جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

سینما

اشتراک‌گذاری در:

پیش گفتار

سینما یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین هنرهای قرن اخیراست . این هنر با روایت داستانها ، نمایش واقعیت ها و بررسی مسایل اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی نقش مهمی در شکل گیری افکار و نگرش های انسان دارد. در عصر دیجیتال سینما با تغییراتی مواجه شده و فناوری های جدید به سینماگران این امکان را می دهد که آثار خلاقانه تر و جذاب تر تولید کنند. جشنواره های سینمایی نیز از مهمترین رویدادهای هنری عرصه سینما هستند که به تقویت جریان فرهنگی در سینما کمک می کنند . این جشنواره ها فرصتی را برای هنرمندان سینما می سازد تا آثار خود را به نمایش بگذارند و به مخاطبان کمک می کند با آثارجدید و ارزشمند سینما اشنا شوند.
پایگاه خبری پهنه پرواز ، با توجه به اهمیت سینما ، با هدف پوشش اخبار و رویدادهای سینمایی ، معرفی آثار و نقد و بررسی فعالیت های این حوزه بخشی را به سینما اختصاص داده است . این بخش تلاش خواهد کرد تا به مخاطبان خود کمک کند با سینمای ایران و جهان بویژه با آثار تولید شده در حوزه معلولیت بیشتر آشنا شوند . در این بخش اخبار و رویدادهای سینمایی ، معرفی آثار سینمایی و نقد و بررسی فیلم های سینمایی ، تحلیل فیلمنامه ها ، بررسی جنبه های فنی فیلم ها و بررسی پیام های این آثار ، بیشتر با رویکرد و گرایش به حوزه معلولیت ارایه خواهد شد.

دکتر فتانه امیری

مدیر مسول پایگاه خبری پهنه پرواز

روایت شنیدنی فریدون جیرانی از زندگی داریوش مهرجویی

فریدون جیرانی معتقد است: داریوش مهرجویی بعد از توقیف «سنتوری» فقط برای زنده بودن در جامعه‌ای که از حالت تعادل خارج شده بود، فیلم ساخت.

به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز به نقل از ایسنا، فریدون جیرانی – کارگردان سینما- در مراسمی که شامگاه ۲۷ شهریورماه در آخرین روز هفته پاسداشت روز ملی سینما در خانه هنرمندان ایران به بهانه نکوداشت داریوش مهرجویی و کیومرث پوراحمد برگزار شد، متنی را خواند که در آن به دوره‌های مختلف فیلمسازی مهرجویی اشاره کرده بود.
متن کامل این یادداشت که شامل نگاهی متفاوت به زندگی و سبک کاری مهرجویی می‌شود و در اختیار ایسنا قرار گرفته، به شرح زیر است:

«داریوش مهرجویی در ۱۷ آذر ۱۳۱۸ متولد شد. پدرش از ۱۵ سالگی بعد از مرگ پدربزرگش از اصفهان از خانه پدری به تهران آمد. پدرش همه حرفه‌ها را در تهران تجربه کرد و به قول مهرجویی آدم خودساخته‌ای بود و همین پدر که حسابدار خوبی هم بود روی مهرجویی نوجوان تاثیر گذاشت. پدر مهرجویی با اینکه ساز نمی‌زد اما با نت‌های موسیقی آشنا بود و در خانه‌اش سنتور بود. پدر با آنکه تا اواسط دبیرستان بیشتر درس نخوانده بود اما کتابخانه کوچکی داشت.
در این کتابخانه کتاب «قرارداد اجتماعی» ژان ژاک روسو بود، «بینوایان» بود، بالزاک بود، حجازی و دشتی بود اما هدایت نبود. این کتاب‌ها مهرجویی نوجوان را جذب نکرد. پنجم دبستان بود که خبر مرگ (صادق) هدایت را شنید و کنجکاو شد که بیشتر هدایت را بشناسد. دنبال کتاب هدایت در مغازه خرازی‌فروشی سرِ درخونگاه گشت؛ مغازه‌ای که کتاب را شبی یک قِران امانت می‌داد. در این خرازی کتابی از هدایت پیدا نکرد. بعداً پیدا کرد.

سنتوری که در خانه بود باعث شد موسیقی را با نواختن سنتور آغاز کند. دو ماه کلاس سنتور رفت و نواختن سنتور را یاد گرفت اما کم‌کم احساس کرد موسیقی ایرانی و نواختن سنتور برای او کافی نیست. از طریق برنامه رادیویی پرتوی، مجله موسیقی و کتاب‌های سعدی حسنی به موسیقی کلاسیک علاقمند شد اما فضای مذهبی خانه به خاطر مادربزرگ نگذاشت این علاقه رشد کند.

آن‌ها ساکن گذر «وزیردفتر» بودند که کنارش چند مسجد و حسینیه بود و مادربزرگ به مسجد و حسینیه می‌رفت. مهرجویی موسیقی را رها نکرد. در کلاس‌های شبانه هنرستان عالی موسیقی اسم نوشت. او بیشتر شب‌ها در آنجا می‌ماند تا از پیانو استفاده کند. بعد به کلاس‌های هوشنگ استوار رفت که مُدرس موسیقی بود. نوازنده پیانو بود و یکی از برجسته‌ترین آهنگسازان موسیقی سمفونیک.

آرزوی مهرجویی در این دوره این بود که رهبر ارکستر شود اما چند سال بعد فهمید بنا به دلایلی تحقق این آرزو امکان‌پذیر نیست و اساساً موسیقی به تنهایی جوابگوی نیاز او نیست. اولین فیلمی که دید و رویش تاثیر گذاشت یک فیلم موزیکال رنگی آلمانی بود. همین موزیکال همراه عشقش به موسیقی، علاقه‌مندش کرد به فیلم‌های موزیکال فرد آستر، جینجر راجرز و جین کلی. محبوبش شد «مهرویان شناگر» با شرکت استر ویلیامز

تغییر نگاهش به سینما با دو اتفاق مهم توأم شد. اول برنامه‌های سینما کلوپ آشتیانی و کاووسی بود و دیدن فیلم‌های این سینه کلوب‌ها در سینماهای سعدی و دیانا. دوم دیدن «دزد دوچرخه» به زبان اصلی با میان‌نویس فارسی. «دزد دوچرخه» اولین تلنگر حسی و فکری برای او بود. فیلم‌های دیگری هم بر روی او تاثیر گذاشت: «در بارانداز»، «شرق بهشت» و «اعتراف به گناه» فیلم‌های دیگر بودند.

مهرجویی فهمید که اول باید تاریخ سینما بخواند. پی‌جویی کرد و در کتابخانه انجمن ایران و انگلیس کتاب تاریخ سینمایی راجر بوود را پیدا کرد. چون زبانش خوب بود کتاب را به زبان انگلیسی خواند. زود دبیرستان را تمام کرد چون درسش خوب بود.

یک سال مدیر هتل آتلانتیک بود تا خرج سفرش به آمریکا را جمع کند. در کالیفرنیا دانشگاه یو سی ال ای (UCLA) را انتخاب کرد. وقتی وارد آنجا شد متوجه شد استادان آنجا تحت تاثیر سینمای آمریکا هستند و به سینمای اروپا و سینمای هنری که او دوست داشت کینه می‌ورزند. اصلاً از برگمن، فلینی و موج نو فرانسه حرفی نمی‌زنند. رشته‌اش را عوض کرد و تصمیم گرفت فلسفه بخواند.

او در این رابطه در مصاحبه‌ای که با هم داشتیم، گفت: «آنجا فهمیدم جنبه فنی سینما چندان مهم نیست. می‌شود آن را فرا گرفت ولی آنچه نمی‌شود به راحتی فرا گرفت آن بخش دیگر سینماست که شامل هفت هنر است؛ فلسفه، روانشناسی، جامعه‌شناسی، دین و حکمت. دیدم ادبیات بزرگ، هنر بزرگ، تیاتر بزرگ همیشه در پشت آن‌ها فلسفه فکری بلند حضور دارد. اگر اثری فاقد عمق و معنا باشد ارزشی ندارد در واقع معیارهای تمایز بین هنر ارزنده با هنر مبتذل برایم روشن شد.»

در آمریکا فیلمنامه یک فیلم کوتاه را نوشت بر اساس قسمت آخر «محاکمه» کافکا. او قهرمان سفیدپوست را تبدیل به قهرمان سیاه پوست کرد که دو سفید پوست او را به یک ساختمان هیولامانند می‌بردند و با چاقو می‌کشتند. به پیشنهاد یک تهیه کننده آمریکایی فیلمنامه «شیرین و فرهاد» را نوشت. آمد به تهران تا با همکاری فرهنگ و هنر فیلمنامه را بسازد. فرهنگ و هنر حاضر به سرمایه‌گذاری نشد. مصطفی عالمیان که از آمریکا با او دوست شده بود پیشنهاد داد به یک استودیوی فیلمفارسی بروند.

رفتند به پاساژی در لاله‌زار اما با دیدن استودیو «کاروان فیلم» تمام تصوراتشان درباره استودیو در ایران به هم ریخت. ناامید شد و مدتی معلم زبان در یکی از آموزشگاه‌ها شد تا اینکه مصطفی عالمیان با رضا فاضلی آشنا شد، فیلمنامه «جین باند مامور ۰۰۸» نوشته کاظم سلحشور را به آن‌ها داد. قبول کرد که یک فیلم هجو درباره جیمز باند بسازد. «الماس ۳۳» حاصل این تجربه بود. شکست الماس ۳۳ او را افسرده کرد ولی بین دست‌اندرکاران سینما مطرح شد.

قبل از آمدن به تهران هنگامی که داشت مجله ادبی «پارس ریویو» را به زبان فارسی و انگلیسی در می‌آورد داستان «گدا» نوشته ساعدی را به زبان انگلیسی ترجمه کرد. در کنار نوشتن مقاله‌ای درباره «بوف کور» داستانی از بهمن فرسی و نادر ابراهیمی را هم چاپ کرد.

وقتی مجله منتشر شد یک نسخه برای ساعدی فرستاد. ساعدی با نامه جوابش را داد و با هم دوست شدند؛ بنابراین وقتی مهرجویی آمد به تهران سریع رفت به مطب ساعدی در خیابان دلگشا. آنجا با فرسی و آل احمد آشنا شد و حتی قرار شد فروغ فرخزاد الماس ۳۳ را مونتاژ کند. بعد از شکست الماس ۳۳ دو راه بیشتر نداشت یا به استخدام فرهنگ و هنر در بیاید و مستند بسازد یا برای فیلمفارسی فیلم بسازد.

آشنایی‌اش با ساعدی، رفتن به تئاتر ۲۵ شهریور، دیدن نمایشنامه «آی با کلاه آی بی‌کلاه»، خواندن کتاب «عزاداران بیل» باعث شد که فیلمنامه فیلم «گاو» را با ساعدی بنویسد. او سال۴۴ اجرای زنده نمایش گاو را در تلویزیون حبیب‌الله ثابت ندیده بود. او فیلمنامه را به فرهنگ و هنر داد و آن‌ها قبول کردند روی این فیلم سرمایه‌گذاری کنند.

در سال ۴۷ فیلمبرداری فیلم شروع و تمام شد اما وقتی فیلم آماده نمایش شد پروانه نمایش نگرفت. به روایت خودش هیچ ایرادی نگرفتند اصلاحیه‌ای ندادند و می‌گفتند فیلم خوب است اما با کلیت فیلم مشکل داشتند. یک سال فیلم در همین وضع ماند تا اینکه فرهنگ و هنر از مهرجویی خواست فیلم را برای جمعی نمایش دهد. مهرجویی اکثر روشنفکران را برای دیدن فیلم دعوت کرد. آل احمد هنوز زنده بود و فیلم را دید. نظرات همه روشنفکران، آل احمد، براهنی و دیگران همه مثبت بود.

نظرات را برای فرهنگ و هنر فرستاد و سرانجام فیلم با گذاشتن نوشته‌ای در ابتدای فیلم مبنی بر اینکه زمان داستان مربوط به گذشته است و تغییر نام پروسیها به بلوری‌ها پروانه گرفت. ابتدا در جشن هنر شیراز سال ۴۸ نمایش داده شد و بعد از «قیصر» از صبح چهارشنبه ۲۲ بهمن ۴۸ در سینما کاپری اکران شد که تا پایان اسفند ۴۸ در اکران باقی ماند.

فیلمسازی مهرجویی به دو دوره تقسیم می‌شود؛ دوره اول دوره‌ای است که تحت تاثیر داستان‌های ساعدی است. دوره‌ای که متاثر است از تفکر چپ جدید از تفکر چپ آمریکای لاتین و بومی‌سازی که یک جور نفی مدرنیزاسیون است و ترویج رمانتیسیسم فرهنگ‌های بومی. در این تفکر فرهنگ غرب با فرهنگ امپریالیستی یکی گرفته می‌شود و تصور می‌شود که فرهنگ غرب پوششی است برای اهداف امپریالیستی. بعدها که روشنفکری متوجه اشتباهش شد سپانلو مقاله‌ای نوشت درباره فرهنگ امپریالیستی – فرهنگ غربی.
نگاه نمادگرایانه ساعدی در داستان‌هایش در هشت داستان عزاداران بَیَل، در ۴چهار داستان واهمه‌های بی‌نام و نشان، در ۶ داستان ترس و لرز، در ۱۲ داستان شب نشینی باشکوه، چهار داستان دَندیل و سه داستان گور و گهواره روی سینمای مهرجویی تاثیر گذاشت. روستای عزاداران بیل فقط روستا نبود. بیمارستان داستان «آشغالدونی» در مجموعه گور و گهواره فقط یک بیمارستان نبود. نمایش فقر در آثار ساعدی، آمد در آثار مهرجویی. مهرجویی هم عین ساعدی به ستایش فقر و فقیران نپرداخت اما به شدت متاثر شد از نمادسازی داستان‌های ساعدی.

علاوه بر «گاو»، در «دایره مینا» و «پستچی» و بعد «مدرسه‌ای که می‌رفتیم» و «اجاره نشین‌ها» که بعد از انقلاب ساخته شدند نمادسازی دیده می‌شود. تمام فیلم‌های دوره اول فیلم‌سازی مهرجویی تلخی نوشته‌های ساعدی را دارد.
دوره دوم فیلمسازی مهرجویی بعد از آمدن گورباچف شروع شد در شوروی و شکست آرمان چپ. زمانی که روشنفکری مجبور شد به باز اندیشی و تجدیدنظر در عقاید و مفروضات پیشین خود، مهرجویی از نمادسازی به فردیت رسید در «هامون» و به بحران جامعه ایران آخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰

او متوجه شد مبارزه محافظه‌کاران سنتی با شیوه زندگی به جایی رسیده که شیوه زندگی و اخلاقیات و امور فردی به انتخاب فردی وابسته نیست و از چشم انداز سنت تعریف می‌شود. متوجه شد درون سنت، فردیت معنا و مفهومی ندارد و سنت برای فرد تصمیم می‌گیرد و فهمید جامعه ایران دچار چندگانگی فرهنگی است و جدال قدیمی سنت و مدرنیسم، دارد به نقطه انفجار می‌رسد.

او با «سارا» شورش زن سنتی علیه مرد سنتی را نشان داد و در «لیلا» به فردیت لیلا رسید که با رفتنش از خانه با سنت مبارزه کرد. بعد از «لیلا» و «درخت گلابی» فیلمسازی مهرجویی متاثر شد از شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ایران بعد از اصلاحات و جنبش لرزان اصلاحات و شکست اولیه اصلاحات در ۸۴، آمدن لمپنیزم به سیاست و سینما، و مهرجویی عصبانی در این شرایط بهترین و مهم‌ترین فیلم سینمایی‌اش را ساخت، «سنتوری» را ساخت.

«سنتوری» فیلمی که بیان کننده اعتراض نسل جوانی بود به نسل قبل از خود، به پدرانش که مخالف شیوه زندگی او بودند و با همین مخالفت زندگی او را به تباهی کشانده بودند؛ پدرانی که به شدت سنتی بودند. مهرجویی در سنتوری به صراحت حرفش را زد. انتقادش را کرد و بار دیگر بعد از «گاو» پدیده شکست را مطرح کرد قبل از شکست کامل اصلاحات در ۸۸
مهرجویی بعد از توقیف «سنتوری» فقط فیلم ساخت برای زنده بودن در جامعه‌ای که از حالت تعادل خارج شده بود.
یادش گرامی»

۱۰ انیمیشن تماشایی درباره مشکلات سلامت روان

به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز به نقل از مجله مایکت ، بعضی انیمیشن‌ها با استفاده از رویکردهای منحصر به فرد خود، به بررسی عمیق دنیای درونی و احساسات انسانی پرداخته و به تماشاگران این امکان را می‌دهند که با تجربیات و چالش‌های مختلف شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنند. از درون و بیرون (Inside Out) با تاکید بر اهمیت همه احساسات در فرآیند رشد و بلوغ، تا روح (Soul) با تمرکز بر یادآوری و چرخه زندگی، این فیلم‌ها به بررسی عواطف، هویت و روابط انسانی پرداخته و به تماشاگران این فرصت را می‌دهند که به دنیای درونی و پیچیده احساسات انسانی نگاهی عمیق و تاملی داشته باشند.

۱۰. یخ زده (Frozen)

یخ زده بر اساس قصه‌ای قدیمی از هانس کریستین اندرسن با عنوان ملکه برفی ساخته شده است، اما دیزنی با تغییراتی در داستان اصلی، نسخه‌ای تازه و مدرن از این قصه را به تصویر کشید. داستان حول دو خواهر به نام‌های آنا و السا می‌گردد. السا دارای قدرتی خارق‌العاده برای ایجاد یخ و برف است، اما این قدرت برای او و اطرافیانش مشکلات زیادی را به وجود می‌آورد. هنگامی که السا به طور تصادفی قدرت‌هایش را آشکار می‌کند و پادشاهی آرندل را در زمستانی ابدی فرو می‌برد، آنا به همراه دوستانش کریستف، سون و اولاف سفری مخاطره‌آمیز را برای یافتن السا و بازگرداندن تابستان آغاز می‌کنند.
انیمیشن یخ زده با پرداختن به موضوعات عمیقی همچون عشق خواهرانه، پذیرش خود و مقابله با ترس‌ها، پیام‌های ارزشمندی را به مخاطبان خود منتقل می‌کند. یکی از نکات قابل توجه این انیمیشن، تغییر تمرکز از عشق رمانتیک به عشق خانوادگی است. عشق بین آنا و السا به عنوان محور اصلی داستان، نشان می‌دهد که عشق واقعی و قدرتمند می‌تواند در خانواده یافت شود.
همچنین، داستان السا و تلاش او برای پذیرش قدرت‌هایش، الهام‌بخش بسیاری از کسانی است که با چالش‌های درونی خود دست و پنجه نرم می‌کنند. یکی دیگر از مفاهیم انیمیشن اهمیت پذیرش خود و توانایی‌های شخصی است. السا با پذیرش قدرت‌هایش و یادگیری کنترل آنها، به نمادی از خودپذیری و رشد شخصی تبدیل می‌شود. این پیام برای کودکان بسیار مهم است، زیرا آنها را تشویق می‌کند تا خود را همانگونه که هستند بپذیرند و از توانایی‌هایشان به بهترین نحو استفاده کنند.

۹. یک روز زیبا (It’s Such a Beautiful Day)

یک انیمیشن کوتاه، دست‌ساز و تجربی به کارگردانی دون هرتزفلد (Don Hertzfeldt) است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. این فیلم که به صورت سه‌گانه‌ای از انیمیشن‌های کوتاه ساخته شده است، داستان پیچیده و عمیقی را درباره زندگی، مرگ، و معنا و مفهوم وجود انسان روایت می‌کند. با سبک هنری خاص و رویکرد فلسفی‌اش، توانسته است توجه بسیاری از مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند.
داستان انیمیشن درباره شخصیتی به نام بیل است که با مشکلات جسمی و روانی مختلفی دست و پنجه نرم می‌کند. فیلم به صورت سریالی از وقایع روزمره و خاطرات بیل روایت می‌شود که به تدریج پیچیدگی‌های ذهنی و روانی او را به تصویر می‌کشد. بیل با بیماری‌های جسمی و ذهنی مواجه است و فیلم به نوعی سفری درون ذهن اوست که ترکیبی از واقعیت و خیال را نشان می‌دهد.
یک روز زیبا پر از پیام‌های فلسفی درباره زندگی، مرگ، و معنا و مفهوم وجود است. یکی از مهم‌ترین پیام‌های فیلم، گذر زمان و تأثیر آن بر ذهن و جسم انسان است. بیل با گذر زمان و تضعیف تدریجی بدن و ذهنش مواجه است و فیلم به نوعی نمایانگر ناپایداری و شکنندگی زندگی انسان است. همچنین این انیمیشن ارتباط بین ارتباط بین واقعیت و خیال است. بیل در طول فیلم با خاطرات و تجربیات خیالی دست و پنجه نرم می‌کند و این مساله به تماشاگر این سوال را مطرح می‌کند که چه چیزی واقعیت و چه چیزی خیال است؟ این موضوع به بررسی مفاهیم فلسفی عمیقی مانند ادراک، حافظه، و هویت انسان می‌پردازد.

۸. زندگی من به عنوان یک کدو (My Life as a Zucchini)

زندگی من به عنوان یک کدو یک انیمیشن فرانسوی، سوئیسی به کارگردانی کلود باراس (Claude Barras) است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. این فیلم که بر اساس رمانی از ژیل پاریس ساخته شده، داستانی عمیق و احساسی درباره کودکان یتیم و تلاش‌های آن ها برای یافتن عشق و امید در مواجهه با سختی‌های زندگی روایت می‌کند.
داستان انیمیشن درباره پسری به نام ایکار است که به دلیل علاقه به سبزیجات، خود را کورجت می‌نامد. پس از مرگ تصادفی مادرش، کورجت به یک خانه‌ی یتیمان منتقل می‌شود. در این خانه، او با کودکان دیگری که هر کدام داستان‌ها و تراژدی‌های خاص خود را دارند، آشنا می‌شود. داستان فیلم به بررسی روابط بین این کودکان و تلاش‌های آنها برای پیدا کردن معنا و عشق در زندگی پرداخته است.

انیمیشن دارای پیام‌های اخلاقی و انسانی عمیقی است. یکی از مهم‌ترین پیام‌های این فیلم، اهمیت عشق و حمایت در زندگی کودکان است. کورجت و دوستانش با وجود تجربیات تلخ و دردناک، با حمایت و محبت یکدیگر قادر به پیدا کردن امید و شادی در زندگی می‌شوند. این فیلم نشان می‌دهد که حتی در سخت‌ترین شرایط، عشق و همدلی می‌تواند نجات‌دهنده باشد.
همچنین مفهوم دیگر این فیلم قدرت پذیرش و درک تفاوت‌ها است. کودکان در خانه یتیمان هر کدام با مشکلات و ترس‌های خاص خود روبرو هستند، اما با پذیرش و درک یکدیگر، توانسته‌اند یک جامعه کوچک و محبت‌آمیز بسازند. این پیام برای کودکان و بزرگسالان بسیار آموزنده است و نشان‌دهنده اهمیت احترام و درک متقابل در روابط انسانی است.

۷ . انومالیسا (Anomalisa)

یک انیمیشن استاپ‌موشن به کارگردانی چارلی کافمن (Charlie Kaufman) و دوک جانسون (Duke Johnson) است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. این فیلم بر اساس نمایشنامه‌ای صوتی به نویسندگی کافمن ساخته شده و با توجه به سبک خاص و داستان پیچیده‌اش، توجه بسیاری از منتقدان و تماشاگران را به خود جلب کرده است. انومالیسا با بررسی عمق روان‌شناسی شخصیت‌ها و استفاده از تکنیک‌های هنری خلاقانه، یک تجربه سینمایی منحصربه‌فرد ارائه می‌دهد.
داستان انیمیشن درباره مایکل استون، نویسنده‌ای در حوزه خدمات مشتری است که دچار نوعی انزوای روانی و بی‌حسی احساسی شده است. مایکل همه‌ی افراد را با یک صدا و چهره مشابه می‌بیند، تا اینکه با لیسا (Lisa)، زنی که صدای متفاوتی دارد و به نظرش ویژه و منحصر به فرد است، آشنا می‌شود. این ملاقات، مایکل را به چالش می‌کشد و او را وادار به بازنگری در زندگی و ارتباطات انسانی‌اش می‌کند.
این انیمیشن پر از پیام‌های فلسفی درباره انزوا، واقعیت، و پیچیدگی‌های انسانی است. یکی از مهم‌ترین پیام‌های این فیلم، مشکل ارتباط انسانی در دنیای مدرن است. مایکل، با وجود موفقیت‌های شغلی و ظاهری، از لحاظ روانی احساس انزوا و بی‌معنایی می‌کند. او قادر به برقراری ارتباط واقعی با دیگران نیست و همه را به یک شکل می‌بیند، تا اینکه با لیسا مواجه می‌شود که نمایانگر امید و امکان تغییر است.
این فیلم همچنین به بررسی هویت و تفاوت‌های فردی می‌پردازد. لیسا به عنوان نمادی از تازگی و تفاوت در دنیای یکنواخت مایکل ظاهر می‌شود و به او نشان می‌دهد که تفاوت‌های فردی می‌تواند زندگی را معنا ببخشد. این پیام‌ها به تماشاگران یادآوری می‌کنند که هر فرد دارای ویژگی‌ها و هویت منحصر به فردی است که باید مورد احترام و تقدیر قرار گیرد.

۶. سنگ‌ها در جیب‌هایش (Rocks in My Pocket)

یک انیمیشن بلند به کارگردانی و نویسندگی سیگنه بومن (Signe Baumane) است که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. این فیلم، که به زبان لاتویایی و انگلیسی ساخته شده است، داستانی خودزندگی‌نامه‌ای و تاریخی درباره‌ی مبارزه با افسردگی و بیماری‌های روانی در خانواده‌ای لاتویایی روایت می‌کند.
داستان انیمیشن به زندگی شخصی سیگنه بومن و زنان خانواده‌اش می‌پردازد که با مشکلات روانی دست و پنجه نرم کرده‌اند. فیلم با تمرکز بر پنج نسل از زنان خانواده بومن، به بررسی تجربیات و مبارزات آنها با افسردگی و بیماری‌های روانی می‌پردازد. سیگنه با استفاده از داستان‌های واقعی و جزئیات زندگی خود و خانواده‌اش، تلاش می‌کند تا راهی برای درک و پذیرش این مشکلات پیدا کند.
این انیمیشن پر از پیام‌های انسانی و فلسفی درباره مبارزه با بیماری‌های روانی، پذیرش خود و قدرت خانواده است. یکی از مهم‌ترین پیام‌های این فیلم، اهمیت درک و پذیرش مشکلات روانی است. سیگنه و زنان خانواده‌اش با وجود تجربیات تلخ و دشوار، تلاش می‌کنند تا این مشکلات را بفهمند و با آنها کنار بیایند. این فیلم نشان می‌دهد که با پذیرش و درک مشکلات روانی، می‌توان به بهبودی و آرامش دست یافت.
پیام دیگری که این انیمیشن منتقل می‌کند، قدرت خانواده و حمایت اجتماعی است. سیگنه با استفاده از داستان‌های خانواده‌اش، نشان می‌دهد که حمایت و عشق خانواده می‌تواند نقش مهمی در مقابله با مشکلات روانی ایفا کند. این پیام برای تماشاگران یادآوری می‌کند که در مواجهه با سختی‌های زندگی، حمایت و همدلی خانواده و دوستان می‌تواند نجات‌دهنده باشد.
این فیلم همچنین به عنوان یک منبع الهام برای هنرمندان و انیماتورهای مستقل شناخته می‌شود. سنگ‌ها در جیب‌هایش نشان‌دهنده این است که با استفاده از تکنیک‌های خلاقانه و داستان‌های انسانی می‌توان آثار هنری تاثیرگذاری خلق کرد که به مسائل پیچیده انسانی پرداخته و تاثیری عمیق بر مخاطبان داشته باشد.

۵ . در جست‌وجوی دوری (Finding Dory)

در جست‌وجوی دوری یک انیمیشن محصول کمپانی پیکسار به کارگردانی اندرو استانتون (Andrew Stanton) است. داستان انیمیشن یک سال پس از اتفاقات در جست‌وجوی نمو آغاز می‌شود. دوری، ماهی آبی کوچک و فراموشکار، با خاطرات مبهمی از خانواده‌اش مواجه می‌شود و تصمیم می‌گیرد آنها را پیدا کند. در این سفر، دوری با دوستان قدیمی‌اش، مارلین و نمو، و همچنین شخصیت‌های جدیدی مانند هنک، اختاپوس هفت پا، و دستینی، کوسه نهنگ نزدیک‌بین، آشنا می‌شود. فیلم به بررسی سفر دوری برای پیدا کردن خانواده‌اش و همچنین سفر درونی او برای کشف هویت و معنای خود می‌پردازد.
این انیمیشن به تماشاگران یادآوری می‌کند که اهمیت خودشناسی، پذیرش خود و قدرت خانواده را فراموش نکنند. یکی از مهم‌ترین پیام‌های فیلم، قدرت پذیرش و شناخت خود است. دوری با وجود مشکل فراموشی‌اش، تلاش می‌کند تا هویت و گذشته خود را کشف کند و در این مسیر یاد می‌گیرد که به خود اعتماد کند و از توانایی‌هایش استفاده کند. پیام دیگر فیلم، اهمیت خانواده و روابط نزدیک است. دوری در طول سفرش، از حمایت و عشق دوستانش بهره‌مند می‌شود و در نهایت، موفق می‌شود خانواده گمشده‌اش را پیدا کند. این فیلم نشان می‌دهد که خانواده می‌تواند منبع قدرت و امید باشد و حتی در سخت‌ترین شرایط نیز می‌توان به کمک و حمایت آنها تکیه کرد.
۴. مری و مکس (Mary and Max)

یک انیمیشن استاپ‌موشن استرالیایی به کارگردانی آدام الیوت (Adam Elliott) است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد. این فیلم به دلیل روایت منحصر به فرد و عمیق خود در بررسی موضوعات پیچیده انسانی، به سرعت به یکی از آثار مهم در دنیای انیمیشن تبدیل شد. داستان دوستی میان مَری، یک دختر نوجوان از حومه شهر ملبورن استرالیا، و مَکس، یک مرد میانسال مبتلا به اختلال اوتیسم از نیویورک را دنبال می‌کند. داستان از زمانی آغاز می‌شود که مَری، در سن هفت سالگی، نامه‌ای به مَکس می‌نویسد تا با او دوستی برقرار کند. مَکس که به خاطر مشکلات اجتماعی و شخصیتی‌اش به شدت تنهاست، به نامه‌های مَری پاسخ می‌دهد و این آغاز یک رابطه عمیق و تاثیرگذار است که در طول سال‌ها ادامه می‌یابد.
در این دوستی، مَری و مَکس با مشکلات و چالش‌های خود دست و پنجه نرم می‌کنند. مری با مشکلات خانوادگی و اجتماعی مواجه است و مَکس با اختلالات روانی و اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کند. این دوستی باعث می‌شود که آنها به یکدیگر کمک کنند و در مسیر رشد شخصی و درک بهتری از خود و جهان پیرامون‌شان قرار گیرند.
انیمیشن به بررسی موضوعات عمیق و پیچیده انسانی می‌پردازد. یکی از مهم‌ترین پیام‌های این فیلم، اهمیت دوستی و ارتباطات انسانی در مواجهه با مشکلات زندگی است. دوستی میان مری و مکس نشان می‌دهد که حتی در شرایط دشوار، می‌توان از طریق حمایت و همدلی به رشد و بهبود شخصی دست یافت. پیام دیگر این انیمیشن، اهمیت درک و پذیرش تفاوت‌ها است. مَری و مَکس هر کدام با مشکلات و ویژگی‌های خاص خود روبرو هستند و این تفاوت‌ها به جای اینکه باعث جدایی آنها شود، باعث نزدیک‌تر شدنشان به یکدیگر می‌شود. این فیلم نشان می‌دهد که پذیرش و احترام به تفاوت‌های فردی می‌تواند به ایجاد روابط عمیق و معنادار کمک کند.

. روح (Soul)

یک انیمیشن کامپیوتری آمریکایی به کارگردانی پیت داکتر (Pete Docter) و کمپانی پیکسار است که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. این فیلم به عنوان یکی از مهم‌ترین و پرطرفدارترین انیمیشن‌های مدرن شناخته می‌شود به دلیل موضوعات عمیق و فلسفی که به آن پرداخته است.
داستان روح درباره جو گاردنر (Joe Gardner)، یک معلم موسیقی و پیانیست با آرزوی تبدیل شدن به یک موسیقیدان حرفه‌ای، روایت می‌شود. جو در آستانه برگزاری اولین کنسرت بزرگش در یک گروه جاز معروف است که به طور ناگهان در یک حادثه می‌افتد و به دنیای پس از مرگ منتقل می‌شود. آنجا، جو با موجودات و مفاهیم جدیدی به نام جداشده‌ها (The Great Before) مواجه می‌شود.
در دنیای جداشده‌ها، جو تلاش می‌کند تا راهی برای بازگشت به زندگی پیدا کند تا بتواند کنسرتش را اجرا کند. در این فرآیند، او با ۲۲ آشنا می‌شود، روح جوانی که به دلایلی از پیدا کردن هدف در زندگی از تولد خود امتناع می‌کند. رابطه و تعامل جو و ۲۲ به قلب داستان فیلم تبدیل می‌شود و به بررسی مسائلی همچون هدف زندگی، معنای وجود و لذت از لحظات ساده زندگی می‌پردازد.
انیمیشن روح ه بررسی موضوعات عمیق و پیچیده زندگی می‌پردازد. یکی از مهم‌ترین پیام‌های فیلم، کاوش در معنای واقعی زندگی و هدف است. جو گاردنر با وجود آرزوهای بزرگ و رویاهایش، در نهایت متوجه می‌شود که لذت و معنا در زندگی تنها از طریق لحظات ساده و تجربه‌های روزمره به دست می‌آید. یام دیگر فیلم، اهمیت پذیرش و عشق به خود است. شخصیت ۲۲ که به دنبال یافتن هدف و معنی در زندگی است، در نهایت با کمک جو و تجربیات جدید، یاد می‌گیرد که خود را بپذیرد و از زندگی لذت ببرد. این فیلم نشان می‌دهد که زندگی پر از معنا و زیبایی‌های کوچک است که باید آنها را درک کرد و از آنها بهره‌برداری کرد.

۲. سرویس تحویل کیکی (Kiki’s Delivery Service)

یک انیمیشن ژاپنی به کارگردانی هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki) و محصول استودیو جیبلی است که در سال ۱۹۸۹ منتشر شد. این فیلم که به خاطر داستان گرم و دل‌انگیز و نیز پیام‌های عمیق انسانی، جایگاه ویژه‌ای در دنیای انیمیشن پیدا کرده است.
داستان “Kiki’s Delivery Service” درباره کیکی، جادوگر نوجوانی که در سن سیزده سالگی به سنت جادوگران می‌پردازد و برای آغاز دوره بلوغ خود به یک شهر جدید نقل مکان می‌کند. کیکی با استفاده از توانایی‌های جادویی خود، از جمله پرواز با جارو، تصمیم می‌گیرد تا خدمات تحویل پستی را در شهر جدید ارائه دهد و به این ترتیب استقلال و بلوغ خود را تجربه کند.
در شهر جدید، کیکی با چالش‌های زیادی روبرو می‌شود، از جمله یافتن جایگاه خود، ساختن دوستی‌های جدید و مواجهه با مشکلاتی مانند فقدان اعتماد به نفس و تردید در توانایی‌هایش. شخصیت‌های فرعی مانند جین، یک فروشنده شیرینی و دوست کیکی، و خانواده‌های مختلف در شهر، به کیکی در سفر رشد و بلوغش کمک می‌کنند و در عین حال زندگی شهری را به تصویر می‌کشند.
این انیمیشن ه بررسی موضوعات عمیق و پیچیده زندگی می‌پردازد. یکی از مهم‌ترین پیام‌های این فیلم، سفر بلوغ و رشد شخصی است. کیکی، با ترک خانه و ورود به یک شهر جدید، با چالش‌هایی مواجه می‌شود که او را وادار به مواجهه با ترس‌ها و تردیدهایش می‌کند. این فیلم نشان می‌دهد که بلوغ و رشد شخصی شامل پذیرش مسئولیت‌ها، مقابله با مشکلات و پیدا کردن هویت واقعی خود است.
کیکی در طول داستان، به خاطر مشکلاتی که با آنها روبرو می‌شود، دچار بحران اعتماد به نفس می‌شود. اما با کمک دوستان و تلاش‌های مستمر، یاد می‌گیرد که به توانایی‌های خود اعتماد کند و از آنها بهره‌برداری کند. این فیلم به تماشاگران یادآوری می‌کند که با تلاش و ایمان به خود، می‌توان بر مشکلات غلبه کردو به اهداف دست یافت.

۱ . درون و بیرون (Inside Out)

یک انیمیشن کامپیوتری به کارگردانی پیت داکتر (Pete Docter) و کمپانی پیکسار است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. این فیلم با روایت خلاقانه و عمیق خود در مورد احساسات و نحوه تاثیرگذاری آنها بر زندگی انسانی، موفق به جلب توجه گسترده‌ای شد و در جشنواره‌های مختلف بین‌المللی، از جمله جوایز اسکار، موفق به کسب جوایز متعدد شد.
داستان درون و بیرون حول محور دنیای درونی رایلی، یک دختر نوجوان، می‌چرخد که با خانواده‌اش به یک شهر جدید نقل مکان می‌کند. فیلم به صورت خلاقانه و بصری، احساسات اصلی رایلی، شامل شادی، غم، ترس، خشم و نفرت را به عنوان شخصیت‌های مختلف به تصویر می‌کشد که در دفتر کنترل ذهن رایلی به ایفای نقش می‌پردازند.
این انیمیشن به بررسی عمیق احساسات و رشد شخصی می‌پردازد. یکی از مهم‌ترین پیام‌های فیلم، اهمیت همه احساسات، از جمله غم و ناراحتی، در زندگی است. فیلم نشان می‌دهد که هر احساس، حتی آنهایی که به نظر منفی می‌آیند، نقش مهمی در تجربه‌های انسانی و رشد فردی دارند.

به ویژه، غم به عنوان بخشی از فرآیند بلوغ و ارتباطات عمیق‌تر شناخته می‌شود و به تعاملات اجتماعی و خودشناسی کمک می‌کند.یکی دیگر از مضامین پر اهمیت انیمیشن اهمیت پذیرش و تعامل با احساسات مختلف است. به تماشاگران یادآوری می‌کند که نمی‌توان احساسات را به طور کامل حذف کرد و برای سلامت روانی و رشد شخصی، لازم است که با همه احساسات، از جمله ناراحتی و خشم، روبرو شویم و آنها را درک کنیم.

۱۰ شاهکار سینمایی برای کسانی که «آخرالزمان» را دوست دارند

سینمای آخرالزمانی که به موضوعات مربوط به پایان دنیا و پیامدهای آن می‌پردازد، یکی از ژانرهای بسیار پرطرفدار و جذاب در صنعت سینما محسوب می‌شود.

به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز به نقل از فرادید: آنچه سینمای آخرالزمانی را به یک تجربه بی‌نظیر تبدیل می‌کند، تنها جلوه‌های ویژه شگفت‌انگیز و تصاویر دیدنی آن نیست، بلکه عمق فلسفی و اجتماعی موضوعاتی است که در این فیلم‌ها به آن‌ها پرداخته می‌شود. این فیلم‌ها معمولاً سوالاتی بنیادی درباره بقا، اخلاق، فناوری و ذات انسان مطرح می‌کنند و مخاطبان را به سمت تأمل درباره این مسائل می‌کشانند.

سینمای آخرالزمانی اغلب با به تصویر کشیدن جهانی ویران‌شده و به هم‌ریخته، مخاطبان را به فکر فرو می‌برد که در مواجهه با بحران‌های بزرگ، انسان‌ها چگونه رفتار خواهند کرد. این فیلم‌ها به بررسی واکنش‌های انسانی در شرایط حاد می‌پردازند و نشان می‌دهند که چگونه امید، ترس، عشق و از خودگذشتگی در چنین شرایطی بروز می‌کنند.

در اینجا فهرستی از معروف‌ترین و بهترین فیلم‌های آخرالزمانی را به ترتیب امتیازی که در وبسایت IMDb به دست آورده‌اند (از کمتر به بیشتر) ملاحظه می‌کنید.

1) ۲۸ روز بعد (۲۸ Days Later)
این یکی از مشهورترین فیلم‌های ترسناک پساآخرالزمانی است که تا به حال ساخته شده. طرفداران کیلین مورفی حتما از دیدن این بازیگر در نقش اصلی فیلمی که همچنان یکی از بهترین فیلم‌های ژانر «زامبی» نیز هست، لذت خواهند برد.تمثیل‌های سیاسی و لحظات آرامش قبل از طوفان در این فیلم آن را به یک تجربه دیدنی تبدیل می‌کنند. 28 روز بعد ممکن است در بعضی مواقع پیچیده باشد، اما کارگردانی درخشان و رویدادهای مهیج، این فیلم را برای هر کسی که به موضوعات عمیق و پیچیده در یک محیط پساآخرالزمانی علاقه داشته باشد ارزشمند می‌سازد.

2.قطار بوسان (Train To Busan)
قطار بوسان یک فیلم کره‌ای است که به طرز شگفت‌انگیزی مخاطبان را مجذوب خود کرده است. هر کسی که با دنیای سرگرمی کره‌ای آشنا باشد می‌داند که آن‌ها چقدر به زامبی‌ها علاقه دارند! قطار بوسان در این بین قطعا معروف‌ترین فیلم زامبی کره‌ای است که علاوه بر خشونت‌های زیاد، لحظات احساسی فراوانی نیز دارد. به عنوان یک فیلم پر از مخاطره و کشتارهای خشونت‌آمیز زامبی‌ها، بهترین لحظات قطار بوسان زمانی رخ می‌دهد که رابطه پدر و دختر در مرکز توجه قرار می‌گیرد که این نشان از قدرت روایت این فیلم دارد.

3.فیوریوسا: حماسه مدمکس (Furiosa: A Mad Max Saga)
«مد مکس: جاده خشم» یک فیلم پساآخرالزمانی عالی بود که واقعیت‌های بی‌رحمانه زندگی در یک بیابان که در آن قانون‌گریزی رواج دارد را نشان می‌داد. بنابراین، آسان است که بفهمیم چرا ایده پیش‌درآمد این فیلم تایید شد. طرفداران بیش از حد مشتاق بودند که نسخه جوان‌تر شخصیت فیوریوسا را ببینند. تماشای ظلم و ستم جنگ‌سالاران و تلاش فیوریوسا برای گرفتن انتقام، این فیلم را به یک اثر مهیج و تماشایی تبدیل کرده است. اگرچه این فیلم نتوانست بازدهی مورد انتظارش را در گیشه داشته باشد، سکانس‌های اکشن شگفت‌انگیز و فضاسازی جذابش آن را به یکی از بهترین فیلم‌های پساآخرالزمانی در سال‌های اخیر تبدیل کرده است.

4.لبه فردا (Edge Of Tomorrow)
امتیاز IMDb: 7.9/10
لبه فردا تقریبا به شکل غیرمنتظره‌ای اکران شد و طرفداران ژانر آخرالزمانی را با داستان متفاوت و روایت هیجان‌انگیز خود شگفت‌زده کرد. این فیلم در ابتدا یک اکشن علمی تخیلی معمولی به نظر می‌رسد اما خیلی زود یک گرداب زمانی جذاب را وارد داستان می‌کند. این فیلم بر اساس یک مانگا ساخته شده است، اما خیلی‌ها معتقدند که فیلم از بسیاری جهات حتی از منبع اصلی خود نیز بهتر بوده است.

5.فرزندان انسان (Children Of Men)
آلفونسو کوارون فیلم «فرزندان انسان» را در سال 2006 کارگردانی کرد. این فیلم جامعه‌ای انسانی را نشان می‌دهد که به پایان خود نزدیک شده است؛ پس از دهه‌ها ناباروری، بشریت در معرض انقراض قرار گرفته و این منجر به شکل‌گیری یک جامعه پساآخرالزمانی بی‌قانون شده است.

6.شاون مردگان (Shaun Of The Dead)
«شاون مردگان» یک نگاه خنده‌دار و طنزآمیز به آخرالزمان زامبی‌ها است. این فیلم با بازی سیمون پگ و نیک فراست به طرز درخشانی مفاهیم آخرالزمانی را با لحظات طنزآمیز درآمیخته است. شاون یک فروشنده است که زندگی‌اش هدف و جهتی ندارد. با این حال، زندگی آرام اوناگهان تغییر می‌کند و این در زمانی است که او باید به تنهایی با یک جامعه کامل از زامبی‌ها روبرو شود.

7.مدمکس: جاده خشم (Mad Max: Fury Road)
در یک برهوت ویران پساآخرالزمانی، زنی علیه یک حاکم ستمگر قیام می‌کند تا به دنبال سرزمین مادری خود بگردد. او از گروهی از زندانیان زن و یک آواره به نام مکس کمک می‌گیرد.

  1. وال-ئی (WALL-E

پیکسار انیمیشن موفق و تاثیرگذار وال-ئی را در سال 2008 منتشر کرد؛ این فیلم زندگی یک ربات را به تصویر می‌کشد که وقت خود را صرف جمع‌آوری و مرتب کردن زباله‌های سطح سیارۀ زمین می‌کند؛ سیاره‌ای که پس از ترک انسان‌ها پوشیده از زباله شده است. در این میان یک عاشقانۀ غیرمنتظرۀ رباتی اتفاق می‌افتد.

9. انتقام‌جویان: پایان بازی (Avengers: Endgame)
این فیلم تنها به طور مختصر به تاثیر یک رویداد آخرالزمانی بر زندگی انسان‌ها پرداخته و سپس وارد صحنه‌های اکشن خود می‌شود. با این حال، در همین لحظات انسانی است که تاثیر جنگ‌های ویرانگر بر زندگی را می‌توان به خوبی درک کرد.

10. میان‌ستاره‌ای (Interstellar)
میان‌ستاره‌ای» یک فیلم عالی است که نیازی به معرفی ندارد. این شاهکار بی‌نقص که کریستوفر نولان آن را کارگردانی کرده، جهانی را به تصویر می‌کشد که در آن، ادامه حیات بشر بر روی زمین غیرممکن شده و همه امیدها و آرزوهای انسان‌ها بر شانه‌های جوزف کوپر قرار گرفته است؛ یک فضانورد که مأموریتی دوردست و خیال‌انگیز برای یافتن یک سیاره قابل سکونت را آغاز می‌کند.

اقتباس‌ سینمایی برتر از آثار شکسپیر

از رویای نیمه‌شب تابستان تا هیاهوی بسیار برای هیچ

به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز به نقل از مجله می‌کند آثار ویلیام شکسپیر از همان ابتدای خلق سینما، حتی قبل از اینکه بازیگران بتوانند روی پرده صحبت کنند، اقتباس شده‌اند. اولین فیلم بلند اقتباسی از آثار شکسپیر، یعنی رام کردن زن سرکش در سال 1929 با بازی مری پیکفورد و داگلاس فیربنکس ساخته شده‌است. حالا با گذشت نزدیک به یک قرن از خلق این اثر، فیلمسازان همچنان از نمایشنامه‌های شکسپیر برای فیلم‌های خود استفاده می‌کنند. تا زمانیکه فیلم‌سازی ادامه پیدا کند، آثار شکسپیر به اقتباس، بازسازی و الهام‌بخشی در پرده‌های بزرگ و کوچک سینما ادامه خواهندداد. از آنجاییکه آثار شکسپیر در مالکیت عمومی هستند، هر کسی این توانایی را دارد که از این نمایشنامه‌های پرکشش و قوی استفاده کند و با الهام از آنها اثر هنری خلق کند. همانطور که در سال 2021 شاهد انتشار جدیدترین اقتباس آثار ویلیام شکسپیر یعنی فیلم تراژدی مکبث اثر جوئل کوئن با بازی دنزل واشنگتن و فرانسیس مک دورمند بودیم.

صدها فیلم از نمایشنامه‌های شکسپیر ساخته شده‌اند، که تعداد زیادی از آنها ارزش تماشا دارند. اما ما اینجا با ارائه این فهرست، پانزده فیلمی را بررسی می‌کنیم، که آثار شکسپیر را بیش‌ازپیش در پرده بزرگ سینما برجسته کرده‌اند. البته معیارهای متفاوتی برای انتخاب این فیلم‌ها در نظر گرفته شده‌است. برای مثال باید از دیالوگ‌های خود شکسپیر در فیلم استفاده شده‌باشد، زیرا شعر و نثر خاص این نویسنده و شاعر بزرگ، مهم‌ترین میراث او است. این بدان معناست که هیچکدام از آثاری مانند داستان وست‌ساید یا شیر شاه، یا هیچ فیلم دیگری که فقط از آثار شکسپیر الهام گرفته‌ و به روش خودش قصه‌پردازی را انجام داده‌باشد، در این لیست جایی ندارد. همچنین، بریتانیا سابقه طولانی در اقتباس از نمایشنامه‌های شکسپیر در فیلم‌های تلویزیونی و محصولات نمایشی مانند رویال شکسپیر کامپنی و تماشاخانه گلوب دارد، که برای این لیست واجد شرایط نیستند، حتی باوجود اینکه بسیاری از آنها شاهکارند. پانزده فیلم این فهرست، از بهترین اقتباس‌ها از نمایشنامه‌های ویلیام شکسپیر بزرگ محسوب می‌شوند.

۱۵ . ریچارد سوم (Richard III)

سال انتشار: 1995

ژانر: درام

کارگردان: ریچارد لانکرین

بازیگران: ایان مک‌کلن، آنت بنینگ، دومینیک وست، مگی اسمیت و رابرت داونی جونیور

گاهی‌اوقات تنها چیزی که از یک اقتباس شکسپیر می‌خواهید، این است که یک بازیگر بزرگ تمام مهارت و توانایی‌های خود را در قالب یکی از نمادین‌ترین شخصیت‌های تاریخ درام به نمایش بگذارد. ریچارد سوم اثر کارگردان بزرگ ریچارد لانکرین، درست همین کار را می‌کند. در این فیلم ایان مک‌کلن نقش اصلی را بر عهده دارد. ایان مک‌کلن به‌عنوان کهن‌الگوی اصلی شخصیت شرور، حیله‌گر و خشن ریچارد را به خوبی به نمایش می‌گذارد. هر هجایی که این بازیگر به زبان می‌آورد، او را در لذتی فاجعه‌بار غرق می‌کند. این فیلم براساس یک نمایش صحنه‌ای به کارگردانی ریچارد ایر، رویدادهای نمایشنامه شکسپیر را از فضای قرن پانزدهم خود بیرون می‌کشد و به انگلستان درگیر حزب نازی در دهه 1930 می‌برد. ریچارد نمایشنامه شکسپیر، در این فیلم نقش هیتلر را دارد. ریچارد در نمای هیتلر استعاره دمدمی‌مزاج و بی‌نقص این شخصیت است. اما این ایان مک‌کلن است، که در کنار بازیگران درجه یکی مانند آنت بنینگ، رابرت داونی جونیور، مگی اسمیت، جیم برادبنت و کریستین اسکات توماس به این نقش ارزش می‌دهد. شاید این چالش‌برانگیزترین اقتباسی نباشد که می‌توانید از ریچارد سوم تماشا کنید، اما تجربه مهمی برای شما خواهدبود.

۱۴. کوریولانوس (Coriolanus)

سال انتشار: 2011

ژانر: هیجان‌انگیز جنگی

کارگردان: رالف فاینس

بازیگران: جرارد باتلر، ونسا ردگریو، برایان کاکس، جسیکا چستین، رالف فاینس و جیمز نسبیت

باوجود اینکه هر چند وقت یکبار نمایشنامه‌های شکسپیر اجرا و اقتباس می‌شود، درواقع تنها حدود دوازده اثر کلاسیک از این هنرمند بزرگ وجود دارد، که به‌طور ثابت بازسازی می‌شود. اما کوریولانوس اثری است، که به‌ندرت راه خود را به صحنه می‌یابد. بنابراین، هنگامیکه رالف فاینس تصمیم گرفت اولین کارگردانی بلند خود را انجام دهد، کمی تعجب‌آور بود که کوریولانوس را انتخاب کرد، نمایشی که پیش از آن هرگز برای پرده بزرگ سینما اقتباس نشده‌بود. فاینس و جان لوگان، فیلمنامه‌نویس اثر، در این فیلم نمایشنامه را به دوران مدرن منتقل کرده و در بلگراد به جای رم فیلمبرداری کرده‌اند. جاییکه استعاره سیاسی در ریچارد سوم لانکرین واضح است، کوریولانوس به‌شکلی ضمنی دیدگاه امروزی خود را درباره سیاستمداران، رسانه‌ها و جنگ بیان می‌کند.

مانند بسیاری از اقتباس‌های شکسپیر، فاینس گروهی از بازیگران بزرگ را مانند برایان کاکس، ونسا ردگریو و جسیکا چستین به‌خدمت می‌گیرد. حتی جرارد باتلر به‌عنوان دشمن اصلی کوریولانوس، هنر خود را در این فیلم به رخ می‌کشد. کوریولانوس پس از اکران بیشتر به‌عنوان یک اثر جنایی دیده شد و حتی یک میلیون دلار در باکس آفیس داخلی به دست نیاورد. با این وجود نمی‌توان انکار کرد که کوریولانوس گوهری است، که هنوز منتظر کشف شدن است.

۱۳ . رویای نیمه‌شب تابستان (A Midsummer Night’s Dream)

سال انتشار: 1935

ژانر: درام

کارگردان: مکس راینهاردت و ویلیام دیترله
. بازیگران: ایان هانتر، جیمز کاگنی، میکی رونی، الیویا دی هاویلند، جو ای براون و دیک پاول

در دهه 1930، کمپانی برادران وارنر بیشتر فیلم‌های گانگستری مانند دشمن مردم و سزار کوچک و موزیکال‌ها را که اغلب توسط بازبی برکلی کارگردانی و طراحی شده‌بود، بر عهده داشت. اجرای کمدی کلاسیک و خارق‌العاده از رویای نیمه‌شب تابستان شکسپیر با آنچه در آن استودیو ساخته شده‌بود، فاصله زیادی داشت. اما مجریان تصمیم گرفتند که فرصتی را برای نمایش کارگردان اتریشی مکس راینهارت، که کارگردانی تولیداتی از این استودیو را از قبل بر عهده داشت، ایجاد کنند. نتیجه این روند فیلمی به‌نام رویای نیمه‌شب تابستان است که زیبایی باشکوهی را به‌نمایش می‌گذارد، که البته فقط هالیوود کلاسیک می‌توانست از عهده آن برآید. محیط‌های مجلل، جلوه‌های ویژه شگفت‌انگیز و ارکستری که موسیقی زیبای فلیکس مندلسون را به زیبایی اجرا می‌کند، از جمله ویژگی‌های محبوب این فیلم است. در این اثر بازیگران محبوب کمپانی برادران وارنر، از جمله جیمز کاگنی، میکی رونی، دیک پاول و اولیویا دی هاویلند، برای بازی در فیلمی که بعد از نزدیک به صد سال هنوز شگفت‌انگیز است، به خدمت گرفته شده‌اند.

۱۲ . هنری پنجم (Henry V)

سال انتشار: 1944

ژانر: درام

کارگردان: لارنس الیویه

بازیگران: لارنس الیویه، لارنس الیویه، والنتین دایل، رابرت نیوتن و مورلند گراهام

اولین کارگردانی لارنس الیویه منبع الهام و اقتباس غیرمعمولی دارد. بدیهی است که الیویه پادشاه اقتباس از شکسپیر بوده و برای بسیاری علاقمندان هنوز هم هست. او تبدیل به چهره‌ای شاخص در تئاتر بریتانیا شده‌است. داستان ساخت هنری پنجم از جایی شروع شد که وینستون چرچیل از الیویه خواست فیلمی برای تجلیل از پیروزی بریتانیا برای تقویت روحیه مردم در طول جنگ جهانی دوم بسازد و نتیجه اقتباس او از هنری پنجم شد. الیویه که سلطان سینمای خود محسوب می‌شود، به شیوه‌ای بسیار منحصر‌به‌فرد، نیم ساعت اول نمایش را در تماشاخانه گلوب به عنوان یک اجرا تنظیم کرده و درنهایت به مکان‌های بیرونی برای یک سکانس کامل نبرد گسترش می‌دهد. تکنیک‌های باشکوه ضبط‌شده و تصاویر واضحی در این فیلم وجود دارد، که امروز هم می‌توان از آن لذت برد. از نظر عملکرد، هنری پنجم دچار حالتی می‌شود که در وهله اول بسیاری از افراد را از درگیر شدن با شکسپیر منصرف می‌کند، اما الیویه نمی‌تواند چشم‌هایتان را به خود خیره نکند. هنری پنجم چه از نظر هنری و چه از نظر تبلیغاتی در زمان جنگ فیلمی بسیار موفقی بوده‌است.

۱۱ . ژولیوس سزار (Julius Caesar)

سال انتشار: 1953

ژانر: درام

کارگردان: جوزف ال. مانکیویچ

بازیگران: مارلون براندو، جیمز میسون و جان گیلگود

بسیاری از ما برای اولین بار در مدرسه با شکسپیر روبرو می‌شویم، در کلاس زبان انگلیسی. در همان رویارویی ابتدایی، ما یا عاشق شخصیت‌های شکسپیر می‌شویم، یا تا آخر عمر در برابر او مقاومت می‌کنیم. بسیاری از مردم با رویای نیمه‌شب تابستان یا مکبث شناخت شکسپیر را شروع می‌کنند. اما اگر این رویارویی با ژولیوس سزار شروع شود، نیازی به گفتن نیست که شیفته شکسپیر شده و طبیعی است که پیگیر این فهرست باشید. دلیل بزرگی که این فیلم در این فهرست خود قرار می‌گیرد، کارگردانی جوزف ال. مانکیویچ است. از بسیاری جهات، خواندن آثار شکسپیر در کلاس هیچ فایده‌ای ندارد، زیرا رسانه‌ای که قرار است در آن دیده شود، اجرا است. تماشای بازیگرانی مانند مارلون براندو، جیمز میسون و جان گیلگود که این نمایشنامه را بسیار قوی اجرا می‌کنند، تجربه‌ای بی‌مانند است. زبان نمایشنامه شکسپیر در این اقتباس نرم‌تر شده و به‌ زیبایی اجرا می‌شود. این فیلم خیلی جسورانه یا مبتکرانه نیست، اما دقیق آنچه را که قصد انجام آن را دارد در خلق یک روایت قانع‌کننده و به روشنی، از ژولیوس سزار انجام می‌دهد.

۱۰. هملت (Hamlet)

سال انتشار: 1948

ژانر: درام

کارگردان: لارنس الیویه

بازیگران: لارنس الیویه، بازیل سیدنی، آیلین هرلی، جین سیمونز، استنلی هالووی، نورمن وولند و آنتونی بوشل

می‌توان تصور کرد که پرداخت آثار شکسپیر، راهی آسان برای رسیدن به جایزه اسکار است، اما هملت الیویه تنها اقتباس شکسپیر است، که برنده بهترین فیلم شده‌است. هملت این هنرمند به‌طور کامل در تضاد با هنری پنجم رنگارنگ، سیاه‌وسفید است. الیویه در این فیلم داستان یک شاهزاده دانمارکی را که به‌دنبال انتقام قتل پدرش است، تبدیل به یک قطعه هنری خوش‌ساخت می‌کند، که بسیاری از سیاست‌های داستانی را کنار می‌گذارد. این فیلم تعبیری محبوب از اجرای هملت است؛ حتی با وجود اینکه آیلین هرلی یازده سال از الیویه کوچکتر است، نقش گرترود را به‌خوبی بازی می‌کند. هملت الیویه به‌مراتب مینیمال‌تر است و به‌طور کامل با احساس مالیخولیایی که کل تصویر را فرا گرفته است، مطابقت دارد. هملت الیویه روانشناسی را در خط مقدم قرار می‌دهد و نتیجه آن مسحورکننده است. این فیلم بدون‌شک شایسته عنوان تنها برنده بهترین فیلم شکسپیر در مراسم اسکار است.

۹ . شاه لیر (King Lear)

سال انتشار: 1971

ژانر: درام

کارگردان: پیتر بوک

بازیگران: پل اسکوفیلد و آلن وب

شاه لیر اثر پیتر بروک به احتمال زیاد تلخ‌ترین اقتباس سینمایی از نمایشنامه شکسپیر است. مانند ریچارد سوم لانکرین، جذابیت اصلی این نسخه از شاه لیر این است که پل اسکافیلد را در یکی از چالش برانگیزترین شخصیت‌های شکسپیر می‌ببیند. مانند شخصیت نقش اصلی، فیلم سرد و خشن است و در دانمارک پوشیده از برف فیلمبرداری شده‌است. سردی این فیلم و شخصیت‌ها به‌اندازه‌ای است، که باعث می‌شود احساس کنید که باید در یک پتو خود را بپوشانید. اسکافیلد در نقش شاه لیر تعادل کامل هیولا و همدل را بدون احساس دو شخصیتی بودن مدیریت می‌کند و هرگز در دام تلاش بیش‌از حد برای بازیگری نمی‌افتد. این فیلم نیاز مبرمی به بازسازی مناسب دارد، زیرا فقط نسخه بی‌کیفیتی از آن در یوتوب وجود دارد و واقعا شایسته بیشتر از آن است.

8. هملت (Hamlet)
سال انتشار: 1996

ژانر: درام

کارگردان: کنت برانا

بازیگران: کنت برانا، کیت وینسلت، جولی کریستی، بیلی کریستال، ژرار دوپاردیو، چارلتون هستون و درک جاکوبی

هر فهرستی از بهترین فیلم‌های شکسپیر مستلزم نام بردن از آثار کنت برانا است، که در پایان قرن بیستم علاقه‌ی پوپولیستی را به شکسپیر زنده کرد. بزرگترین اثر او و یکی از مهم‌ترین آثار نمایشی از هر نوعی در 30 سال گذشته، هملت اوست. هر فیلمی که از شکسپیر اقتباس می‌شود، باید تصمیم بگیرد که چه چیزی را حذف کند و تغییر دهد تا با فرم سازگار شود. کنت برانا حتی یک کلمه از هملت را حذف نمی‌کند و حماسه چهار ساعته را در نسخه 70 میلی‌متری خود جا می‌دهد. در این فیلم جاه‌طلبی کنت برانا به نمایش درمی‌آید. پرداختن به کل نمایشنامه به همه دسیسه‌های سیاسی که اغلب حذف می‌شوند، این امکان را می‌دهد تا ابعاد جدیدی به داستان بدهند که موقعیت‌های شخصی را که ما به آن عادت کرده‌ایم تغییر می‌دهد. شانس اینکه چنین فیلمی دوباره ساخته شود، متاسفانه بسیار کم است پس باید قدر آن را دانست.

۷ . شب دوازدهم (Twelfth Night)

سال انتشار: 1996

ژانر: کمدی عاشقانه

کارگردان: ترور نان

بازیگران: ایموجن استابز، توبی استفنز، هلنا بونهام کارتر، بن کینگزلی، ایملدا استونتون، ریچارد ای. گرانت و نایجل هاثورن

سال 1996 سال بزرگی برای شکسپیر بود. در این سال نه‌تنها هملت برانا اکران شد، بلکه فیلمی از این نمایشنامه‌نویس بزرگ اقتباس شد که اگر در این فهرست نبود، بسیاری مخاطبان تعجب‌زده می‌شدند. همچنین باز لورمن در این سال برای شبکه ام‌تی‌وی اثری را با الهام از رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر ساخت. شب دوازدهم از کارگردان تئاتر تحسین‌شده بینوایان و گربه‌ها و مدیر هنری سابق شرکت رویال شکسپیر، ترور نان است. این فیلم بسیار زیبا مضمونی عاشقانه و کمدی دارد، که ایموجن استابز را در نقش ویولا معرفی می‌کند. این شخصیت که در نقش مردی در خدمت دوک اورسینو از ایلیریا با بازی توبی استفنز بازی می‌کند، درگیر یک رابطه عاشقانه بین دوک و اولیویا با بازی هلنا بونهام کارتر است. این برداشت از شب دوازدهم که پر از بازیگران بریتانیایی خوبی مانند بن کینگزلی، ایملدا استونتون، ریچارد ای. گرانت و نایجل هاثورن است، به بسیاری از مضامین اصلی نمایشنامه می‌پردازد، بدون اینکه به هیچ یک از آن‌ها اشاره مستقیم داشته‌باشد. شب دوازدهم یک اثر هوشمندانه و زیبا از یکی از لذت‌بخش‌ترین نمایشنامه‌های شکسپیر است و نباید تماشای آن را از دست داد.

6. تیتوس (Titus)
سال انتشار: 1999

ژانر: هیجان‌انگیز عاشقانه

کارگردان: جولی تایمور

بازیگران: آنتونی هاپکینز، جسیکا لنگ، آلن کومینگ، هری لنیکس و کلم فیور

تعدادی از اولین نمایشنامه‌های شکسپیر در قالب‌های مختلف اقتباس شده‌اند، که گاهی همه آنها رضایت‌بخش نیستند. جولی تایمور با اولین کارگردانی خود از آثار شکسپیر یکی از رضایت‌بخش‌ترین اقتباس‌های شکسپیر را خلق کرده‌است. جولی تایمور هنرمندی است که در ساخت آثار جسورانه مهارت دارد. این هنرمند با تیتوس تجربه‌های زیادی را به شما هدیه می‌دهد و نمایشنامه را در مکانی خالی از زمان مفهوم‌سازی می‌کند. در این فیلم لباس سنتی رومی به‌راحتی با موتورسیکلت‌ها همزیستی می‌کنند. موسیقی الیوت گلدنتال برای این فیلم شامل ژانرهای متفاوت از کلاسیک تا الکترونیک و راک و به‌شدت منحصربه‌فرد است. آنتونی هاپکینز در این فیلم در یکی از بهترین بازی‌های خود در نقش اصلی به همراه دیگر ستاره‌ها؛ جسیکا لنگ، آلن کومینگ، هری لنیکس و کلم فیور می‌درخشد. جولی تایمور هنوز نتوانسته‌است در کارنامه کاری خود اثری بسازد که با تیتوس برابری کند؛ حتی با اقتباس دیگری از شکسپیر با نام طوفان.

5 . هنری پنجم (Henry V)

سال انتشار: 1989

ژانر: درام

کارگردان: کنت برانا

بازیگران: کنت برانا، پل اسکوفیلد، درک جاکوبی، ایان هولم، اما تامسون، آلک مک‌کاون و جودی دنچ

خوانندگان تیزبین ممکن است به خاطر بیاورند که در فهرست بهترین فیلم‌های کنت برانا، هملت در جایگاه بالاتری نسبت به اولین کارگردانی او هنری پنجم قرار دارد، اما تفاوت آنها به این بستگی دارد که در چه فهرستی ظاهر شوند. به‌عنوان یک دستاورد از کنت برانا، هملت شاهکار چشمگیرتری است. با این وجود به‌عنوان ترجمه‌ای از متن شکسپیر و انتقال آن به صفحه نمایش، هنری پنجم برانا بدون شک این جایگاه را صاحب می‌شود. هنری پنجم برانا در مواقعی که لازم باشد بزرگ و گسترده است و به همین راحتی می‌تواند بی‌ادعا و شخصی شود. با تماشای این فیلم موسیقی پاتریک دویل در درون شما موج می‌زند. همچنین درک جاکوبی در این فیلم یکی از بهترین نمونه‌های راوی روی پرده در تاریخ سینما است. این اثر به‌طور کامل مسئول رنسانس شکسپیر در فیلم است.

4. مکبث (Macbeth)
سال انتشار: 1971

ژانر: درام

کارگردان: رومن پولانسکی

بازیگران: جان فینچ و فرانچسکا آنیس

یکی از فیلم‌های بزرگ اقتباسی از آثار شکسپیر را رومن پولانسکی کارگردانی کرده‌است. او درست پس از قتل همسرش شارون تیت، مکبث را پذیرفت، و وحشت، بی‌رحمی و خشونت را در تک‌تک قاب‌ها ترسیم کرد. این فیلم در جهان‌بینی و نه از نظر اجرا، با سیاهی شاه لیر اثر بروک، که آن هم در همان سال منتشر شد، مشابه است. مکبث اثری پرهیاهو و هیجان‌انگیز درباره مرگ، ناامیدی و جنون است. برخلاف تمام فیلم‌های دیگر این فهرست، این فیلم پر از بازیگرانی با نام‌های بزرگ نیست، اما این هنرمندان به رهبری جان فینچ و فرانچسکا آنیس؛ به عمق شخصیت‌ها نفوذ کرده و بازی‌های بی‌نظیری ارائه می‌دهند. نام پولانسکی به‌عنوان کارگردان بدون‌شک برخی از بینندگان را از تماشای این فیلم منصرف خواهدکرد. اما اگر این نام را نادیده بگیرید، فیلم مکبث را چنان جذاب خواهیدیافت، که هر اقتباس جدیدی مانند تراژدی مکبث اثر جوئل کوئن به چشم شما نخواهدآمد.

3.هیاهوی بسیار برای هیچ (Much Ado About Nothing)
سال انتشار: 1993

ژانر: درام

کارگردان: کنت برانا

بازیگران: کنت برانا و اما تامپسون، دنزل واشنگتن، کیت بکینسیل، رابرت شان لئونارد، کیانو ریوز و مایکل کیتون

کنت برانا پنج اقتباس از شکسپیر را کارگردانی کرده‌است و یکی از آنها که بهتر از همه است، هیاهوی بسیار برای هیچ است. شب دوازدهم ترور نان به نظر می‌رسد از این فیلم به‌عنوان یک طرح اولیه استفاده کرده‌است و درواقع فقط توانسته‌است به 80 تا 85 درصد از زیبایی و جذابیت بدیع کمدی عاشقانه برانا دست یابد. او و سپس همسرش اما تامپسون به ترتیب در نقش بندیک و بئاتریس در این اثر می‌درخشند. درگیری‌های کلامی آنها در کنار دیالوگ‌گویی بزرگانی از دوران کمدی اسکروبال هالیوود کلاسیک قرار می‌گیرد. فیلمبرداری از توسکانی آفتابی در این فیلم لذتی برای نگاه بیننده محسوب می‌شود. همچنین بازیگران محبوب و جذاب مانند دنزل واشنگتن، کیت بکینسیل، رابرت شان لئونارد، کیانو ریوز و مایکل کیتون اوقات خوبی برای شما فراهم خواهند کرد.

2. ناقوس‌های نیمه‌شب (Chimes at Midnight)
سال انتشار: 1965

ژانر: درام

کارگردان: اورسن ولز

بازیگران: اورسن ولز، کیث بکستر، جان گیلگد، ژن مورو، مارگارت رادرفورد، مارینا ولادی، فرناندو ری و اورسن ولز

هر فیلمی که تاکنون فهرست شده‌است، اقتباسی مستقیم از یکی از نمایشنامه‌های شکسپیر بوده‌است. ناقوس‌های نیمه‌شب به کارگردانی اورسن ولز، قسمت 1 و 2 هنری چهارم را به همراه قطعاتی از ریچارد دوم، هنری پنجم و همسران خوش ویندزور می‌گیرد و همه آنها را از طریق شخصیت سر جان فالستاف به نمایش می‌گذارد. ناقوس‌های نیمه‌شب ولز نام دیگری است که نمی‌توان آن را در فهرست فیلم‌های شکسپیر عنوان نکرد و یکی از بهترین فیلم‌های این کارگردان است. داستان او از فالستاف، که ولز هم نقش او را بازی می‌کند، و شاهزاده هال با بازی کیث بکستر داستانی زیبا از دوستی، خیانت و وظیفه است، که نمایشنامه‌های شکسپیر را به یک درام خیره‌کننده برای شخصیت‌های فرعی تبدیل می‌کند. این اثر ولز را وادار کرد تا به‌طرز چشمگیری نحوه کارگردانی فیلم‌ها را دوباره ابداع کند و سبک دیوانه‌کننده خود را در تاریخ ثبت کند. سبکی که امروزی به‌نظر می‌رسد. این فیلم بسیار زنده است، و ولز شاید هیچ‌وقت عملکردی بهتر از او در نقش فالستاف روی پرده نداشته‌است. باوجود اینکه همه ولز را با همشهری کین به یاد می‌آورند، ناقوس‌های نیمه‌شب می‌تواند شاهکار او باشد.

1.رومئو و ژولیت (Romeo and Juliet)
سال انتشار: 1968

ژانر: درام عاشقانه

کارگردان: فرانکو زفیرلی

بازیگران: لئونارد وایتینگ، الیویا هاسی، مایکل یورک و جان مک‌انری

برای بسیاری، رومئو و ژولیت دروازه شناخت شکسپیر بوده‌است. هرچند این نمایشنامه برای اینکه مخاطب را عاشق شکسپیر کند، اثری سخت و سنگین محسوب می‌شود. بسیاری از افرادی که این اثر را می‌خوانند آن را چالش‌برانگیز می‌دانند. اما اقتباس فرانکو زفیرلی که به‌طور غیرقابل انکاری شکسپیر را در فیلم می‌شناساند، بسیار روان است. این فیلم که از رمان عاشقانه محبوب شکسپیر اقتباس شده‌است، برای علاقمندان به شناخت شکسپیر یک تمرین خوب محسوب می‌شود. این اثر به‌عنوان اوج مهارت نمایش شکسپیر روی پرده سینما شناخته می‌شود. لئونارد وایتینگ و الیویا هاسی به خوبی عشق ساده‌لوحانه جوانی را در این فیلم به تصویر می‌کشند و بار تراژدی ویرانگر داستان را بر عهده می‌گیرند. رومئو و ژولیت شاهکاری چشمگیر برای دو نوجوان است. به‌ویژه الیویا هاسی، در مقابل چشمان شما به یک ستاره سینما تبدیل می‌شود، درست به همان روشی که راشل زگلر در نقش آنالوگ ژولیت یعنی ماریا در اثر جدید وست‌ساید این کار را انجام می‌دهد. مایکل یورک و جان مک‌انری، به‌ترتیب در نقش تایبالت و مرکوتیو، به‌عنوان عاملین هیجان به مضمون عاشقانه این فیلم جان می‌بخشند. رومئو و ژولیت حتی بیشتر از فیلم هیاهوی بسیار برای هیچ از چشم‌اندازهای توسکانی به شکلی جذاب استفاده می‌کند، که شاید دلیل آن اصالت توسکانی کارگردان اثر باشد. رومئو و ژولیت همان چیزی است که از یک فیلم اقتباسی شکسپیر می‌خواهید. به همین دلیل است که تماشای این فیلم را بسیاری از معلمان هنر به شاگردان خود توصیه می‌کنند.
منبع: collider

هر چیزی که جامعه در سیستم عرضه و تقاضا طلب می‌کند اعمال شود تا به یک شکوفایی دست پیدا کنیم.

سینمای اجتماعی زاییده تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه است
فریدون جیرانی فیلمساز و مورخ سینمای ایران نیز گفت: در پرداختن به موضوعات اجتماعی گاهی به فیلمساز توصیه مشفقانه می‌شود تا سینمایی داشته باشیم که آسیب‌ها را به صورت هدایت شده مطرح کند. یک نوع توصیه مشفقانه از بالا است تا سینمایی داشته باشیم که هدایت شده باشد و ما را به یک تفاهم جمعی در جامعه ایران برساند.
وی ادامه داد: سینمای اجتماعی شکل گرفته توسط دهه آخر نسل پنجم، از دل یک شکاف شکل گرفته و همان باعث رشد سینمای اجتماعی ما شده است. باید توجه داشت که سینمای اجتماعی زاییده تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه است. در میان پنج نسلی که در سینمای ایران حاضر بوده‌اند از ۱۳۲۷ تا به امروز، همگی این نسل‌ها از دل تحولات با تفاهم و گفت‌وگو در دل نیروهای سیاسی این جامعه ، بیرون آمده‌اند.
فریدون جیرانی با بیان اینکه معتقد نیست فیلم «فسیل» تنها یک فیلم کمدی است، گفت: فروش بسیار زیاد فیلم «فسیل» تنها به دلیل کمدی بودن آن نیست بلکه به این دلیل است که این فیلم دو دوران متفاوت را با یکدیگر مقایسه می‌کند. یکی تصویر مربوط به زمان قبل از انقلاب و دیگری تصویر امروز. در تاریخ سینمای ایران، فروش این فیلم بعد از «عقاب‌ها» در رده دوم قرار دارد.
وی با بیان اینکه سینمای تجارتی ما از دل اعتراضات موجود در جامعه درآمده است، بیان داشت: اگر توجه کرده باشید حتی فیلم هتل نیز در زمینه روابط تابو شکنی می‌کند.

فریدون جیرانی: سینمای اجتماعی زاییده تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه است/ خسرو معصومی: مدیران فرهنگی راه را برای فیلمساز متفکر باز کنند

نشست «بررسی سینمای اجتماعی» با حضور فریدون جیرانی، بهروز شعیبی، خسرو معصومی، کاوه سجادی حسینی و مجید اسماعیلی در موزه سینما برگزار شد.

به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز به نقل از خبرگزاری خبرآنلاین از روابط عمومی موزه سینما، مجید اسماعیلی مدیرعامل موزه سینما در ابتدای این نشست ضمن خیر مقدم به مهمانان، گفت: موضوعی که از موارد ضروری و لازم مرتبط با سینمای ایران به شمار می‌رود، توجه کردن به مباحثی است که جامعه دچار آن است. این روزها وضعیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به صورتی است که به نظر می‌رسد سینما باید نقشی موثر را برعهده داشته باشد و نقش‌های بهتری را بپذیرد.

وی با بیان اینکه رسانه‌ها و در سرآمد آنها سینما در دنیا به این مسائل توجه زیادی دارند تا اگر مشکلی به وجود آید، آن را برای افرادی که در بخش‌های علمی، پژوهشی و دانشگاهی فعال هستند طرح کند، ادامه داد: سینما باید تلاش کند تا با نگاهی پیشرو بتواند برای برون رفت از مسائلی که کشور با آن‌ها درگیر است، حرف تازه‌ای را ارائه کند. تصورم بر این است که در سینما یکی از مهمترین موضوعات مسائل اجتماعی است البته به این معنا نیست که سینما در حوزه‌های محتوایی دیگر اهمیت ندارد.

اسماعیلی با بیان اینکه امروزه نمی‌توان یک فیلم را تنها مختص به یک حوزه مشخص دانست، گفت: زمانی که به تماشای برخی از آثار می‌نشینیم پی می‌بریم که این فیلم‌ها می‌توانند به موضوعات متنوعی توجه کرده باشند. امیدوارم اتصالی بین فضای سینما و دانشگاه به وجود آید و به سمت سینمای دانش بنیان حرکت کنیم چراکه اگر افراد بخواهند با سلیقه شخصی خود به بحث‌های اجتماعی بپردازند، اتفاق مثبتی صورت نمی‌گیرد تا به جریان تبدیل شود.

وی ادامه داد: جریان‌های سینمایی که می‌خواهند به مسائل اجتماعی بپردازند باید به صورت عمیق، موشکافانه و علمی‌تر به پدیده‌ها نگاه کنند و به سمتی حرکت کنند که باری را از دوش جامعه بردارند زیرا به نظر می‌رسد اکنون در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که اگر رسانه‌ها نقش خود را به درستی ایفا نکنند قطعا آگاهی از بین می‌رود.

مدیرعامل موزه سینما با بیان اینکه رسانه‌ها باید همراهی مردم را تقویت کنند و مقابل فضای نفرت افکنی بایستند، افزود: سینمای اجتماعی باید به بیان علت نفرت‌ها و چگونگی پرکردن شکاف میان طبقات مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی کشور بپردازد. در این نشست قصد داریم راهکارهای تشویق فیلمسازان به موضوعات اجتماعی مهم را مورد بررسی قرار دهیم.

اسماعیلی در بخش دیگری از صحبت‌های خود بیان داشت: نکته مهم این است که سینمای اجتماعی قرار است چه کاری را برای یک جامعه که دچار بحران‌های اجتماعی انجام دهد؟ آیا چنین ارزشی را برای سینما قائل هستید که بتواند بحران را مدیریت کرده و راه حل تولید کند؟ برخی عقیده دارند که سینمای اجتماعی تنها وظیفه طرح مسئله را دارد. تصور می‌کنم در یک جامعه باید افراد ادبیات زیست جمعی را تمرین کنند و این از رسالت‌های سینمای اجتماعی است که افراد را بدون نفرت در کنار یکدیگر و برای یکدیگر نگه دارد.

وی با بیان اینکه در سینمای اجتماعی به دنبال نگاه مشفقانه نیست، بیان داشت: قطعا بحران‌هایی وجود دارد که می‌تواند موضوع سینمای اجتماعی باشد اما این‌ها در سینمای اجتماعی انعکاس درخوری ندارند و تصور می‌کنم این حوزه باید بسیار فعال‌تر باشد.

اسماعیلی گفت: سینمای اجتماعی مربوط به قشر فرهیخته و دغدغه‌مند جامعه است و باید دید امروزه مشکل پیش روی این جنس از سینما چیست. وی ادامه داد: انتظار می‌رود توقعی که یک مدیر فرهنگی از سینما دارد با توقعی که یک فیلمساز از اثر خود دارد باید به یکدیگر نزدیک شوند. توقع یک مدیر فرهنگی از سینما شاید توقعی آرمانی باشد و احساس کند یک فیلمساز اجتماعی که وارد یک موضوع شده بتواند آن را تحلیل کند و بدون وارد کردن آسیب عرضه کند. به نظر می‌رسد باید بگذاریم هر چیزی که جامعه در سیستم عرضه و تقاضا طلب می‌کند اعمال شود تا به یک شکوفایی دست پیدا کنیم.
سینمای اجتماعی زاییده تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه است.

فریدون جیرانی فیلمساز و مورخ سینمای ایران نیز گفت: در پرداختن به موضوعات اجتماعی گاهی به فیلمساز توصیه مشفقانه می‌شود تا سینمایی داشته باشیم که آسیب‌ها را به صورت هدایت شده مطرح کند. یک نوع توصیه مشفقانه از بالا است تا سینمایی داشته باشیم که هدایت شده باشد و ما را به یک تفاهم جمعی در جامعه ایران برساند.

وی ادامه داد: سینمای اجتماعی شکل گرفته توسط دهه آخر نسل پنجم، از دل یک شکاف شکل گرفته و همان باعث رشد سینمای اجتماعی ما شده است. باید توجه داشت که سینمای اجتماعی زاییده تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه است. در میان پنج نسلی که در سینمای ایران حاضر بوده‌اند از ۱۳۲۷ تا به امروز، همگی این نسل‌ها از دل تحولات با تفاهم و گفت‌وگو در دل نیروهای سیاسی این جامعه ، بیرون آمده‌اند.
فریدون جیرانی با بیان اینکه معتقد نیست فیلم «فسیل» تنها یک فیلم کمدی است، گفت: فروش بسیار زیاد فیلم «فسیل» تنها به دلیل کمدی بودن آن نیست بلکه به این دلیل است که این فیلم دو دوران متفاوت را با یکدیگر مقایسه می‌کند. یکی تصویر مربوط به زمان قبل از انقلاب و دیگری تصویر امروز. در تاریخ سینمای ایران، فروش این فیلم بعد از «عقاب‌ها» در رده دوم قرار دارد.
وی با بیان اینکه سینمای تجارتی ما از دل اعتراضات موجود در جامعه درآمده است، بیان داشت: اگر توجه کرده باشید حتی فیلم هتل نیز در زمینه روابط تابو شکنی می‌کند.

درباره الی» یک اثر اخلاقی است
جیرانی در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: مقوله‌ای مانند اخلاق بسیار نسبی است و تلقی یکسانی میان افراد مختلف در این خصوص وجود ندارد. من معتقدم «درباره الی» یک اثر اخلاقی است اما ممکن است شما چنین نظری نداشته باشید. باید به این نسبیت گرایی توجه کرد.ممکن است شما فیلمی را غیر اخلاقی بدانید و دیگری نظری متفاوت داشته باشد. به همین دلیل، نظام درجه بندی بحث اختلاف نظر را حل می‌کند. مهم تفکری است که امروزه در حال مدیریت است اینکه آیا این تفکر قبول دارد که ما دو دوره تاریخی مهم سال ۶۲ تا ۷۲ و ۷۶ تا ۸۴ را در سینمای بعد از انقلاب داریم که بهترین فیلم‌ها در این دو دوره شکل گرفته‌اند.

فیلم‌ها از دل شرایطی سیاسی به وجود می‌آید
وی درباره انتخاب موضوع در سینمای اجتماعی نیز گفت: موضوعات را فیلمسازان بر اساس شرایط زیست و جامعه انتخاب می‌کنند. مهرجویی از آمریکا می‌آید و می‌خواهد داستان خسرو و شیرین را بسازد و به استودیو کاروان فیلم می‌رود و می‌بیند شرایط برای ساخت آن فراهم نیست و فیلمی جیمز باندی به نام «الماس ۳۳» را می‌سازد. سپس به مطب ساعدی می‌رود و با او رفیق می‌شود. به تئاتر ۲۵ شهریور رفته و نمایشنامه‌های او را می‌بیند و فیلم «گاو» را می‌سازد. در چنین شرایطی به طور قطع شرایط و فضا باعث ساخت این فیلم ها توسط مهرجویی شده است.

وی ادامه داد: کیمیایی نیز قصه‌ای را انتخاب می‌کند که درباره رابطه یک دزد با یک معتاد است که سیاسی‌ترین فیلم تاریخ سینمای ایران بود . به نظر من«اعتراض» تندترین فیلم کیمیایی است که جمله‌ای درخشانی دارد و قهرمان قصه می‌گوید: «مملکت را قدرت و قانون و آزادی اداره می‌کند. قدرت دست یک جناح و قانون دست یک جناح دیگر است و آزادی که از روزنامه شروع می‌شود چماق می‌خورد.» این دوره تمام می‌شود و هر دوره یک اسمی دارد.

جیرانی با بیان اینکه فیلم‌ها از دل شرایطی سیاسی به وجود می‌آید، افزود: فرهادی از «رقص در غبار» به «درباره الی» می‌رسد. طبقه متوسط به یکدیگر دروغ می‌گویند. در «جدایی نادر از سیمین» طبقه متوسط قصد مهاجرت دارد. در فروشنده قهرمان گیج است و به حریم شخصی اشاره دارد. فیلم‌ها بر اساس شرایط ساخته می‌شوند و حتی فیلم‌های تجارتی نیز اینگونه و محصول شرایط جامعه است.

وی در پایان صحبت‌های خود بیان داشت: من معتقدم امید و ناامیدی از دل شرایط به وجود می‌آیند. هرچه شرایط تلخ‌تر شود، فیلم‌ها سیاه‌ترمی‌شوند و شرایط هرچه آرام تر باشد فیلم‌ها امیدوارانه تر می‌شوند.

اعتبار سینمای ایران وابسته به سینمای اجتماعی است.
خسرو معصومی کارگردان سینما با بیان اینکه اعتبار سینمای ایران وابسته به سینمای اجتماعی است، گفت: در دهه شصت زمانی که بنیاد سینمایی فارابی تعدادی از فیلمسازان را دعوت به همکاری کرد، از خلال آن فیلمی مانند «مادیان» شکل گرفت و این روند با تمام سختگیری‌ها حدود دو سال ادامه داشت. در آن زمان فیلمنامه‌ها خوانده می‌شد و اصلاحاتی روی آن صورت می‌گرفت که علی‌رغم خواست نویسنده بود. با این حال از دل آن جریان فیلم‌هایی ساخته شدند که تاریخ ساز بودند و اعتباری که سینمای ایران دارد مربوط به همان دوره است. نظیر آثاری که آقایان کیارستمی، تقوایی، مهرجویی عیاری و دیگران ساختند.

وی افزود: من سه گانه‌ای با نام برف را در کارنامه دارم که درباره مردم کوه نشین مازندران است و درباره آن موضوع تحلیل و تحقیق کرده‌ام و متوجه شدم که به خاطر نبود شرایط کار در این محیط کوه نشین، افراد به قطع درخت روی می‌آورند. نکنه این است که زمانیکه بخواهیم درباره این مسائل در سینما صحبت کنیم متاسفانه به سیاه نمایی محکوم خواهیم شد.

معصومی با بیان اینکه مافیای قدرت در سینما نمی‌گذارد سینمای اجتماعی شکل بگیرد، بیان داشت: من تمام زندگی خودم را به عنوان سرمایه گذار و تهیه کننده برای ساخت فیلم «کار کثیف» هزینه کردم و خانه نشین شدم. شرایط برای ساخت فیلم اجتماعی در ایران سخت است و نگاه‌ها بیشتر به سمت تولید کارهای بدون دردسر است.

معصومی ادامه داد: من آثار زیادی را ساخته‌ام اما امروز حتی اگر محتاج به نان شب خود هم باشم تن به ساخت فیلم های سخیف نمی‌دهم زیرا معتقدم ساخت فیلم‌های کمدی سخیف خیانت به ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی و کیانوش عیاری است. البته باید یادآور شوم که در حوزه سینمای کمدی فیلمی مانند «اجاره نشین‌ها» را داریم که مایه افتخار است همچنین فیلم «روشنایی‌های شهر» اثری است که به فقر و عشق در کنار هم می‌پردازد و مخاطب را می خنداند ؛ به نظرم وجود همه این‌ها در کنار یکدیگر هنر نامیده می‌شود.

نمایش اعتراضات با منطق درست
وی با بیان اینکه تماشاگر امروزی معتاد به فیلم‌های ملودرام شده است، گفت: من فیلم «اعتراض» ساخته مسعود کیمیایی را دوست دارم چراکه دارای شکل است. به نظرم موارد اعتراضی باید با منطق درست نمایش داده شوند. باید توجه داشت که فیلمساز زمان ساخت فیلم به تنها چیزی که فکر نمی‌کند سیاه نمایی است. او معادلاتی را مطرح می‌کند تا ببیند روی تماشاگر تاثیر می‌گذارد یا خیر. مشکل این است که امروز تماشاگری وجود ندارد که فیلم اجتماعی را ببیند و راضی برگردد.

مدیران فرهنگی راه را برای فیلمساز متفکر باز کنند
معصومی با بیان اینکه معمولا موضوعات روز جامعه را برای فیلم‌هایش انتخاب می کند، بیان داشت: تغییر مدیریت‌ها یکی از مهمترین معضلاتی است که به فیلمساز آسیب می‌رساند یعنی گاهی اتفاق‌های سینما با آمدن مدیر جدید مختل می‌شود و این موضوع برای خانواده سینما نگران کننده است. باید نگاه مدیر به سینماگران درست باشد ، اعتماد داشته باشد و از ابتدا نسبت به او پیش فرض نداشته باشند زیرا این اتفاق باعث خنثی شدن سینماگران می‌شود. زمانی که فضا محدود می‌شود، سینماگر به سراغ مسائلی می‌رود که درست نیست. یک مدیر فرهنگی باید راه را برای فیلمساز متفکر و دارای اندیشه باز کند و مانع او نشود.

وی ادامه داد: یک کارگردان مولف بر اساس موضوعاتی که مشاهده می‌کند کاری را می‌نویسد و یا از آثار نویسنده‌های بزرگ استفاده می‌کند. مهرجویی زمانی کتاب «آشغالدونی» اثر ساعدی را می‌خواند که موضوع آن از فقر در زمان شاه نشات می‌گیرد و ایده آن به نظرش جالب می‌آید. او این فیلم را به شکل زیبایی با نام «دایره مینا» می‌سازد و تاثیر سینمای اجتماعی اینگونه است که در پی آن اثر، سازمان انتقال خون شکل می‌گیرد.

رهایی از معضل قضاوت‌های بدون کارشناسی
بهروز شعیبی، دیگر فیلمساز فعال در حوزه سینمای اجتماعی نیز گفت: در ابتدا باید مشخص شود که آیا سینمای اجتماعی ژانر است یا خیر. من معتقدم سینمای اجتماعی ژانر نیست زیرا فیلم‌هایی در ژانرهای کمدی، اکشن و… وجود دارند که دارای کدهای سینمای اجتماعی هستند. برای مثال، فیلم «آپارتمان» اثر بیلی وایلدر یک اثر اجتماعی است بنابراین می‌توانیم بگوییم مفاهیم اجتماعی در سینما قرار است چه کاری را انجام دهند. اگر با چنین دیدی به سینمای اجتماعی نگاه شود، بار بزرگی از دوش مدیران نگران برداشته می‌شود. سینمای اجتماعی ژانر نیست بلکه قرار است با مفاهیم و دغدغه‌های اجتماعی، ژانر و زبان خود را پیدا کند و به نمایش درآید.

رهایی از معضل قضاوت‌های بدون کارشناسی
بهروز شعیبی، دیگر فیلمساز فعال در حوزه سینمای اجتماعی نیز گفت: در ابتدا باید مشخص شود که آیا سینمای اجتماعی ژانر است یا خیر. من معتقدم سینمای اجتماعی ژانر نیست زیرا فیلم‌هایی در ژانرهای کمدی، اکشن و… وجود دارند که دارای کدهای سینمای اجتماعی هستند. برای مثال، فیلم «آپارتمان» اثر بیلی وایلدر یک اثر اجتماعی است بنابراین می‌توانیم بگوییم مفاهیم اجتماعی در سینما قرار است چه کاری را انجام دهند. اگر با چنین دیدی به سینمای اجتماعی نگاه شود، بار بزرگی از دوش مدیران نگران برداشته می‌شود. سینمای اجتماعی ژانر نیست بلکه قرار است با مفاهیم و دغدغه‌های اجتماعی، ژانر و زبان خود را پیدا کند و به نمایش درآید.

وی افزود: مدیر سینمایی یک کارشناس اجتماعی نیست و نباید درباره برآیند و نتیجه یک فیلم سینمایی اجتماعی فکر کند بلکه باید از کارشناسان مختلف در این حوزه استفاده کند. در سینمای اجتماعی اولین اقدام این است که کارشناس مربوط به این حوزه و جنس تفکر مختص به آن وارد شود.
کارگردان «دهلیز» ادامه داد: سینما در کشور عمری بیش از صد سال را گذرانده است و سینمای جدی ایران از دهه ۳۰ فعال بوده است و اولین فیلم‌های جدی اجتماعی با ستاره‌های سینما ساخته شده‌اند. در فیلم «گرگ‌های گرسنه» زنده یاد فردین بازی کرده است و این اثر از اولین فیلم‌های اجتماعی ایران است.

آن‌ها این دوره‌ها را طی کرده‌ و دریافته‌اند که بنا به رویکرد مخاطب این جنس از سینما جواب نمی‌دهد و در نتیجه فردین شکل خود را تغییر داده است. فردین به عنوان یک کارگردان، جنس سینمای خود را انتخاب می‌کند اما در هر صورت سینمای اجتماعی پس از یک دهه به سینمایی جدی تبدیل شده و فیلم‌هایی نظیر «قیصر» و «گاو» نتیجه آن هستند. در این مسیر حتی ممکن است آسیب‌هایی متوجه فیلم‌های فرخ غفاری شده باشد اما در نهایت دوران بلوغ سینما فرا می‌رسد.

شعیبی خاطرنشان کرد: در سینمای کمدی یک فیلم اجتماعی به نام «اجازه‌نشین‌ها» داریم که بهترین نوع آنالیز اجتماع در آن دوره محسوب می‌شود. طبیعی است زمانیکه فیلمسازان احساس امنیت می‌کنند، دغدغه‌های واقعی موجود در زیر پوست شهر مردم را نشان می‌دهند. گاهی فیلمی از یک کشور دیگر را می‌بینیم اما احساس نزدیکی بسیاری نسبت به آن داریم. علت این است که موضوع‌های انسانی در تمام دنیا امری مشترک هستند و زمانی که کد اجتماعی دریافت می‌کنند، آن را کاملا درک می‌کنیم.

وی با بیان اینکه ما به اندازه‌ای دارای دغدغه‌های اجتماعی هستیم که می‌توانیم در صورت وجود امنیت خاطر به آن‌ها بپردازیم، خاطرنشان کرد: یادم می‌آید سالی که «دهلیز» را ساختیم نشستی برای آن برگزار شد و مخاطبی در آن جلسه گفت در فیلم دهلیز درباره موضوعی حرف زده می‌شود که در بخش‌های مختلف هزینه زیادی بابت آن پرداخته شده است و من معتقدم حرف او کاملا درست بود. به لحاظ اجتماعی هزینه‌هایی پرداخت شده بود و ما توانستیم فیلم را بسازیم. پس این یک روال معمول در ساخت فیلم اجتماعی است که بعد از مدتی من درک و دریافت خود را در سینما تبدیل به فیلم «دارکوب» کردم.
شعیبی ادامه داد: حتی یک فیلم تاریخی مانند «سیانور» برای من یک فیلم اجتماعی محسوب می‌شود زیرا فکر می‌کنم اگر راوی تاریخ باشیم و به آن جهت ندهیم ، جلوی بسیاری از تکرارها را می‌توان گرفت. در فیلم اجتماعی مهم‌ترین مسئله آموزش و رهنمود دادن به فیلمساز نیست، بلکه رهایی از معضل قضاوت‌های بدون کارشناسی است

سینمای اجتماعی ایران شاخص است
شعیبی در بخش دیگر این نشست گفت: در کشور ما سینما عمری طولانی دارد اما دارای ساختار نظام مندی نیست‌. هنوز کمپانی در سینمای ایران وجود ندارد بنابراین مقایسه با هالیوود جایز نیست. در آنجا اگر تصمیم گرفته می‌شود که روی موضوع خانواده کار شود، به دلیل وجود کمپانی که کاربلد است، می‌تواند موضوع را به قصه‌ای درست تبدیل کرده و آن را به صورت جهانی اکران و از آن دفاع کند. در شکل کمپانی این جریان مدیریت می‌شود، یعنی قصه فیلم کمدی و اکشن بسته به نیاز مخاطب ساخته می‌شود. اما زمانی که صحبت از بسته فرهنگی می‌شود، باید فیلم هنری و برای آن جشنواره هم وجود داشته باشد. در طول سال‌های گذشته انرژی سینمای ایران همواره معطوف به سرمایه گذاری بخش دولتی بوده است و در چنین شرایطی مدیر فرهنگی محکوم می‌شود. به دلیل آنکه مثلا، در یک بازه دو ساله تمام فیلم‌هایی که مقابل دوربین می‌روند مرتبط با سینمای دفاع مقدس هستند یا در مقطعی دیگر فیلم های کمدی پررنگ می‌شود. فیلم کمدی، لوکال‌ترین فیلم است و تنها مربوط به یک منطقه است.

وی ادامه داد: یک بخش از شریان حیاتی سینما در ایران به دولت مربوط است زیرا اگر سینمای ایران حذف شود و یا پیشرفت کند، تصمیم گیر مدیران دولتی هستند. باید توجه داشت زمانی که با ملاحظات اجتماعی فیلم ساخته می‌شود ازهیجانات سینمایی کم شده و نگاهی علمی‌تر به آن حاکم می‌شود.
شعیبی بیان داشت: سینمای اجتماعی ما شاخص است و حرفی برای گفتن دارد و یکی از کارهای ما این است که به سینمای اجتماعی کمک کنیم.
مهم‌ترین عامل برای رشد سینمای اجتماعی حمایت بدون مرز بندی است.

کاوه سجادی حسینی دیگر فیلمساز حاضر در این نشست نیز گفت: برای ساخت فیلم اجتماعی در ابتدا باید شرایط کار برای فیلمساز مهیا باشد اما درحال حاضر اولین اتفاق برای او سانسور خود فیلمساز و مشکل بعدی سرمایه‌گذار است و متاسفانه ما به شکل ناخودآگاه به خود سانسوری روی می‌آوریم .
وی ادامه داد: زمانی که درباره سینمای اجتماعی صحبت می‌کنیم تا زمانی که مسئله به یک نقطه دید انتقادی نرسد، سینمای اجتماعی شکل نمی گیرد. وقتی قرار است نقطه دید انتقادی داشته باشیم باید کاملا بی‌پروا به آن بپردازیم در صورتی که این اتفاق رخ نمی‌دهد و به فیلم‌های آهسته و بی‌خطر سوق پیدا می‌کنیم تا اثر به اکران برسد و برای آن مشکلی ایجاد نشود.
سجادی حسینی افزود: سینمای اجتماعی از دل جریان موج نو در پیش از انقلاب شکل می‌گیرد و به سینمای بعد از انقلاب پیوند می‌خورد. زمانی که فیلم «آرامش در حضور دیگران» را می‌بینیم هر چیزی برای ما آشکار است اما زمانی که جلوتر می‌آییم دیگر شرایط اینگونه نیست .همه این اتفاق‌ها باعث می‌شود افراد محتاط شوند و بیشتر به سمت سینمای کمدی حرکت کنند.

وی با بیان اینکه دولت و فارابی باید برای جلوگیری از نابودی سینمای اجتماعی اقداماتی را صورت دهند، گفت: امروزه سینمای کمدی برهمه ژانرها احاطه دارد و به زودی شاهد فیلم‌های کمدی-اجتماعی، کمدی- سیاسی و… خواهیم بود. به نظرم مهم‌ترین عامل برای رشد سینمای اجتماعی، حمایت بی چون و چرا و بدون مرز بندی است تا اینگونه از سینما دوباره احیا و متولد شود.
فیلمساز قاضی نیست که حکم بدهد
سجادی حسینی با بیان اینکه دوربین فیلمساز مانند یک میکروسکوپ برای بزرگنمایی معضلات استفاده می‌شود تا یک بحران دیده شود، افزود: فیلمساز تنها وظیفه طرح مسئله را دارد چراکه تخصص رسیدگی به امور مختلف ممکن است در او وجود نداشته باشد. او معظلات موجود در سطح شهر را پیدا کرده و بدون اغراق آن‌ها را بیان می‌کند و زمانی که این اتفاق دارای نقطه دید انتقادی می‌شود، ارزش خود را پیدا می‌کند. کار فیلمساز امر واقع نیست و او با جهان خیال سر و کار دارد. فیلمساز قاضی نیست که حکم بدهد او تنها می‌تواند برملا کند و حقایق را نشان دهد.من معتقدم حکم دادن باعث شکل گیری یک پایان قطعی شده و فضایی را برای تفکر مخاطب باقی نمی‌گذارد.
کاوه سجادی حسینی با بیان اینکه در فیلمسازی مهمترین مسئله حمایت است، بیان داشت: فیلمنامه‌نویس باید بدون ترس از بی‌سرانجام بودن کارش، اثری را بنویسد. زمانی که ناامیدی ازهمان ابتدا با ما همراه می‌شود، ناچار هستیم دائم اثر خود را تغییر دهیم و به جای اثر اجتماعی فیلمی ملودرام بسازیم. مدیر فرهنگی زمانی که صاحب نظر می‌شود، نظراتی ارائه می‌کند که شاید طبق آن، یک فیلم خوب از دست برود اما اگر حمایت و اعتماد نسبت به فیلمساز وجود داشته باشد، سینمای اجتماعی رشد خواهد کرد اما زمانی که فیلمساز به سیاه نمایی متهم می‌شود این اتفاق باعث از بین رفتن سینمای اجتماعی می‌شود درحالیکه باید نوعی اعتماد متقابل میان مدیر فرهنگی، وزارت ارشاد و فیلمساز شکل بگیرد.

کد خبر:10

نظرات ارزشمند شما

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *