های به جای مانده از آن دوران را می‌توان در میان آثار کشف شده از تپه‌های مارلیک و سیلک مشاهده کرد. این آثار، بیشتر شامل جام‌های موسوم به «پیتون» هستند، که بر روی طلا، هنر قلم‌زنی به کار رفته است.

بطور کلی، قلم‌زنی، به حکاکی بر روی فلزات و ایجاد نقش‌ها و نگاره‌هایی، پر از جزییات و پستی و بلندی‌ها گفته می‌شود؛ که این کار، به وسیله چکش و قلم فلزی انجام می‌شود. قلم‌های مورد استفاده در این هنر، از جنس آهن (یا در مواردی، فولادی) هستند؛ و تنوع و اندازه‌های بسیار فراوانی دارند. معمولا هنرمندان قلم‌زن، قلم‌های مورد استفاده را، خودشان تراش می‌دهند؛ تا به دلخواه خود، و به فراخور کاری که می‌خواهند انجام بدهند، قلم مخصوص همان کار را داشته باشند.

در پروسه‌ی قلم‌زنی، به منظور این که آسیبی به بدنه کار وارد نشود، و همچنین ضربات چکش و قلم، سر و صدای کمتری ایجاد کنند، زیر ظرف فلزی مورد نظر را با قیر (یا مخلوطی از قیر و گچ) پر می‌کنند. در مواردی که ضخامت ورق کمتر باشد و کار، از ظرافت بیشتری برخوردار باشد، حتی داخل ظرف فلزی را نیز با قیر پر می‌کنند؛ تا از رسیدن هرگونه آسیب ناخواسته به قطعه کار، جلوگیری شود.

امروزه، قلم‌زنی، در سه مکتب، یا سه سبک مجزا انجام می‌شود:
١-مکتب شیراز
٢-مکتب تبریز
٣-مکتب اصفهان

تفاوت این مکتب‌ها با یکدیگر، به دلیل روش برجسته‌سازی در فلز است. به عنوان مثال، در مکتب تبریز، با استفاده از فشار مچ دست بر روی قلم، پستی‌ها و بلندی‌ها را ایجاد می‌کنند، که نقوش ایجاد شده، از عمق کمتری برخوردار است؛ ولی در مکاتب شیراز و اصفهان، از چکش و قلم استفاده می‌شود؛ که به همین دلیل، کارها عمق بیشتری دارند و نقوش برجسته‌تر دیده می‌شوند.

همچنین در مکتب شیراز، از قلم‌زنی ریز استفاده می‌شود؛ در حالی که در مکتب اصفهان، از قلم‌زنی برجسته استفاده می‌شود. بنابراین آثار هنری مکتب اصفهان، دارای پستی‌ها و بلندی‌های عمیقی هستند؛ و حالتی مانند طرح‌های سه‌بعدی را نمایش می‌دهند.

طرح‌های مورد استفاده در هنر قلم‌زنی، بسیار متنوع و گسترده هستند؛ از نقوش اساطیریِ زمان هخامنشیان و ساسانیان، تا نقش و نگارهای خلاقانه و معاصر؛ و همچنین استفاده از خطاطی و نگارگری…

پس از پایان پروسه قلم‌زنی، به جهت آن که نقش‌ها و طرح‌ها، خود را بهتر نشان بدهند و عمق و پستی و بلندی‌های کار نمایان شود، از روشی به نام «سیاه‌قلم» استفاده می‌شود. به این ترتیب که با استفاده از محلول‌های شیمیایی خاص، قشر نازکی از اکسید یا سولفید، بر روی فلز ایجاد می‌کنند؛ تا فرورفتگی‌های کار، سیاه شود و نقوش برجسته‌ی کار، بهتر و دقیق‌تر در معرض نمایش قرار بگیرند.

این هنر، در رویدادها و حوادث مهم تاریخی، دستخوش دگرگونی‌های بسیار زیادی شده است؛ که خوشبختانه، تمام این دگرگونی‌ها، مثبت و سازنده بوده‌اند. حتی جنگ‌ها و تغییرات مرزی ایران‌زمین، در طول تاریخ، موجب پیشرفت، وسعت و تنوع در این هنر شده است. زیرا این هنر، وارد فرهنگ اقوام مختلفی مانند: ترکان آسیای میانی، اعراب سوریه، اهالی مصر و حتی کشورهای گوناگون اروپایی شده است و دوباره به ایران بازگشته است.

این جنبه از تاریخ هنر قلم‌زنی، باعث شده است تا هر آنچه ایرانیان باستان، با مهارت و خلاقیت انجام می‌داده‌اند را اقوام مختلف، در دیگر کشورها، بیاموزند و هر کدام، نکته‌ای جدید بر آن بیفزایند؛ تا تبدیل به این هنر زیبای معاصر شود، که پر از جزییات و طرح‌های پیچیده و زیبا است.

با تمام این تفاسیر، موضوعی که جای هیچ شکی بر آن نیست، آن است که هنر قلم‌زنی، یک هنر کاملا اصیل، فاخر و باستانی ایرانی است. مانند تمام هنرهای دیگر، که از ایران به کشورهای مختلف رفته است؛ که این مصراع شعر را به ذهن متبادر می‌کند:
«هنر نزد ایرانیان است و بس»

هنر قلم‌زنی

قلم‌زنی هنری باستانی است؛ که به آراستن و حکاکی بر روی ظروف و ابزار فلزی (قیمتی و نیمه‌قیمتی) گفته می‌شود. به دلیل قدمت بسیار بالای فلز مس (کشف شده در دوران پیش از تاریخ) و همچنین فراوان بودن و در دسترس بودن آن، نسبت به آلیاژهایی مانند برنج و برنز، که بعدها ساخته شد، و همینطور ارزان‌تر بودن آن نسبت به طلا و نقره، بیشتر آثار باستانیِ قلم‌زنی، از جنس مس هستند. اما در میان آثار کشف شده باستانی، آثار قلم‌زنی، از جنس طلا نیز به چشم می‌خورد؛ که بیشتر در زمره دارایی‌های شاهنشاهی بوده‌اند. مانند: جام طلای حسنلو، که به دوره‌ی پیش از مادها تعلق دارد.
هنر و صنعتِ کار با فلزات و حکاکی و قلم‌زنی بر روی آن‌ها، به دوره‌های پیش از تاریخِ مکتوب باز می‌گردد. فلز مس، در فلات ایران، کاربردی چند هزار ساله داشته است. و هنوز هم عمده آثار هنری در زمینه قلم‌زنی، بر روی این فلز انجام می‌گیرد.
به روشنی مشخص نیست که هنر قلم‌زنی، از چه زمانی آغاز شده است. ولی موضوعی که کاملا روشن است، این است که این هنر، در ایران، دست‌کم ٣۵٠٠ سال پیشینه دارد؛ که نمونه‌های به جای مانده از آن دوران را می‌توان در میان آثار کشف شده از تپه‌های مارلیک و سیلک مشاهده کرد. این آثار، بیشتر شامل جام‌های موسوم به «پیتون» هستند، که بر روی طلا، هنر قلم‌زنی به کار رفته است.

بطور کلی، قلم‌زنی، به حکاکی بر روی فلزات و ایجاد نقش‌ها و نگاره‌هایی، پر از جزییات و پستی و بلندی‌ها گفته می‌شود؛ که این کار، به وسیله چکش و قلم فلزی انجام می‌شود. قلم‌های مورد استفاده در این هنر، از جنس آهن (یا در مواردی، فولادی) هستند؛ و تنوع و اندازه‌های بسیار فراوانی دارند. معمولا هنرمندان قلم‌زن، قلم‌های مورد استفاده را، خودشان تراش می‌دهند؛ تا به دلخواه خود، و به فراخور کاری که می‌خواهند انجام بدهند، قلم مخصوص همان کار را داشته باشند.
در پروسه‌ی قلم‌زنی، به منظور این که آسیبی به بدنه کار وارد نشود، و همچنین ضربات چکش و قلم، سر و صدای کمتری ایجاد کنند، زیر ظرف فلزی مورد نظر را با قیر (یا مخلوطی از قیر و گچ) پر می‌کنند. در مواردی که ضخامت ورق کمتر باشد و کار، از ظرافت بیشتری برخوردار باشد، حتی داخل ظرف فلزی را نیز با قیر پر می‌کنند؛ تا از رسیدن هرگونه آسیب ناخواسته به قطعه کار، جلوگیری شود.

امروزه، قلم‌زنی، در سه مکتب، یا سه سبک مجزا انجام می‌شود:
١-مکتب شیراز
٢-مکتب تبریز
٣-مکتب اصفهان
تفاوت این مکتب‌ها با یکدیگر، به دلیل روش برجسته‌سازی در فلز است. به عنوان مثال، در مکتب تبریز، با استفاده از فشار مچ دست بر روی قلم، پستی‌ها و بلندی‌ها را ایجاد می‌کنند، که نقوش ایجاد شده، از عمق کمتری برخوردار است؛ ولی در مکاتب شیراز و اصفهان، از چکش و قلم استفاده می‌شود؛ که به همین دلیل، کارها عمق بیشتری دارند و نقوش برجسته‌تر دیده می‌شوند.
همچنین در مکتب شیراز، از قلم‌زنی ریز استفاده می‌شود؛ در حالی که در مکتب اصفهان، از قلم‌زنی برجسته استفاده می‌شود. بنابراین آثار هنری مکتب اصفهان، دارای پستی‌ها و بلندی‌های عمیقی هستند؛ و حالتی مانند طرح‌های سه‌بعدی را نمایش می‌دهند.

طرح‌های مورد استفاده در هنر قلم‌زنی، بسیار متنوع و گسترده هستند؛ از نقوش اساطیریِ زمان هخامنشیان و ساسانیان، تا نقش و نگارهای خلاقانه و معاصر؛ و همچنین استفاده از خطاطی و نگارگری…
پس از پایان پروسه قلم‌زنی، به جهت آن که نقش‌ها و طرح‌ها، خود را بهتر نشان بدهند و عمق و پستی و بلندی‌های کار نمایان شود، از روشی به نام «سیاه‌قلم» استفاده می‌شود. به این ترتیب که با استفاده از محلول‌های شیمیایی خاص، قشر نازکی از اکسید یا سولفید، بر روی فلز ایجاد می‌کنند؛ تا فرورفتگی‌های کار، سیاه شود و نقوش برجسته‌ی کار، بهتر و دقیق‌تر در معرض نمایش قرار بگیرند.

این هنر، در رویدادها و حوادث مهم تاریخی، دستخوش دگرگونی‌های بسیار زیادی شده است؛ که خوشبختانه، تمام این دگرگونی‌ها، مثبت و سازنده بوده‌اند. حتی جنگ‌ها و تغییرات مرزی ایران‌زمین، در طول تاریخ، موجب پیشرفت، وسعت و تنوع در این هنر شده است. زیرا این هنر، وارد فرهنگ اقوام مختلفی مانند: ترکان آسیای میانی، اعراب سوریه، اهالی مصر و حتی کشورهای گوناگون اروپایی شده است و دوباره به ایران بازگشته است.
این جنبه از تاریخ هنر قلم‌زنی، باعث شده است تا هر آنچه ایرانیان باستان، با مهارت و خلاقیت انجام می‌داده‌اند را اقوام مختلف، در دیگر کشورها، بیاموزند و هر کدام، نکته‌ای جدید بر آن بیفزایند؛ تا تبدیل به این هنر زیبای معاصر شود، که پر از جزییات و طرح‌های پیچیده و زیبا است.
با تمام این تفاسیر، موضوعی که جای هیچ شکی بر آن نیست، آن است که هنر قلم‌زنی، یک هنر کاملا اصیل، فاخر و باستانی ایرانی است. مانند تمام هنرهای دیگر، که از ایران به کشورهای مختلف رفته است؛ که این مصراع شعر را به ذهن متبادر می‌کند:
«هنر نزد ایرانیان است و بس»

امینه آزادی

هنر قلمکاری اصفهان

این هنر ارزنده و نفیس، گرچه هنری کاملا ایرانی است و در سطح دنیا، تمام و کمال، به نام ایران شناخته می‌شود، ولی خاستگاهش ایران نبوده است. این هنر، از کشور مصر آغاز شده است؛ و باستانی‌ترین نمونه قلم‌کاری کشف‌شده، مربوط به ٢۶٠٠ سال پیش، در این کشور است. اما این هنر، وارد ایران‌زمین نیز شد. و از دیرباز، هنرمندان خوش‌ذوق و خلاق ایرانی، آنچه را از مصر وام گرفته بودند، به شیوه‌هایی کاملا نوآورانه، دگرگون کردند. و هنر اصیلی را به یادگار گذاشتند، که جهانیان را مبهوت می‌کند.
نام «قلم‌کاری» از آنجا ریشه گرفته است، که در اوایل پیدایش این هنر، نقش‌ها و نگاره‌های مورد نظر را با قلم(یا قلم‌مو) بر روی پارچه می‌کشیدند؛ که نمونه‌های این آثار کهن و نقاشی شده بر روی پارچه را هنوز هم می‌توان در پرده‌خوانی‌های شاهنامه دید. ولی بعدها، طرح‌ها و رنگ‌ها را به صورت قالب درآوردند؛ که این روش، مسیر هنر قلم‌کاری را به کلی دگرگون کرد؛ و به صورت هنری درآورد، که امروزه شاهد آن هستیم. و البته سبک امروزی قلم‌کاری نیز قدمتی دیرینه دارد؛ و دوران اوج و شکوفایی آن، به زمان صفویه (به ویژه دوران شاه عباس صفوی) برمی‌گردد.

قالب‌های مورد استفاده در این هنر، ابتدا سنگی بوده‌اند؛ و بعدها، نمونه‌های سفالین آنها نیز ساخته شده است. آثار تاریخی به جا مانده از قلم‌کاری، شامل این قالب‌های سنگی و سفالین نیز می‌شود؛ که در موزه نیشابور نگهداری می‌شوند. با این حال، از دوران صفویه، قالب‌های مورد استفاده برای قلم‌کاری، از چوب ساخته می‌شوند؛ که ساختن و استفاده کردن از آن‌ها، بسیار آسان‌تر از نمونه‌های سنگی و سفالین است. در قالب‌های چوبی، هنرمندان، اختیارات بیشتری برای اعمال کردن جزییات و پیچیدگی‌های طرح و نقش خود دارند. امروزه نیز همچنان روش استفاده از قالب‌های چوبی، رواج دارد؛ و دستخوش تغییر نشده است. و همین امر، این هنر را تبدیل به هنری اصیل و دارای قدمتی حداقل چهارصد ساله (در نوع امروزی آن) کرده است.
برای ساختن این قالب‌های چوبی، از چوب گلابی استفاده می‌شود؛ به این دلیل که چوب گلابی، تراکم بالایی دارد و از استحکام خوبی نیز برخوردار می‌باشد؛ که زمان طولانی‌تری می‌توان از آن استفاده کرد. هنرمند قلم‌کار، با استفاده از کتیرا و پودر پوست انار (به عنوان جوهر چاپ) کاغذ طرح خود را به قالب چوبی می‌چسباند؛ و با این روش، طرح مورد نظر، کاملا بر روی چوب، چاپ می‌شود.
مرحله بعدی ساخت قالب، «قلم‌گیری» نام دارد؛ که منظور از آن، اصلاح طرح و تصحیح کردن اشتباهات احتمالی آن است. در ادامه، هنرمند، با استفاده از ابزارهای مخصوص حکاکی بر روی چوب (مانند انواع مقاره‌ها) شروع به برجسته کردن طرح اولیه می‌نماید. در پایان مرحله قالب‌سازی، اضافه‌های چوب تراشیده می‌شود؛ و از همان قطعه چوب، یک دسته، برای قالب ساخته می‌شود.

پارچه مورد استفاده در این هنر، باید کاملا از جنس پنبه خالص باشد؛ چون رنگ‌هایی که در هنر قلم‌کاری مورد استفاده قرار می‌گیرند، همیشه طبیعی و دست‌ساز هستند؛ و روی پارچه‌های الیاف مصنوعی، به خوبی انتقال نمی‌یابند. بافت پارچه‌های مخصوص قلم‌کاری نیز با هر نوع پارچه‌ای، تفاوت اساسی دارد؛ و به اصطلاح هنرمندان اصفهانی «بیست و دو لا» است. پارچه قلم‌کاری، ضخیم‌ترین نوع پارچه است؛ زیرا هنرمندان، همواره به این نکته توجه داشته‌اند که رنگ‌ها، تنها بر روی یک طرف پارچه نمایان باشند. و همچنین کیفیت و ماندگاری آثاری که هنرمندان قلم‌کار خلق می‌کردند، همواره برای آنها، دارای اهمیت ویژه‌ای بوده؛ و اولویت اول بوده است.
در کل، هنر قلم‌کاری، از آغاز تا کنون، به شکل تمام و کمال، در اصفهان انجام می‌پذیرد. از مرحله کاشت و برداشت پنبه، تا مراحل پارچه‌سازی، قالب‌سازی، طراحی، ساخت رنگ، اجرای طرح و…همگی محصول شهر اصفهان است.
هنگامی که پارچه مخصوص قلم‌کاری بافته می‌شود، در حاشیه ده سانتی‌متری اطراف آن، ریشه‌ها را به هم گره می‌زنند، تا آماده مرحله چاپ طرح بشود؛ و همچنین، الیاف آن، از یکدیگر باز نشوند. در مرحله بعدی، عملی به نام «مازو» بر روی پارچه انجام می‌شود؛ به این صورت که پارچه را در پوست انار و آب، غوطه‌ور می‌کنند، تا به بهترین شکل، رنگ را به خود جذب کند. مرحله بعدی، مرحله صاف کردن و به اصطلاح «پر زدن» است. پارچه‌ها تا می‌شوند و بر روی یک قطعه سنگ صاف، کوبیده می‌شوند. این کار، به دو دلیل انجام می‌شود: ١-مستحکم شدن و صاف شدن پارچه. ٢-بکدست شدن پارچه(از بین رفتن پستی و بلندی‌های آن).

در آثار قلم‌کاری، چهار رنگ اصلی مورد استفاده قرار می‌گیرند:
١-رنگ سیاه، به عنوان زمینه؛ که از کتیرا، اکسید آهن و پوست گردو ساخته می‌شود.
٢-رنگ قرمز؛ ساخته شده از کتیرا و زاج سفید.
٣-رنگ آبی؛ که ده درصد آن صنعتی و نود درصد آن طبیعی است.
۴-رنگ زرد؛ که از کتیرا، پوست انار و زردچوبه ساخته می‌شود.

پس از پایان مرحله چاپ طرح‌ها بر روی پارچه، یا به عبارتی، پایان مراحل کارگاهی، پارچه‌های قلم‌کاری شده را به مدت ٢۴ ساعت در معرض نور خورشید و هوای آزاد قرار می‌دهند؛ تا علاوه بر خشک شدن، بوی رنگ‌ها نیز از پارچه زدوده شود.
پس از خشک شدن، به مدت یک ساعت، بخارشویی سنتی انجام می‌شود؛ و پس از بخارشویی، با پوست انار و روناس، در دیگ‌های بزرگ مسی جوشانده می‌شوند، این مراحل پایانی کار است؛ و برای تثبیت رنگ انجام می‌شود.
در آخرین مرحله، پارچه‌های قلم‌کاری شده را در آب روان می‌شویند، تا رنگ‌های اضافی آن، جدا بشود.

در پایان، باید این نکته بسیار مهم را در مورد این هنر باارزش به خاطر داشته باشیم، که هیچ محدودیتی برای طرح‌های مورد استفاده در قلم‌کاری، وجود ندارد. و هنرمندان این رشته، می‌توانند آزادانه، هر نقش و نگاری را طراحی کنند، بر روی قالب پیاده کنند و به پارچه انتقال دهند.
در واقع، وسعت طرح‌های مورد استفاده در این هنر، به پهنای تاریخ، فرهنگ، ذهن خلاق و دستان کیمیاگر هنرمندان است.

امینه آزادی

رشتی‌دوزی هنری مملو از ظرافت و خلاقیت

هنر رشتی‌دوزی، یکی از هنرهای سنتی و باستانی ایران‌زمین است؛ که از قدمت بسیار زیادی برخوردار می‌باشد. این هنر، یکی از صنایع دستی بسیار ارزشمند خطه سرسبز گیلان است؛ که در شکل سنتی و دیرینه خود، با نخ ابریشم، طرح‌های خلاقانه و شگفت‌انگیزی، توسط هنرمند، بر روی پارچه دوخته می‌شود؛ و به همین دلیل، در رسته‌ی «هنرهای رودوزی» قرار می‌گیرد.

به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز این هنر، به دلیل باستانی بودنش، از طرف سازمان یونسکو، به عنوان یک هنر تاریخی و بومی ایران، ثبت شده است. در دهه هشتاد شمسی، نام این هنر را از «قلاب‌دوزی رشتی»، به نام محلی و اصیل آن، یعنی «رشتی‌دوزی» برگردانده‌اند.

خاستگاه این هنر، استان گیلان بوده است؛ بنا بر روایات تاریخی متعدد، استان گیلان، جزو اولین شهرهای ایران، در زمینه تولید نخ و پارچه ابریشم بوده است. بنابراین، نخ ابریشم، به وفور، در دسترس اهالی گیلان بوده است. به همین دلیل، بانوان هنرمند گیلانی، با ذوق سرشار و خلاقیت خود، شروع به دوختن طرح‌های گوناگون، بر روی پارچه کردند؛ و این هنر، در گذر زمان، پخته و آب‌دیده شد. نسل اندر نسل، مادران، شیوه دوخت را به فرزندان خود می‌آموختند؛ تا این میراث هنری و فرهنگی، امروز، به این شکل، به دست ما برسد.

هنر رشتی‌دوزی، محدود به شهر رشت نمی‌شود. در آثار باستانی کشف شده در منطقه لولمان(در استان گیلان) قطعات رودوزی‌شده‌ای کشف شد، که قدمت آن‌ها را در حدود دوران هخامنشیان تخمین زده‌اند. بر این اساس، می‌توانیم خاستگاه اصلی این هنر را منطقه لولمان بدانیم؛ که به مرور زمان، در تمامی شهرها و روستاهای گیلان نیز فراگیر شد. دلیل نسبت «رشتی» دادن به این هنر، این است که شهر رشت، از دیرباز، پایتخت و مرکز استان گیلان بوده؛ و هنرمندان، برای عرضه کار خود، ناچار بودند به این شهر بیایند. و در طول تاریخ، اهالی شهرهای دیگر، که اینگونه آثار دوخته شده را در شهر رشت می‌دیدند، آن‌ها را «رشتی‌دوزی» نامیدند.

رشتی‌دوزی کاربرد فراوانی دارد؛ بیشترین استفاده آن در پوشاک و کیف و کفش است؛ ولی در ساخت رومیزی، پرده، زیورآلات و حتی در زمان‌های قدیم، برای ایجاد طرح و نقش، بر روی زین اسب هم مورد استفاده قرار می‌گرفته است. آثار رشتی‌دوزی، که مربوط به دوران‌های مختلف تاریخی در ایران است، هم اکنون در موزه‌های معتبر دنیا، در معرض نمایش عموم قرار می‌گیرد.
این هنر، جزو هنرهای بسیار زمان‌بر است؛ و دارای ظرافت‌ها و جزییات فراوانی می‌باشد. اصلی‌ترین ابزار در این هنر، قلاب است؛ که شکل‌های گوناگون قلاب، موجب خلق فرم‌ها و سبک‌های مختلفی در این هنر می‌شود. چنان که هم اکنون نیز، هنرمندان رشتی‌دوز، با انتخاب، یا حتی اختراع قلاب‌های خاص و جدید، سبک‌‌های خاص خود را اجرا می‌کنند؛ که کار آن‌ها را متمایز و منحصربه‌فرد می‌کند.

نخ مورد استفاده در این هنر، ابریشم طبیعی است؛ که استفاده از آن، یکی از دلایل گرانبها بودن آثار خلق شده، در این رشته هنری است. البته به منظور مقرون به صرفه کردن این هنر و در دسترس بودن آن، هنرمندان رشتی‌دوز، از نخ ابریشم مصنوعی نیز استفاده می‌کنند؛ که تفاوت چندانی میان آثار خلق‌ شده با ابریشم طبیعی یا مصنوعی وجود ندارد(آثاری که در آن از ابریشم طبیعی استفاده شده است، کمی درخشش بیشتر دارند)؛ ولی چنانچه یک هنرمند، بخواهد اثرش را ثبت ملی کند، یا در مسابقات و جشنواره‌های بین‌المللی شرکت کند، باید حتما از ابریشم طبیعی و حتی پارچه‌هایی که از الیاف طبیعی ساخته شده‌ و دستباف هستند، استفاده کند.

امروزه، از پارچه ماهوت استفاده می‌شود؛ به این دلیل که قلاب مورد استفاده در رشتی‌دوزی، قلاب مخصوص و دست‌ساز است، که مانند سوزن، در پارچه فرو می‌رود؛ و پارچه ماهوت، دارای استحکام بالایی است، که این امکان را فراهم می‌آورد، که بارها و بارها، قلاب در آن فرو برود؛ تا هنرمند، طرح دلخواه خود را بر روی آن پیاده کند.
رنگ‌های مورد استفاده در این هنر، بیشتر، رنگ‌های گرم و درخشان هستند؛ و طیف رنگی بسیار نزدیکی در طرح‌ها وجود دارد. به عنوان مثال، اگر طرح زمینه، به رنگ زرد باشد، طرح‌های حاشیه‌ای آن، طیف رنگی کرم، تا نارنجی را شامل می‌شود.

طرح‌ها و نقش‌هایی که در این هنر استفاده می‌شود، بسیار متنوع هستند؛ و حتی طرح‌های جدیدی توسط هنرمندان جوان رشتی‌دوز، خلق می‌شود، که نام آن‌ها هرگز جایی ثبت نمی‌شود. تعدادی از طرح‌های پرکاربرد، که نام مشخصی دارند، عبارتند از: بازوبندی، بندرومی، بته جقه‌ی ترمه‌ای، گل بادامی، گل و بوته، گل و مرغ، شاخ گوزنی و قهر و آشتی.

تأملاتی در ارزش‌گذاری آثار هنری؛

شاهکار در زمانه ما

کارل تورستون، نویسنده دایره‌المعارف هنر می‌گوید: واژه شاهکار اصطلاحی است که می‌توان آن را تا قرون وسطی ردیابی کرد. بدین گونه که در آن زمان یک صنعتگر ماهر برای کسب عنوان «استادی» باید نهایت مهارت خود را در قالب یک اثر، به مجمع صنفی خود ارایه می‌داد تا داوران پس از بررسی و شور در خصوص اثر ارایه شده، در صورت صلاحدید، به ایشان حکم استادی اعطا کنند. این واژه سپس به هر چیزی که شایسته یک استادکار به نظر می‌رسید نیز اطلاق شد.

به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز به نقل از اعتماد کمتر کسی را می‌توان یافت که واژه شاهکار را نشنیده و در هر کوی و برزنی و در هر صنف و رشته‌ای از این واژه استفاده نکرده باشد. این کلمه از دیرباز در هنر نشان از بی‌نقص بودن و غیر قابل قیاس بودن داشته است.

به گزارش اعتماد لغتنامه دهخدا این واژه را شاهکار (اِ مرکب) شاکار یا کار بزرگ معنا می‌کند. فرهنگ معین معنای «کار بزرگ و نمایان، کاری که در آن هنرنمایی کرده باشند» را ارایه می‌دهد. واژه‌نامه وبستِر معنای واژه شاهکار یا masterpiece را مکاری که با مهارت فوق‌العاده انجام می‌شود و دارای یک دستاورد عالی فکری یا هنری است»، می‌داند.

هنرمندان و فیلسوفان مدت‌هاست که با این پرسش دست و پنجه نرم می‌کنند که چه چیزی یک اثر هنری را به مقام شاهکار ارتقا می‌دهد؟ اتفاق نظر بر این است که هنر بزرگ و علم بزرگ سه ویژگی مشترک دارند؛ اول اینکه کار آنقدر بدیع باشد که ما را در خود غرق کند. دوم اینکه در آزمون زمان مقاومت کند. سوم اینکه طرز فکر نسل‌های آینده را در مورد رشته خود تغییر دهد. شاهکار‌های هنری و علمی مانند قلاب‌هایی هستند که تخیل ما را تسخیر می‌کنند.

اما امروزه با نگاهی مدرن، یک اثر موفق یا «شاهکار» به اثری در هر رشته‌ای از هنر گفته می‌شود که تاثیرات عمیقی بر اندیشه انسان‌ها داشته باشد و با نگاهی خلاق، نو و با مهارتی بسیار، تولید و مورد ستایش منتقدان و متخصصان قرار گرفته باشد. چنین اثر هنری به عنوان بزرگ‌ترین کار حرفه‌ای یک هنرمند شناخته می‌شود.

اما در خصوص شاهکار دانستن یک اثر هنری چه چالش‌هایی وجود دارد؟
۱- افرادی که در سده‌های پیشین برخی آثار هنری را «شاهکار» دانسته‌اند چقدر در این امر صاحب‌نظر بوده‌اند؟ آیا آن‌ها می‌توانستند اندیشه، خلاقیت و مهارت یک هنرمند را شناسایی کنند؟

۲- آیا «شاهکار» دانستن یک اثر هنری تابع زمان است؟

۳- آیا در آینده، بشر همچنان مجبور به پذیرش آثار «شاهکار» سده‌های پیشین است؟

۴- یک اثر هنری از سده‌های گذشته و ملقب به شاهکار در مقایسه با آثار جدید، همچنان شاهکار محسوب می‌شود؟ و بر اساس چه دلیلی یک اثر را برتر از سایر آثار هنری دانسته‌اند؟

چه چیز یک شاهکار را می‌سازد؟
در یک همایش دانشگاهی سوالی مطرح شد: چگونه مولفان قدیمی توانسته‌اند درباره یک تابلو از چیزی سخن بگویند که وجود واقعی نداشته و به کیفیتی اشاره کنند که برای هیچ کس مفهوم و مشهود نبوده است؟ فیلسوف آلمانی و نویسنده کتاب مرز‌های نقاشی و شعر گوتولد افریم لسینگ، در پاسخ به این سوال می‌گوید مولفان قدیمی «آنچه در تابلو می‌دیده‌اند تحسین می‌کرده‌اند، منتها به‌زعم ما آنچه می‌دیده‌اند چندان درخور تحسین نبوده است.»

بسیاری از صاحب‌نظران هنر در جهان امروز، با تردید و با دوراندیشی، واژه شاهکار را به کار می‌برند و در این رابطه هوشمندانه اظهارنظر می‌کنند. به‌طور مثال استیو واکر هنرمند نقاش در مقاله‌ای در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۵م تحت عنوان «چه چیزی یک شاهکار را می‌سازد؟» می‌نویسد: «من همیشه نسبت به مقاله‌هایی که با تعریف واژه مورد بحث از فرهنگ لغت شروع می‌شوند، مشکل داشته‌ام. اما وقتی از من خواستند در مورد یک شاهکار در مجموعه نیویورک بنویسم، متوجه شدم که مانند یک خرگوش، ترسیده و به خانه دویدم تا با دیکشنری وبستر قدیمی‌ام مشورت کنم. لازم بود چیزی در مورد یک اثر فاخر یا بزرگ‌ترین اثر یک هنرمند بنویسم.

همه ما به این شکل به یک شاهکار فکر کرده‌ایم. اما من به‌طور مبهم ناراضی بودم، زیرا سال‌ها شنیده بودم که این اصطلاح شاهکار مربوط به سیستم صنفی در اروپای قدیم بوده است. اگرچه معیار‌های تعریف یک شاهکار، برای اهداف این مقاله، کاملا به من بستگی داشت، اما نتوانستم معانی متفاوت واژه شاهکار را با هم تطبیق دهم. نمی‌توانستم تصمیم بگیرم که شاهکار چیست، من برای نوشتن درمورد آن ناامید بودم که ناگهان و به‌طور غیرقابل وصفی، راهکاری برای نجاتم از این بن‌بست به وجود آمد… در یک لحظه اولین آثاری که از مجموعه‌های نیویورک به ذهنم خطور کرد،

تابلوی خودنگاره رامبراند (۱۶۶۰م) در موزه متروپولیتن نیویورک و تابلوی صبح زود یکشنبه در ویتنی اثرادوارد هاپر بود. اما واقعا چگونه می‌توان تصمیم گرفت که کدام یک از نقاشی‌های رامبراند شاهکار است؟ به نظر من تنها در موزه متروپولیتن چهار یا پنج اثر از رامبراند با سطحی برابر وجود دارد. آیا شاهکاری از هنرمندانی چون، انگر، دگا، کانستبل، مونه یا ویستلر وجود ندارد؟ آیا می‌توان آثار هنری مدرن را مانند استادان قدیمی ارزیابی کرد؟

آیا می‌توانیم جعبه‌های بریلو اثر اندی وارهول را در کنار وِرمر قرار دهیم و آن‌ها را به صورت مستقیم مقایسه کنیم؟
واکر اضافه می‌کند که کارل تورستون، نویسنده دایره‌المعارف هنر می‌گوید: واژه شاهکار اصطلاحی است که می‌توان آن را تا قرون وسطی ردیابی کرد. بدین گونه که در آن زمان یک صنعتگر ماهر برای کسب عنوان «استادی» باید نهایت مهارت خود را در قالب یک اثر، به مجمع صنفی خود ارایه می‌داد تا داوران پس از بررسی و شور در خصوص اثر ارایه شده، در صورت صلاحدید، به ایشان حکم استادی اعطا کنند. این واژه سپس به هر چیزی که شایسته یک استادکار به نظر می‌رسید نیز اطلاق شد.

کارل تورستون از نقاشی «مدونای سیستین» به عنوان شاهکار رافائل یاد کرده است. پس از آن این واژه تکامل می‌یابد تا دامنه کلی یا اصل اساسی اثر مورد بررسی را منعکس کند. او در این مرحله تمایل دارد تا اصطلاح «شاهکار‌های بزرگ» برای لیستی از آثار قابل اعتنا، از هنر و معماری تا ادبیات و موسیقی را به کار برد. وی تاکید می‌کند که انتخاب یک اثر به عنوان شاهکاری بی‌بدیل، فراتر از توان بشر است و نتیجه می‌گیرد که از سال ۱۹۴۶م، واژه «شاهکار» هنوز یک کلمه مجاز و حتی قابل احترام است، اما تحت فشار استاندارد‌های دقیق مدرن برای مطالعه هنر، کمی از درخشش سابق خود را از دست داده است.

شاهکار و فلسفه

جیمز گرانت، مدرس فلسفه در کالج اکستر، از ابزار‌های فلسفه برای بررسی سوال شاهکار چیست؟ بهره می‌برد. او با نگاهی به آثار هنری، به دنبال کشف ویژگی‌هایی است که آثار بیهوده و به اصطلاح خط خطی را از آثار سالوادور دالی متمایز می‌کند. او می‌گوید: «می‌خواهم ببینم آیا یک نظریه کلی درباره ویژگی‌هایی که باعث موفقیت یک اثر هنری می‌شود، وجود دارد یا خیر؟ و می‌توان با الهام گرفتن از ارسطو، استدلالی بدیع ارایه کرد؟ وی استدلال می‌کند که هنر خوب «تعالی» را به نمایش می‌گذارد. تعالی صفتی است که سطوح بالایی از فکر، شخصیت و ادراک را نشان می‌دهد و دارای دو ویژگی کلیدی یعنی تخیل و مهارت است.

بنابراین اگر اثر هنری شما بسیار خلاقانه و دارای مهارت بالایی است به احتمال زیاد اثر خوبی خواهد بود. همه این‌ها ممکن است بدیهی به نظر برسد؛ اما نظریه گرانت به بحث‌های مهم در فلسفه کمک می‌کند. او امیدوار است نشان دهد که هنر نه تنها از نظر ابزاری ارزشمند است، بلکه در خدمت هدفی مهم نیز هست، مانند ایجاد حس خوب، زیرا ذاتا ارزشمند است. او می‌گوید: «من فکر می‌کنم این استدلال جدید برای ارزش ذاتی است که هنر در خود دارد.»

خلق شاهکار؟
نقاش امریکایی ریک روتانته نیز سوالات بسیاری را مطرح کرده است. او می‌پرسد: «چه کسی تعیین می‌کند که چه زمانی یک شاهکار خلق شده است؟ وقتی به خلق یک شاهکار فکر می‌کنیم، سوالات زیادی پیش می‌آید. آیا یک شاهکار دلالت بر منحصربه‌فرد بودن دارد؟ آیا یک شاهکار برای واجد شرایط بودن باید اتفاق نظر اکثریت «متخصصان» را داشته باشد؟ چه اشخاصی قرار است اثری را به عنوان بهترین‌ها تعیین کنند؟ آیا می‌توان گفت که هر هنرمندی در نهایت در طول دوران کاری خود یک «شاهکار» خلق می‌کند؟ اگر او هنرمندی با شخصیتی ممتاز باشد، آیا آثار او را باید شاهکار دانست؟ چگونه می‌توان تشخیص داد که اثر هنری خلق شده با «مهارت عالی» شاهکار است؟ ممکن است یک هنرمند آثاری خلق کند که در ما شور یا غوغای عمومی ایجاد و توجه جامعه را به خود جلب کند، اما آیا او به واقع شاهکاری خلق کرده است؟ آیا تا زمانی که هنرمندی زنده و خلاق است، نمی‌تواند اثر جدیدی بهتر از اثر قبلی‌اش که شاهکار نامیده شده است، تولید کند؟»

روتانته معتقد است که «احتمالا چیزی به نام شاهکار وجود ندارد، آن‌ها فقط آثاری عالی هستند که با مهارتی استادانه خلق شده‌اند و با توجه به موقعیت زمانه خویش و بر اساس دانش روز، مورد توجه و تمجید بسیار قرار گرفته‌اند. او متذکر می‌شود که ممکن است کل ایده واژه «شاهکار» فقط یک اختراع مصنوعی توسط عده‌ای باشد که می‌خواهند [ برخی]هنرمندان و آثارشان را برای مقاصد خود تقدیس کنند.»

شاهکار شاهکار‌ها
البته می‌دانیم که بسیاری از آثار شاخص در موزه‌ها، دهه‌ها پس از مرگ هنرمند، به دلایلی نه چندان معقول و شاید فقط به خاطر داستان پشت آن یا خواست حاکم زمانه و سلیقه شخصی وی به عنوان شاهکار شناخته شده باشند. اما به واقع آیا خود هنرمند صاحب اثر که احتمالا در زمان حیات خویش در فقر و بی‌توجهی و انزوا می‌زیسته است، آثار منتخبش به عنوان شاهکار را از برترین کار‌های خود می‌دانسته است؟

«مونالیزا» اثر لئوناردو داوینچی این شاهکار همه شاهکارها، معروف‌ترین، مورد بحث‌ترین و معمایی‌ترین نقاشی در طول تاریخ است که در موزه لوور نگهداری می‌شود. این تابلو پرتره بانویی است که گفته می‌شود لیزا گراردینی نام دارد و توسط لئوناردو داوینچی بین سال‌های ۱۵۰۳م تا ۱۵۰۶م کشیده شده و از سال ۱۷۹۷م به استثنای یک دوره دو ساله در ۱۹۱۱م که به سرقت رفت، در پاریس به نمایش درآمد. این اثر که به لبخند ژوکوند نیز معروف است تا به امروز نظر جهانیان را به خود جلب کرده و البته شاید داستان سرگذشت لیزا گراردینی که همان مونالیزای معروف است باعث معروفیت آن شده باشد.

رمز داوینچی
دو باتیس سفرنامه‌نویس ایتالیایی معتقد است که تابلوی «مونالیزا» را جولیانو دی مدیچی سفارش داده، اما وازاری درکتاب خود به نام «زندگی» به‌طور خاص از شخصی به نام دل جوکوندو نام می‌برد که لئوناردو نقاشی پرتره را به سفارش او برعهده گرفته است. فرانچسکو دل جوکوندو همسر لیزا گراردینی بود. وازاری با اشاره به سه شخصیت اصلی یعنی فرانچسکو دل جوکوندو، همسرش لیزا دل جوکوندو و لئوناردو داوینچی این امر را به صراحت اعلام می‌کندکه نقاشی مونالیزا ناتمام بوده است. در چاپ نخست این کتاب که در۱۵۵م منتشر شد، این امر به تفصیل بیان شد و در ویرایش دوم آن در۱۵۶۸م نیز بدون تغییر باقی ماند.

به نظر می‌رسد فرانچسکو دل جوکوندو مردی خودساخته و موفق بوده و در دوران طلایی تجارت فلورانس در مهم‌ترین صنایع بازرگانی دست داشته است. او در سیاست نیز فعال و متحدان قدرتمندی در دولت جمهوری‌خواه و مخاطبان بسیاری در سراسر اروپا داشته و از هنر و هنرمندان نیز حمایت می‌کرده است.

با این پیشینه از شرایط اجتماعی و اقتصادی و شبکه در هم تنیده وی منطقی است که لئوناردو داوینچی سفارش چهره‌نگاره همسر او را بپذیرد.
با توجه به محیطی که لئوناردو در آن کار می‌کرد حمایت فرانچسکو دل جوکوندو از او امری مهم به شمار می‌رفت. از این گذشته، لئوناردو بسیار مشتاق به دست آوردن کمیسیون «نبرد آنگیاری» بود و موقعیت فرانچسکو در دولت فلورانس به این مهم یاری می‌رساند. اما داوینچی فلورانس را ترک کرد و هیچ انگیزه‌ای برای او وجود نداشت تا پرتره را به فرانچسکو دل جوکوندو تحویل دهد. به احتمال زیاد تابلویی با چنین اهمیت از استادی بزرگ، چون داوینچی مورد توجه قرار می‌گرفت و این شاهد دیگری است که لئوناردو داوینچی مونالیزای ناتمام را تحویل نداده، بلکه آن را در هنگام ترک شهر با خود برده است.

لبخند ژوکوند
گلنون دویل در کتاب پرفروش «رام نشده» می‌نویسد: «مونالیزا و شوهرش یک نوزاد را از دست دادند. اما مدتی بعد، صاحب فرزند دیگری شدند و شوهرش این نقاشی را به داوینچی سفارش داد تا تولد نوزاد جدید را جشن بگیرند. مونالیزا روبه‌روی لئوناردو نشست تا او را نقاشی کند، اما هیچ‌گاه لبخند نزد. داوینچی می‌خواست او بیشتر لبخند بزند، اما او نمی‌پذیرفت زیرا نمی‌خواست شادی را که برای تولد نوزادش احساس می‌کرد و دردی را که برای از دست دادن فرزند پیشین در وجودش داشت از بین ببرد. در این تابلو بر لبان او نیمی شادی و نیمی غم را می‌توان دید. او چهره بانویی را دارد که به تازگی رویایی را محقق کرده، اما همچنان رویای گمشده‌ای را در درون خود دارد. او می‌خواست تمام زندگی‌اش در چهره‌اش حضور داشته باشد.»
شاید جسورانه باشد اگر چنین اثر هنری را «شاهکار» ندانیم. نقاشی مونالیزا یک اثر قابل اعتناست که چندین سده ذهن پژوهشگران و تاریخ هنرشناسان را به خود مشغول داشته است، اما با تمام این اوصاف و بر اساس داستان پشت پرده این تابلو، مونالیزا فقط یک نقاشی بسیارخوب است و هنرمند آن لئوناردو داوینچی به عنوان نقاشی استادکار سفارش این تابلو را برای دریافت مبلغی پذیرفته تا بتواند امرار معاش کند. همانند زمانه ما که متاسفانه اکثر هنرمندان با مقوله غم نان، دست به‌گریبان هستند. حال چه می‌شود که این اثر در عصر حاضر شاهکار نامیده می‌شود؟

میدان هنری
آلینا لیونوا می‌گوید که برخی محققان معاصر اصطلاح شاهکار را به عنوان یک واژه نخبه‌گرایانه رد می‌کنند، چراکه برای کنار گذاشتن مجموعه هنر‌ها یا برای دادن فضایی رمزآلود به قضاوت‌های انتقادی از آن سود برده‌اند. گاهی اوقات عموم مردم برخی آثار هنری را فقط بر اساس تبلیغات و شهرت پدید آمده، به عنوان «شاهکار» می‌پذیرند. او معتقد است امروزه واژه «استاد» یا «شاهکار» معنای خود را از دست داده هر چند پر کاربردترین کلمه در دنیای هنر است. معرفی اثری به عنوان «شاهکار» به توجیه قیمت‌های بالا کمک می‌کند. همه ما می‌دانیم هر کاری که توسط هنرمندانی همچون پیکاسو یا ون‌گوگ انجام شده لزوما یک شاهکار نیست. این فقط یک کلمه زیباست که هدف اصلی خود را از دست داده است. هر کسی می‌تواند بگوید یک اثر هنری شاهکار است اگر با نخبگان هنری مرتبط باشد.

جورج دیکی، فیلسوف امریکایی معتقد است امروزه آن چیزی که اثر هنری را می‌سازد، کیفیت خاص آن نیست که بتوان درون اثر مشاهده کرد، بلکه شأن خاصی است که به قول آرتور دانتو «عالم هنر» برای آن قائل می‌شود. او می‌گوید افراد اصلی این عالم در تشکیلاتی نه چندان مدون و متشکل حضور دارند ولی به شکل‌های گوناگون در ارتباط با یکدیگر به سر می‌برند. این مجموعه نقاشان، نویسندگان، آهنگسازان، کارگردانان، تهیه‌کنندگان فیلم، مدیران و بازدیدکنندگان موزه‌ها، تماشاگران تئاتر، گزارشگران جراید، منتقدان، تاریخ‌نگاران هنر، نظریه‌پردازان هنر، فیلسوفان هنر و دیگرانی را در بر می‌گیرد. او معتقد است اعضای عالم هنر که تعریف‌کننده یک نهاد اجتماعی هستند به آثار هنری اعطای شأن می‌کنند به‌گونه‌ای که می‌توانند یک تکه چوب از آب گرفته را در موزه یا موسسه هنر شیکاگو به یک اثر هنری تبدیل کنند.

اقتصاد شاهکار
نیل مک گرگور در مقاله‌ای تحت عنوان «شاهکار: ارزشی مسلّم» می‌نویسد: نظام‌مندی مقوله شاهکار بخشی از سیاست اقتصادی و اجتماعی بوده است. در زمانه ما شاهکار، هم در زمینه اقتصادی و هم اجتماعی نقش دارد و این مردم هستند که تصمیم می‌گیرند به یک اثر شاهکار بگویند یا خیر. بگویند این تابلو سزاوار تکریم است یا نه. او می‌گوید شاهکار دانستن یک اثر نتیجه توافق عمومی است. توافقی که تمام مردم هر آنچه در آن جست‌وجو می‌کنند، بیابند و این می‌شود یک ارزش مسلّم. هر چند مشروعیت آن بر اساس ابهام است، اما آنان به قدرت تابلو اعتماد کرده‌اند.

پس می‌رسیم به ایده ارزش مسلّم آثار که استعاری است، مانند اسکناس بانکی یا همان پول کاغذی که به یک توافق عمومی ربط دارد که بر اساس اعتماد بنا شده است. از لحظه‌ای که دیگر اعتماد نباشد، از لحظه‌ای که اشتغال فکری تغییر کند و دیگر چیزی را که می‌خواسته‌اند پیدا نکنند، دیگر آن تابلو نمی‌تواند «شاهکار» بماند. نتیجه این امر سقوط ارزش مالی و سقوط زیباشناختی آن است مثل وقتی که اعتماد به پول کاغذی بخار شود و از بین برود.

شاهکار توسط بیننده خلق می‌شود
سوزان مونیک در سال ۲۰۱۰م گزارشی درباره افتتاحیه نمایشگاهی در مرکز پمپیدو در شهر متز فرانسه را در لس‌آنجلس تایمز تحت عنوان «این یک شاهکار است، هر چه که باشد» به چاپ رساند. او می‌نویسد: چهار ماه پس از اینکه موزه عجیب و غریبی با سقف فایبرگلاس سفید و تفلون، طراحی شده توسط شیگرو بان ژاپنی و ژان دو گاستین از فرانسه، در‌های خود را در شهر متز در ۲۸۱کیلومتری شرق پاریس باز کرد، بازدیدکنندگان همچنان می‌پرسیدند چه شاهکار‌هایی در این نمایشگاه به دید عموم گذاشته خواهد شد. این نمایشگاه گسترده که از حدود ۸۰۰ اثرهنری تشکیل شده، یک فضای فکری درباره معنای دایما در حال تغییر اصطلاحی [به نام شاهکار]است. لوران لو بون، مدیر موزه متز و متصدی نمایشگاه می‌گوید: «من هیچ تعریف قطعی از یک شاهکار ندارم، اما به نظر من، این واژه‌ای است که امکان تفاسیر گوناگون را فراهم می‌کند.»

واکنش‌های انتقادی زیادی به این نمایشگاه نشان داده شد که ادعا کرده بود آثار گردآوری شده تاثیرگذارترین مجموعه هنر قرن بیستم در تمام اروپاست و باعث شد تا بار دیگر مباحثی را درباره مفهوم شاهکار در محافل تاریخی هنر زنده کند. مصاحبه با متصدیان این نمایشگاه نشان می‌دهد که به سختی در مورد موضوع شاهکار اتفاق نظر وجود دارد، برخی می‌گویند این روش ارزشمندی برای اندازه‌گیری کیفیت است و برخی دیگر به ایرادات آن اشاره می‌کنند. نمایشگاه «شاهکار‌های بی‌پایان»، در مرکز فرهنگی پمپیدو متز، با مفاهیمی منحصربه‌فرد در زمانه‌ای به نمایش درآمد که انسان شاهد بازآفرینی آثار هنری به صورت بی‌نهایت است و همواره در حال دست و پنجه نرم کردن با این مقوله.

در کنار آثار مهمی از افرادی صاحب نام مانند هانری ماتیس، خوآن میرو، پابلو پیکاسو، لوئیز بورژوا و بروس نائومان با نمونه‌هایی از چهره‌های نسبتا کمتر شناخته شده اروپایی و چند مجسمه از آفریقا، آسیا و اقیانوسیه در فضای گالری روبه‌رو می‌شویم، آثاری که به ندرت با ایده‌های مرسوم در مورد شاهکار‌ها مطابقت دارند و لزوما نیز بهترین نمونه از آثار تولید شده این هنرمندان نیستند. مارسل دوشان می‌گوید: «یک شاهکار توسط بیننده خلق می‌شود، نه هنرمند.»

شوربختانه منتقدان و ستایشگران رسانه‌ای و صاحبان قدرت از سده‌های پیشین تا به امروز با اعمال نظر در جاودانگی اثری که خود تایید کرده‌اند، دیگران را مجبور به پذیرش آن کرده‌اند. به نظر می‌رسد خارج از ارزش هنری یک اثر، وجود قدرت‌های سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای در به اوج رساندن یک اثر هنری به مقامی والاتر نقش مهمی ایفا می‌کنند. در اصل این قدرت‌های پشت پرده هستند که به یک اثری هنری اعطای شأن کرده و مردمان زمانه را تابع نظرات خویش می‌کنند تا در صف‌های طولانی موزه‌ها، ضمن پرداخت بهایی گزاف، در نهایت احترام بایستند و به تحسین و تایید انتخاب آن‌ها بپردازند

بلوچ دوزی هنری باستانی

هنر بلوچ‌دوزی، یکی از هنرهای سنتی و محلی ایران است؛ که در منطقه‌ بلوچستان ایران و پاکستان، از گذشته تاکنون، رواج داشته است. در این هنر، زنان بلوچ با استفاده از نخ و سوزن و پارچه‌های مختلف، طرح‌های زیبا و متنوعی را بر روی لباس‌ها، گلیم‌ها و دیگر پارچه‌ها می‌دوزند.

این هنر، که به نام‌های «سوزن‌دوزی» یا «دوخته‌دوزی» نیز شناخته می‌شود، از الگوها و طرح‌های هنرمندانه و محلی مربوط به فرهنگ قوم بلوچ بهره می‌برد؛ که نشان‌دهنده زیبایی و غنای اندیشه و تاریخ پر بار این قوم اصیل ایرانی است. هر طرح و الگوی دوخته شده، ارزش‌های فرهنگی، تاریخی یا آیینی خاص خود را نشان می‌دهد.

هنر بلوچ‌دوزی، به دست بانوان هنرمند بلوچ، و با دقت، مهارت و شکیبایی فراوانی انجام می‌شود؛ و ارزش فراوانی از نظر هنری و فرهنگی دارد.
در فرم اجرایی این هنر، علاوه بر استفاده از طرح‌ها و نقش‌های هندسی، از طرح‌هایی مانند گل و بوته‌ نیز استفاده می‌شود، که با الهام از طبیعت اجرا می‌شوند. در جزییات آن نیز می‌توان رنگ‌های متنوع و حاشیه‌های تزئینی را مشاهده کرد؛ که بیانگر توانایی و چیره‌دستی هنرمندان بلوچ، در ایجاد طرح‌های پیچیده و آفرینش آثار هنری خلاقانه است.

این هنر، کاربرد فراوانی در زندگی روزمره مردمان سیستان و بلوچستان دارد؛ به طوری که ظرایف و جزییات هنری به کار رفته در آن، در پوشاک دختران و زنان بلوچ رخ می‌نماید؛ و برای مردم آن خطه، تبدیل به بخشی از زندگی شده است.

بلوچ‌دوزی یا سوزن‌دوزی، یک هنر باستانی است. و نقوش به کار رفته در آن، حتی در نقاشی‌های دیواری دوران پیش از تاریخ نیز دیده شده است. در کل، جان‌مایه طرح‌ها و نقش و نگارهای این هنر، از دیرباز، ترکیبی از اشکال هندسی ساده، مثل مربع، مستطیل و لوزی بوده است؛ که البته مهارت شگفت‌انگیز هنرمند، در دوختن این نقوش، به شکل کاملا هم‌اندازه و دقیق، ستودنی و خاص است.

از جمله طرح‌های معروف این هنر می‌توان به محسوم(اشکال هندسی منظم و بسیار پیچیده و دقیق)، چوتل، فنوچی، پریوار و پای مرغ اشاره کرد، که عمدتاً نام‌های محلی و بلوچی دارند؛ و شاخصه تمام آنها، ترکیب منظم و دقیق اشکالی است، که اغلب چهارضلعی هستند و در رنگ‌ها و سایزهای گوناگون، بر روی پارچه دوخته می‌شوند.

البته طرح‌هایی که در هنر بلوچ‌دوزی به کار می‌رود، تنوع و نام‌های گوناگون و متعددی دارد، که محدود به اشکال هندسی نمی‌شود. در واقع مردمان بلوج، با الهام از طبیعت(نقوش گل‌ها و گیاهان)، حیوانات(اغلب پرندگان)، باورهای قومی و آیینی، و حتی اعضای بدن، مانند چشم، نقوش مختلفی طراحی و اجرا کرده‌اند؛ که این ویژگی، باعث شکوفایی خلاقیت و استعداد هنرمندان می‌گردد و از تکرار در هنر جلوگیری می‌کند.

رنگ‌های به کار رفته در این آثار، در اصل رنگ‌های طبیعی بوده‌اند؛ و به نوعی می‌توان گفت بلوچ‌دوزی با رنگرزی نیز آمیخته است.
در این هنر، از دیرباز تاکنون، معمولا از نخ‌ها و پارچه‌های ابریشم استفاده می‌شده است؛ ولی امروزه از انواع پارچه‌ها و نخ‌ها، در اجرای آن استفاده می‌شود؛ که همین امر، موجب فراگیر شدن هر چه بیشتر آن شده است.

در یک تقسیم‌بندی کلی، بلوچ‌ها، آثار سوزن‌دوزی را به سه دسته: «پُرکار، میان‌کار و کم‌کار» تقسیم می‌کنند؛ که بیانگر تراکم نقوش و طرح‌های کار شده بر روی پارچه زمینه است. بطور مثال، در طرح‌های پُرکار، بیشتر سطح پارچه زمینه، سوزن‌دوزی می‌شود؛ که موجب می‌شود آن اثر هنری، پر از جزییات فراوان باشد. ولی در طرح‌های میان‌کار و کم‌کار، به ترتیب از تراکم نقوش و طرح‌ها کاسته می‌شود.

امروزه هنر بلوج‌دوزی، بسیار گسترده‌تر شده است و علاوه بر پوشاک مردانه و زنانه، گلیم، پرده و سایر اقلامی که از گذشته‌های دور، در این هنر دوخته می‌شد، به موارد گوناگونی مانند: روتختی، روبالشی، کیف و کفش، قاب عکس و انواع بسیار متعدد و متنوعی رسیده است، که حتی شامل اکسسوری‌ها و زیورآلات نیز می‌شود.

امید است که این هنر ارزنده و بومی کشور عزیزمان ایران، مورد توجه هر چه بیشتر قرار بگیرد و ایرانیان عزیز، از هنرهای محلی و باستانی حمایت کنند و از آنها شناخت کافی داشته باشند؛ که بی‌درنگ، این هنرها، مایه فخر و غرور همه ما در سطح جهانی هستند.

سردبیر هنری: امینه آزادی

تاثیر هنر بر زندگی افراد معلول

هنر می‌تواند تأثیر شگرفی بر زندگی افراد معلول داشته باشد. هنر، به دلیل این ابزاری برای بیان درد و رنج، ارتقای اعتماد به نفس، ساختن جامعه‌ای پویا و همدل، و در کل، ابزاری برای شناخت بهتر دنیای درونی و بیرونی است، می‌تواند به بهبود زندگی تمام انسان‌ها (نه فقط افراد معلول) کمک کند.

هنرها، در این زمینه می‌توانند به صورت هنرهای تجسمی (نقاشی، مجسمه‌سازی، عکاسی و …)، یا روایت دنیای درونی، با نوشتار (شعر، داستان، نمایشنامه و …)، موسیقی، بازیگری و… اثرگذار باشند؛ و به ابزار قدرتمندی برای حضور افراد معلول در جوامع هنری و رویدادهای اجتماعی و فرهنگی تبدیل شوند. هنر، به عنوان راهی برای بیان خلاقیت، احساسات و تجربه‌های انسانی، تاثیر بسیار مهمی بر زندگی معلولین دارد. این تاثیر می‌تواند در چند زمینه مختلف مشاهده شود:

١-پذیرش خود و اعتماد به نفس: هنر، به معلولین کمک می‌کند تا احساسات، تجربیات و دیدگاه‌های خود را به خوبی بیان کنند و با دیگران به اشتراک بگذارند. این موضوع می‌تواند به تقویت اعتماد به نفس آنان کمک کند.

٢-کسب تجربه‌های جدید: خلق آثار هنری در رشته‌های مختلف و حضور هنرمند در نمایشگاه‌ها، جشنواره‌ها و رویدادهای هنری، می‌تواند به معلولین کمک کند تا تجربه‌های جدیدی را کسب کرده و در انزوا نمانند.

٣- ارتباط بیشتر و پیوند اجتماعی: هنر به معلولین کمک می‌کند تا به شکل‌های مختلفی از زبان غیرکلامی، برای ارتباط برقرار کردن با دنیای پیرامون خود بهره ببرند؛ و احساسات و افکار خود را به دیگران منتقل کنند.

۴-کمک به درمان روحی و جسمی: هنر می‌تواند به کمک افراد معلول بیاید؛ همانطور که همین اثر درمانی را برای معمولی نیز دارد. این رویکرد درمانی، می‌تواند به بهبود وضعیت روحی و روانی معلولین کمک کند. استفاده از هنردرمانی(Art therapy) می‌تواند برای معلولین اثرات بسیار مفیدی داشته باشد. بازیابی و تقویت حافظه، بهبود مهارت‌های ارتباطی، کاهش استرس و افزایش اعتماد به نفس، از جمله اثرات مثبت هنردرمانی است. البته، مهم است که هر فرد برای استفاده از هنردرمانی، با متخصصان در این زمینه، هماهنگی و مشورت داشته باشد، تا به بهترین نتیجه ممکن دست یابد؛ ولی پرداختن به یک هنر، به خودی خود، هماهنگی و هارمونی بسیار زیبایی را در درون فرد ایجاد می‌کند، که اثرات غیرقابل انکاری بر تمام جنبه‌های زندگی هنرمند می‌گذارد.

امینه آزادی

هنر چهل تکه دوزی :

امینه آزادی

هنر چهل تکه دوزی از دوران گذشته در ایران رایج بوده ولی تاریخ مشخصی برای پیدایش این هنر در دست نیست ولی آثار بازمانده در موزه های آرمیتاژ لنینگراد و متروپولیتن و موزه ایران باستان حکایت از رواج این هنر در دوره سلجوقی دارد .
در دیگر دوره ها نیز با ویژگیهای خاص ، این هنر ، جلوه گری نموده بطوریکه قطعات مختلف پارچه با مهارت هر چه تمامتر با توجه به هماهنگی کامل رنگها بغل همدیگر دوخته می شد که شباهت کامل به شالهای کشمیر داشت . روی بخیه ها را نیز با گل دوزیهای ابریشمی الوان همراه می ساختند که جلوه دیگری بدوخت می بخشید .
شواهد نشان می دهد که هنر چهل تکه دوزی تاریخچه ای طولانی در کشورهای مختلف بشرح زیر دارد :


در مصر باستان که از چهل تکه دوزی برای لباس ، تزئینات دیوار ، پارچه و مبلمان استفاده می کردند که قدیمی ترین تصاویر مربوط به سه هزار و چهارصد سال قبل از میلاد است .
در چین که گفته می شود چهل تکه دوزی توسط امپراطور لیویو از سلسله لیو آغاز شده است .
در اروپای قرون وسطا که اولین چهل تکه دوزی های محافظت شده مربوط به این دوران است و در کنار لایه های پارچه لحافی در ساخت زره استفاده می شد و زره پوش های ژاپنی نیز به روشی مشابه چهل تکه دوزی را انجام می دادند و دوخت لحاف های خانگی با استفاده از این روش در قرن یازدهم الی سیزدهم شروع شد و رسم دوخت لحاف به این شیوه توسط مهاجران به آمریکا منتقل شد .
در آمریکا نیز چهل تکه دوزی به دوران رکود بزرگ جهانی دوباره به سرعت در میان مردم احیا شد به این علت که راهی برای بازیافت لباس های فرسوده و تبدیل به لحاف گرم داشته باشند و لحاف دوزی دستی در آمریکا اغلب به صورت گروهی انجام می شد . اگرچه امروزه صنعتگران از پارچه های صد در صد نخی زیبا و نو در طرح های خود استفاده می کنند .
در هند که برای دوخت پتو از پارچه های مختلف که قسمتی از یک اثر هنری هستند ، استفاده می شود . و در برخی از مناطق کارناتاکا به نوزادان تازه متولد شده هدیه داده می شود و قبایل لامبانی با چنین هنری دامن می پوشند .
در پاکستان نیز لحاف های رالی در منطقه سیند در سراسر شبه قاره معروف است . و به علت زیبایی خاص ارزشمند هستند .

هنر چهل تکه دوزی :

هنر چهل تکه دوزی به دوخت قطعات ریز و درشت و رنگارنگ پارچه های مختلف به یکدیگر اطلاق می شود . این قطعات معمولا از انواع پارچه های : ساده ، گلدار ، چهارخانه ، راه راه و خالدار تهیه می شود و نام چهل تکه نیز بمناسبت استفاده از تکه های مختلف در تعداد زیاد بر روی این هنر دستی نهاده شده است تکه های پارچه عموما بشکل : مربع ، مثلث ، مستطیل های ریز و درشت و لوزی بریده واز پشت با کوک به یکدیگر وصل می شوند و سپس بوسیله دوختهای ریز بهم دوخته و محکم می گردند .
از موارد مصرف چهل تکه دوزی برای تهیه : رویه لــحاف ، رویه کرسی ، رویه پشتی ، روتختی ، کوسن ، رومبل ، تابلوهای تزئینی ، سجاده و کیف و … مورد استفاده قرار می گیرد .
مرکز اصلی چهل تکه دوزی در گذشته به شهرهای : رشت ، اصفهان ، تبریز، کاشان ، یزد ، کردستان و آذربایجان غربی بوده ولی اکنون در اکثر جاها این دوخت رایج می باشد .
تکه دوزان قبل از پرداختن به عمل دوخت پارچه های الوان برای دوخت را کاملا شسته و از ثابت بودن رنگ و شکل آن اطمینان پیدا می کردند . بعد با آشنایی کامل به هماهنگی رنگها شروع به دوخت قطعات می کردند .
از موارد مورد نیاز برای چهل تکه دوزی می توان به : پارچه های مختــلف ، سوزن ، نخ پنبه ایی ، قیچی ، سوزن ته گرد ، آستری ، پشم شیشه ، لایه چسب ، کاغذ شطرنجی میلیمتری اشاره نمود . که امروزه از خط کش های مخصوص چهل تکه دوزی که امکان اندازه زدن زاویه هم وجود دارد و شما می توانید این کار را که یکی از اصول انتخاب تکه های پارچه است انجام بدهید . و همین طور کاتر غلتکی که تیغه های دایره ای دارند و به کمک آن ها می توانید برش های مورد نیازتان را بزنید . و صفحه برش در اندازه های مختلف با ضخامت های متفاوت وجود دارد که این صفحات ضد خش هستند برای برش پارچه با استفاده از کاتر ، روی این صفحات انجام می گیرد .
قطعات تکه دوزی را می توان از انواع پارچه ها انتخاب کرد ولی باید دقت کنید که این پارچه ها دارای بافت محکمی باشند تا بعد از بریده شدن کناره های تمیزی داشته باشند . کار کردن با پارچه های پنبه ای از همه پارچه های دیگر ساده تر است ولی پارچه هایی مثل : تافته ، کتان و مخمل و پارچه های دیگری را میتوان با هم ترکیب نمود .
برای دوختن قطعات تکه دوزی از نخ ظریفی که با رنگ های یکدست است استفاده می شود و اگر دوخت باید با بخیه های تزئینی انجام شود نخی را با رنگ متضاد بکار می گیرند .

روش های تکه دوزی را می توان به شرح ذیل خلاصه کرد :

روش ساده : در این روش نخست طرح مورد نظر را که اکثرا هندسی و یا نگاره های دیگر است روی کاغذ شطرنجی طراحی و سپس بر روی پارچه های مورد نظر طبق نقشه برش داده ، برای برش می توان از قیچی یا کاتر استفاده کرد سپس قسمت اضافی را که برای حاشیه گذاشته ایم را به تو برمیگردانیم ، تکه ها را بر روی پارچه زمینه سنجاق می کنیم و در جا با بخیه بسیار ریز آنرا می دوزیم .
روش معرق : در این روش هنرمند پس از طراحی و نقش پردازی روی زمینه ، کادرهای معین روی زمینه را ، از زمینه جدا و به اندازه آن از رنگ دیگر زمینه بریده و جایگزین می نماید و با دقت زیاد در ایجاد هماهنگی رنگها و محاسبه و برش روی بخیه را قیطان گذاری نموده و بست می زند . دوختهای تزئینی دیگری را بریا جلوه بخشیدن خاص به دوخت بکار می برد .
روش ضخیم دوزی و برشی : در این روش گاهی از پنج الی شش لایه از پارچه ها با رنگهای متفاوت استفاده می شود . ابتدا طرح را روی زمینه پیاده نموده بعد با توجه به نقش زمینه قسمت هایی از لایه های رویی را می برند تا رنگ پارچه زیرین نمایان شود . در مورد طرحی که یک نقش اصلی در مرکز دارد باید لایه ها را پیش از شرو ع بدقت تنظیم کرد .
روش نمدی :چهل تکه دوزی با نمد را بسیار آسان می توان اجرا کرد . چون نمد هیچوقت سائیده و ریش ریش نمی شود و نیاز به برگرداندن کنارهای آن نیست .قطعات را فقط در جا سنجاق کرده و با بخیه به زمینه می دوزند .البته جنس زمینه را باید از پارچه های ضخیم انتخاب کرد تا با جنس نمد تناسب داشته باشد .
روش مرصعی :در این روش دوخت ، هنرمند چهل تکه دوز ، هنر خود را با سنگ دوزی ، مروارید دوزی ، منجوق دوزی و … همراه می سازد که این چهل تکه را چهل تکه دوزی مرصعی می گویند .
امینه آزادی
در زیر نمونه های مختلفی از هنر چهل تکه دوزی رو میتوانید مشاهده بفرمایید.

تاریخچه هنر چهل تکه دوزی :

هنر چهل تکه دوزی از دوران گذشته در ایران رایج بوده ولی تاریخ مشخصی برای پیدایش این هنر در دست نیست ولی آثار بازمانده در موزه های آرمیتاژ لنینگراد و متروپولیتن و موزه ایران باستان حکایت از رواج این هنر در دوره سلجوقی دارد .

در دیگر دوره ها نیز با ویژگیهای خاص ، این هنر ، جلوه گری نموده بطوریکه قطعات مختلف پارچه با مهارت هر چه تمامتر با توجه به هماهنگی کامل رنگها بغل همدیگر دوخته می شد که شباهت کامل به شالهای کشمیر داشت . روی بخیه ها را نیز با گل دوزیهای ابریشمی الوان همراه می ساختند که جلوه دیگری بدوخت می بخشید .

شواهد نشان می دهد که هنر چهل تکه دوزی تاریخچه ای طولانی در کشورهای مختلف بشرح زیر دارد :

در مصر باستان که از چهل تکه دوزی برای لباس ، تزئینات دیوار ، پارچه و مبلمان استفاده می کردند که قدیمی ترین تصاویر مربوط به سه هزار و چهارصد سال قبل از میلاد است .

در چین که گفته می شود چهل تکه دوزی توسط امپراطور لیویو از سلسله لیو آغاز شده است .

در اروپای قرون وسطا که اولین چهل تکه دوزی های محافظت شده مربوط به این دوران است و در کنار لایه های پارچه لحافی در ساخت زره استفاده می شد و زره پوش های ژاپنی نیز به روشی مشابه چهل تکه دوزی را انجام می دادند و دوخت لحاف های خانگی با استفاده از این روش در قرن یازدهم الی سیزدهم شروع شد و رسم دوخت لحاف به این شیوه توسط مهاجران به آمریکا منتقل شد .

در آمریکا نیز چهل تکه دوزی به دوران رکود بزرگ جهانی دوباره به سرعت در میان مردم احیا شد به این علت که راهی برای بازیافت لباس های فرسوده و تبدیل به لحاف گرم داشته باشند و لحاف دوزی دستی در آمریکا اغلب به صورت گروهی انجام می شد . اگرچه امروزه صنعتگران از پارچه های صد در صد نخی زیبا و نو در طرح های خود استفاده می کنند .

در هند که برای دوخت پتو از پارچه های مختلف که قسمتی از یک اثر هنری هستند ، استفاده می شود . و در برخی از مناطق کارناتاکا به نوزادان تازه متولد شده هدیه داده می شود و قبایل لامبانی با چنین هنری دامن می پوشند .

در پاکستان نیز لحاف های رالی در منطقه سیند در سراسر شبه قاره معروف است . و به علت زیبایی خاص ارزشمند هستند .

هنر چهل تکه دوزی :

هنر چهل تکه دوزی به دوخت قطعات ریز و درشت و رنگارنگ پارچه های مختلف به یکدیگر اطلاق می شود . این قطعات معمولا از انواع پارچه های : ساده ، گلدار ، چهارخانه ، راه راه و خالدار تهیه می شود و نام چهل تکه نیز بمناسبت استفاده از تکه های مختلف در تعداد زیاد بر روی این هنر دستی نهاده شده است تکه های پارچه عموما بشکل : مربع ، مثلث ، مستطیل های ریز و درشت و لوزی بریده واز پشت با کوک به یکدیگر وصل می شوند و سپس بوسیله دوختهای ریز بهم دوخته و محکم می گردند .

از موارد مصرف چهل تکه دوزی برای تهیه : رویه لــحاف ، رویه کرسی ، رویه پشتی ، روتختی ، کوسن ، رومبل ، تابلوهای تزئینی ، سجاده و کیف و … مورد استفاده قرار می گیرد .

مرکز اصلی چهل تکه دوزی در گذشته به شهرهای : رشت ، اصفهان ، تبریز، کاشان ، یزد ، کردستان و آذربایجان غربی بوده ولی اکنون در اکثر جاها این دوخت رایج می باشد .

تکه دوزان قبل از پرداختن به عمل دوخت پارچه های الوان برای دوخت را کاملا شسته و از ثابت بودن رنگ و شکل آن اطمینان پیدا می کردند . بعد با آشنایی کامل به هماهنگی رنگها شروع به دوخت قطعات می کردند .

از موارد مورد نیاز برای چهل تکه دوزی می توان به : پارچه های مختــلف ، سوزن ، نخ پنبه ایی ، قیچی ، سوزن ته گرد ، آستری ، پشم شیشه ، لایه چسب ، کاغذ شطرنجی میلیمتری اشاره نمود . که امروزه از خط کش های مخصوص چهل تکه دوزی که امکان اندازه زدن زاویه هم وجود دارد و شما می توانید این کار را که یکی از اصول انتخاب تکه های پارچه است انجام بدهید . و همین طور کاتر غلتکی که تیغه های دایره ای دارند و به کمک آن ها می توانید برش های مورد نیازتان را بزنید . و صفحه برش در اندازه های مختلف با ضخامت های متفاوت وجود دارد که این صفحات ضد خش هستند برای برش پارچه با استفاده از کاتر ، روی این صفحات انجام می گیرد .

قطعات تکه دوزی را می توان از انواع پارچه ها انتخاب کرد ولی باید دقت کنید که این پارچه ها دارای بافت محکمی باشند تا بعد از بریده شدن کناره های تمیزی داشته باشند . کار کردن با پارچه های پنبه ای از همه پارچه های دیگر ساده تر است ولی پارچه هایی مثل : تافته ، کتان و مخمل و پارچه های دیگری را میتوان با هم ترکیب نمود .

برای دوختن قطعات تکه دوزی از نخ ظریفی که با رنگ های یکدست است استفاده می شود و اگر دوخت باید با بخیه های تزئینی انجام شود نخی را با رنگ متضاد بکار می گیرند .

روش های تکه دوزی را می توان به شرح ذیل خلاصه کرد :

روش ساده : در این روش نخست طرح مورد نظر را که اکثرا هندسی و یا نگاره های دیگر است روی کاغذ شطرنجی طراحی و سپس بر روی پارچه های مورد نظر طبق نقشه برش داده ، برای برش می توان از قیچی یا کاتر استفاده کرد سپس قسمت اضافی را که برای حاشیه گذاشته ایم را به تو برمیگردانیم ، تکه ها را بر روی پارچه زمینه سنجاق می کنیم و در جا با بخیه بسیار ریز آنرا می دوزیم .

روش معرق : در این روش هنرمند پس از طراحی و نقش پردازی روی زمینه ، کادرهای معین روی زمینه را ، از زمینه جدا و به اندازه آن از رنگ دیگر زمینه بریده و جایگزین می نماید و با دقت زیاد در ایجاد هماهنگی رنگها و محاسبه و برش روی بخیه را قیطان گذاری نموده و بست می زند . دوختهای تزئینی دیگری را بریا جلوه بخشیدن خاص به دوخت بکار می برد .

روش ضخیم دوزی و برشی : در این روش گاهی از پنج الی شش لایه از پارچه ها با رنگهای متفاوت استفاده می شود . ابتدا طرح را روی زمینه پیاده نموده بعد با توجه به نقش زمینه قسمت هایی از لایه های رویی را می برند تا رنگ پارچه زیرین نمایان شود . در مورد طرحی که یک نقش اصلی در مرکز دارد باید لایه ها را پیش از شرو ع بدقت تنظیم کرد .

روش نمدی :چهل تکه دوزی با نمد را بسیار آسان می توان اجرا کرد . چون نمد هیچوقت سائیده و ریش ریش نمی شود و نیاز به برگرداندن کنارهای آن نیست .قطعات را فقط در جا سنجاق کرده و با بخیه به زمینه می دوزند .البته جنس زمینه را باید از پارچه های ضخیم انتخاب کرد تا با جنس نمد تناسب داشته باشد .

روش مرصعی :در این روش دوخت ، هنرمند چهل تکه دوز ، هنر خود را با سنگ دوزی ، مروارید دوزی ، منجوق دوزی و … همراه می سازد که این چهل تکه را چهل تکه دوزی مرصعی می گویند .

امینه آزادی

در زیر نمونه های مختلفی از هنر چهل تکه دوزی رو میتوانید مشاهده بفرمایید .

دکتر فتانه امیری

مدیر مسول پایگاه خبری پهنه پرواز

کد خبر:9

نظرات ارزشمند شما

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *