در عصر دیجیتال، فناوری میتواند به ابزاری مؤثر برای حمایت روانی در بحرانها تبدیل شود. اپلیکیشنهایی مانند Headspace یا Sanvello که مراقبه ذهنی و درمان شناختی رفتاری ارائه میدهند، در دسترس هستند و اثربخشی آنها نیز تأیید شده است.
به گزارش پایگاه خبری پهنه پرواز به نقل از سایت زومیت، مطالعهای در نشریه Lancet Digital Health، نشان میدهد که استفاده از چنین ابزارهایی به بهبود کیفیت خواب و کاهش اضطراب کمک میکند.
فناوری میتواند به ابزاری مؤثر برای حمایت روانی در بحرانها تبدیل شود
افزونبر فناوری، همدلی اجتماعی نیز نقشی کلیدی در گذر از بحران دارد. مشارکت در گروههای محلی (حتی بهصورت مجازی) حس معناداری ایجاد میکند. براساس مطالعهای در نشریهWorld Psychiatry، این تعاملات احساس تنهایی را کاهش میدهند و به بازسازی روان کمک میکنند. همچنین، مداخلات گروهی مانند جلسات رواندرمانی، آموزش والدین، هنردرمانی و داستاندرمانی، ابزارهای کارآمدی برای بازیابی سلامت روان هستند.
تابآوری، توانایی بازیابی روان در بحران است. برخلاف تصور عمومی، این توانایی ذاتی نیست و میتوان آن را با آموزش، روابط انسانی، تمرین ذهنآگاهی و دسترسی به منابع حمایتی تقویت کرد. احساس کنترل نسبی بر زندگی، یکی از عناصر کلیدی تابآوری است. در دوران جنگ، ایجاد فضاهای روانی امن، حتی در خانه، بازتعریف معنا و تعامل با دیگران، نقشی اساسی در حفظ سلامت روان ایفا میکند.
مداخلات فرهنگیمحور: وقتی رواندرمانی از دل مردم میجوشد
رویکردهای رواندرمانی زمانی بیشترین اثربخشی را دارند که با بافت فرهنگی و باورهای مردم هماهنگ باشند. در خاورمیانه، برنامههایی که با همکاری رهبران محلی، آموزگاران یا چهرههای مذهبی طراحی میشوند، معمولاً پذیرش اجتماعی بیشتری پیدا میکنند. پژوهشی در مجله Frontiers in Public Health، نشان میدهد که استفاده از سنتهای محلی، مانند قصهگویی گروهی، دعا یا نشستهای داستانخوانی، میتواند اضطراب را در مناطق جنگزده کاهش دهد.
مداخلات بومی و فرهنگی نهتنها از منظر روانشناختی، بلکه از دیدگاه اجتماعی نیز اهمیت دارند؛ چرا که به ترمیم بافت جمعی و تقویت حس همبستگی در جامعه کمک میکنند. برخلاف درمانهای بالینی رسمی، این روشها از دل تجربههای واقعی مردم برمیآیند و به همین دلیل، برای جوامع درگیر بحران ملموستر و پذیرفتنیتر هستند.
روایتهایی از امید در دل ویرانی
جنگ تنها یک رویداد نظامی نیست، بحرانی چندلایه است که جسم، جان و روان انسان را همزمان درگیر میکند. سلامت روان در زمان جنگ بهشدت در معرض تهدید است و مداخلات چندبعدی، اجتماعی، فرهنگی و علمی برای مهار آن ضروری است. راهکارهای سادهای مانند کاهش دنبالکردن اخبار، ارتباط با دیگران، تمرین تنفس یا نوشتن، میتوانند اولین قدمهای نجاتبخش باشند.
از اوکراین تا غزه، از سوریه تا یمن، روایتهای بیشماری از انسانهایی وجود دارد که در دل آوار، بار دیگر امید را بازسازی کردهاند. روایت مادر فلسطینی که با کودکانش در پناهگاه نقاشی میکشد یا معلمی در اوکراین که در ایستگاه مترو کلاس درس برگزار میکند، مثالهایی بارز از مقاومت روانی و جریان زندگی در شرایط سخت هستند.
اما روایتهای زیسته صرفاً داستانهایی الهامبخش نیستند، بلکه دادههایی واقعی از قدرت روان انسان برای بازسازی هستند. روایتها به ما یادآوری میکنند که حتی در تیرهترین لحظات، توان ترمیم و معنادادن به رنج، زنده است.
برای جامعهی ایرانی که خاطرهی جنگ، بحران و فشارهای اجتماعی برای بسیاری از افراد ملموس و جاری است، رویکردهای بازیابی آرامش روان میتوانند تطبیقپذیر، اجرایی و اثربخش باشند؛ بهویژه اگر با ارزشهای فرهنگی، زبان بومی و زمینه اجتماعی همراستا شوند.
در نهایت، بازیابی سلامت روان نه فرآیندی درمانی، بلکه سفری انسانی است؛ سفری از رنج به معنا، از آشفتگی به تابآوری و از فروپاشی به بازآفرینی امید. این سفر هرچند سخت، اما امکانپذیر است. در دل تاریکی، روان انسان میتواند دوباره روشن شود.