جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ایرانیان عاشق گذشته ی خود هستند…

اشتراک‌گذاری در:

به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز، ایرانیان بجای نگاه به حال و به آینده، به گذشته چشم می دوزند، این گذشته چه 80 سال پیش یا 1400سال و یا 2500سال باشد، چندان تفاوتی نمی کند، در هر صورت، چشم انداز ایرانی معطوف به گذشته میگردد و گذشته گرایی افراطی معمولا در دوره های شکست خود را نشان می دهد…

آنان به جای اینکه به آینده و افق بیندیشند، میکوشند غرق در گذشته و افتخارات آن گردند، اصلا گذشته شان را نمی شناسند اما گذشته را مقدس و بتی ساخته و به کسی نیز اجازه نقدِ آنرا نمی دهند، در حالیکه، بقول ابن خلدون، تفاخر به گذشته «تمسک به امر موهوم و عدمی» است.
شعارهایی چون بازگشت به خویشتن که گاهگاهی مطرح شده، یعنی چشم بستن به حال، آینده و تحولات غنیِ بشری است.

لرد کرزن می نویسد:
«ايرانيان كه به ‏حد وفور نسبت به ميراث تاريخى خود غرور مى ‏ورزند و شبهه ‏اى هم ندارند كه ايران برترين سرزمين دنياست، از فضيلت وطن ‏پرستى به وجه تأثرآورى بيگانه شده ‏اند همواره در اظهارات وطن‏خواهى و ستايش افتخارات كشور خويش آماده ‏اند، ولى يكى از ميان صد تن ايشان نيست كه در راه استقلال وطن شمشير از نيام برآورد»
( ايران و قضيه ايران…ج‏2ص747)

گاسپار دروویل نیز به نوعی به همین خصیصه ایرانیان اشاره می کند:
«ايرانيها خودنمايى و تفاخر را دوست مى ‏دارند و درمان اين درد،كار بسيار مشكلى است»
(سفر در ايران…ص226)

متعصب ‏ترين شاعر ايرانى که تفاخر به نژاد ایرانی را در اشعار خود مجسم ساخته است بشّار بن برد بن يرجوخ طخارستانى متوفى بسال 167ه. است. وى اشعار فراوان در ذمّ عرب و تفاخر به نژاد ايرانى دارد
(تاريخ ادبيات در ايران…ج‏1ص23)
وى در تفاخر به نسب خود و تحقير عرب و وصف جوارى و كنيزكان و اظهار بزندقه و هجو …مشهورست.
شاعر مشهور ديگر ايرانى اين عهد ابونواس حسن بن هانى (145- 199) از مردم خوزستانست كه قصائد خمريه و غزلهاى او مشهورست
(تاريخ ادبيات در ايران…ج‏1ص191)

هم از این روست که تفاخر به گذشتگان و سلاطين ايران و باستان در شعر اکثر شاعران به وفور دیده میشود مثلا شعراى شعوبى مذهب در تفاخر به گذشته و در تحقير عرب مبالغات شديد ميكردند که در شعر قرن دوم و سوم به وفور ملاحظه ميشود
(تاريخ ادبيات در ايران، ج‏1، ص: 191)

نویسنده تاریخ الوزرا در مذمت همین امر می نویسد:
«چنان‏كه استر را تفاخر بود بدانكه خالش اسب بود.»
(تاريخ الوزراء…46)
البته در مقابل، بعضى از امراى عرب نیز ایرانیان را گبر مى ‏خواندند و به عربيت خويش تفاخر مى ‏كردند
(اخبار برمكيان، برنى، 58)

در واقع، نسب شناسی ریشه در تفاخر به گذشتگان و استخوانهای پوسيده نياكان خود دارد نتيجه اين تحقيرهای متقابل یعنی عرب ستیزی یا ایرانی ستیزی جز ايجاد نفاق و کینه و نفرت ميان مردم  ایران چيزى نبوده است.

گذشته گرایی کم کم باعث می گردد گذشته، رنگ تقدس بخود بگیرد و دیگر کسی نتواند به نقدش بپردازد و در نتیجه، از دایره شناخت خارج می گردد. پیترگرن به درستی می نویسد:
«دلباختن به مرده ریگ گذشتگان، آدمی را از دغدغه‌ی سریان و روانی تاریخ می‌رهاند اما در بهایش، توانِ نقادی را نیز از او می‌ستاند چرا که میراثِ گذشتگان به زودی جامه‌ی قدسی بر تن می‌کند و از دسترس نقد فراتر می نشیند و  به تعصب فرهنگی و دلباختگی به آن می انجامد چنین است که نه تنها مردم عادی حتی روشنفکران ایرانی نیز گرفتار این بیماری شده که اوج این باستانگرایی پس از شکست انقلاب مشروطیت و دوره رضاشاه رخ داد…

در مقابلِ این رویه غلط، شاعران و متفكران بزرگی نیز وجود داشتند که آنرا محکوم می کردند اوحدى گويد:

گرد نام پدر چه مى ‏گردى
پدر خويش باش اگر مردى
چون تفاخر كنى به نام پدر 
چون ندانى نهاد گام به در

یا حافظ که براى اصل و نسب ارزشى قائل نبود:
تاج شاهى طلبى گوهر ذاتى بنماى
ور خود از تخمه جمشيد و فريدون باشى

بزرگترین آفت گذشته گرایی اینست که هم مانع شناخت گذشته و هم، حال می‌گردد و باعث می‌گردد بجای نگریستن در آیینه حالِ خود، غرق در نوستالژی گذشته شده و  نتوانیم اوضاع و احوال خود را آنچنانکه هست آسیب شناسی کرده و بشناسیم و در نتیجه، فاقد افق می‌گردیم…

کد خبر:736

نظرات ارزشمند شما

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *